ویرگول
ورودثبت نام
مائده سادات
مائده سادات
خواندن ۲ دقیقه·۶ روز پیش

ما انسان های کاملی نیستیم!

ما انسان های کاملی نیستیم!

معمولادر برابر چنین جمله ای احساس راحتی میکنیم یا اینکه ناراحت میشیم اما من میخوام توی این متن نسبت به این جمله یکم احساس فشار کنیم یکم عذاب وجدان(به نظرم اشکالی نداره).

ما آدم ها کامل نیستیم یعنی هیچ آدمی سفید و سیاه نیست هیچ آدمی مظلوم قطعی نیست همونطور که هیچ آدمی ظالم قطعی نیست.

ما ها همونقدر که قربانی هستیم قربانی کننده هم هستیم همونقدر که با آدم های سمی و رفتار های سمی شون احاطه شدیم با رفتار های سمی مون اطرافیانمون رو احاطه کردیم.

اما مسئله اینکه گاهی انقدر درگیر نقش قربانی بودن میشیم که نمیتونیم ببینیم که چه ضربه هایی به اطرافیانمون زدیم . انقدر ازشون کینه میگیریم که یادمون میره اونها هم انسانن و حق هایی دارند که باید رعایت بشه.

از من بپرسی میگم هیچ آدمی خطرناک تر از آدمی که غرق قربانی بودن هست نیست. چنین فردی پر از تحریفه پر از درده. دردهایی که فکر میکنه از دیگران بهش وارد شده و حالا حق انتقام داره، حق اینو داره که هر کاری بکنه، چنین آدمی یادش میره که خودش چه کار هایی کرده، چه اذیت هایی که نکرده چه حرف هایی که نزده!...

توی چنین موقعیت هایی راه حل یک کلمه است انصاف.

آدم هایی که منصف هستند میتونند سفید و سیاه خودشون و اطرافیانشون رو توامان با هم ببیند و بپذیرنش. چنین آدم هایی خودشون و اطرافیانشون بردند. یکی از ویژگی های اخلاقی که خیلی دوست دارم برای خودم و دیگران همین منصف بودن هست.

یکی از راه کارهایی که من برای خودم در نظر گرفتم این بود که وقتی یه موقعیتی تلخ توی روابطم رخ می‌داد اول از همه سعی میکردم یه بار دیگه بی سانسور کل ماجرا رو طی کنم بعدش دو تا ستون برای خودم می‌کشیدم.

حق داشتم:

حق نداشتم/ اشتباهاتم:

همین دو تا ستون رو هم برای طرف مقابلم میکشیدم.

توی این ستون ها سعی میکردم کاملا بی سانسور همه چیز رو بنویسم از احساس ها،افکار و رفتار ها، چه برای خودم و چه طرف مقابلم‌.

این کار جدای از اینکه کمک میکرد که آنچه واقعا رخ داده رو ببینم بهم آرامش هم میداد. نه بهم حس قربانی بودن میداد و نه عذاب وجدان قربانی کردن.

و خوب بسته به طرف مقابلم و رابطه ای که باهاش دارشتم یا باهش صحبت میکردم و سعی میکردم باهم یه بار دیگه اون موضوع رو با این دید جدید بررسی کنیم و یا اگه اونقدر باهاش راحت نبودم که بخوام باهاش صحبت کنم حداقل مسئله رو پیش خودم حلش کرده بودم و مثل یه پرونده مختومه شده میبستمش که همیشه توی ذهنم باز نمونه و هی مدام بخوام سفره اش رو باز کنم

باید یادبگیریم که نسبت به رفتار ها و حرف هامون بیشتر فکر کنیم و منصفانه در موردشون قضاوت کنیم و اگه واقعا دیدیم که اشتباه میکینم عمیقا معذرت بخوایم. اما معذرت خواهی مثل پست قبلی معذرت خواهی ای که علتش رو بدونیم.


قربانی بودنقربانی کردنانصافمعذرت خواهیروش معذرت خواهی
جمله بی‌قراریت از طلب قرار توست***طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید