آنچه بیش از همهچیز در داستان ها و رمان های داستایوفسکی به چشم میآید اهمیت داشتن اخلاق از نظر اوست. بسیاری از ماجراهایی که خلق کرده پیرامون همین اصل و اهمیت آن شکل گرفتهاند. او اخلاق را امری میدانسته که وابسته به شرایط و اوضاع حال نیست و آنچه اخلاقی است در تمام زمانها اخلاقی باقی میماند و ذات آن شرطپذیر نیست. به عقیده داستایوفسکی همین اصل آدمی را از انجام بسیاری کارها بازمیدارد و در تحمل مشکلات صبور میسازد.
مورد دیگری که در رمان های داستایوسکی به چشم میآید توجه به بعد روانشناسی ماجرا و حتی گاه تنه زدن به برخی اختلالهای روحی-روانی و پردازش شخصیتها بر اساس این دانش است. این امر نهتنها بر توانایی او در پردازش شخصیتهای مختلف صحه میگذارد که شخصیتهای آفریدهشده در بطن ماجراها را باورپذیر و حرکات، رفتار و عکسالعملهای آنها را در قبال اتفاقاتی که رخ میدهد، توجیهپذیر میکند. این نکته بهخصوص درباره بهترین کتاب های داستایوفسکی که به آنها خواهیم پرداخت، صدق میکند.
داستایوفسکی همچنین در آثارش به شرح و بیان مواردی چون دین، امید، عشق، نفرت و… میپردازد. گاه نگاهی داستانگونه به فلسفه این موضوعات دارد و گاه شخصیتها را در مواجهه با اتفاقهای گوناگون در میدان سنجش این موارد و تفکر پیرامون آنها قرار میدهد. همین چالشها و رفتوآمدهای مستمر قهرمانان داستانهایش به دنیای این حقایق خواننده را جذب کرده و او را همراه با خود نگه میدارد که تمامی این موضوعات مواردی هستند که تکتک انسانها در برهههای زمانی مختلف در زندگی خود با آنها روبهرو شده و سوالهایی در باب اصالت آنها برایشان پیش آمده است.
موارد یادشده داستان های داستایوفسکی را بریدههایی از زندگی عادی و در جریان آدمهای مختلف میکند. بعد از این مقدمه، وقت آن رسیده که به سراغ معرفی بهترین کتاب های داستایوفسکی برویم.توسط طاها مدیران
داستایوفسکی «داستان قمارباز» را زمانی نوشت که خود تجربهای سخت از فشار مالی و بدهکاری را پشت سر گذاشته بود. او در این کتاب به روایت ماجرای مردی پرداخته که در پی اعتماد بر شانس سرمایه خود را به باد داده و تنها روزنه امیدی که برایش باقی مانده ارثیه کلان خانوادگی است. روایت این داستان از دید معلم سرخانه همین خانواده اشرافی است و ماجراها بهگونهای پیش میروند که حتی بزرگ خاندان نیز به دامن قمار میافتد و تلاش دارد تا با تکیه بر شانس خود این مسیر را نیز بیازماید
داستایوفسکی «داستان قمارباز» را زمانی نوشت که خود تجربهای سخت از فشار مالی و بدهکاری را پشت سر گذاشته بود. او در این کتاب به روایت ماجرای مردی پرداخته که در پی اعتماد بر شانس سرمایه خود را به باد داده و تنها روزنه امیدی که برایش باقی مانده ارثیه کلان خانوادگی است. روایت این داستان از دید معلم سرخانه همین خانواده اشرافی است و ماجراها بهگونهای پیش میروند که حتی بزرگ خاندان نیز به دامن قمار میافتد و تلاش دارد تا با تکیه بر شانس خود این مسیر را نیز بیازماید
«شبهای روشن» یکی از بهترین کتاب های داستایوفسکی ، یک داستان عاشقانه است؛ داستانی برآمده از شرح رویاپردازیهای یک جوان که جسارت در آن موج میزند. جوانی که در زندگی خود تجربه عاشقانهای نداشته در یکی از پرسهزنیهای شبانهاش با دختری مواجه میشود و همین ملاقات ناگهانی سبب آشنایی آنها میشود. این عاشقانه آرام چنان موافق طبع همه بوده که اساس کار سینماگران بسیاری از کشورهای مختلف برای پدید آوردن محصولی تصویری بوده است. رمان آنچنان قوی و تاثیرگذار است که این اقتباسها نیز با استقبال مخاطبان خود واقعشدهاند.
«ابله» را میتوان شرح پریشانی نوع بشر دانست. اویی که نمیداند خوبی چه تاوان سخت و سنگینی دارد. داستایوفسکی در این داستان چهره عریان دنیای بدون ترحم را برای ما به تصویر کشیده است. این کتاب پس از مرگ نویسنده اقبال همگانی یافت، منتقدان به آن پرداختند و مخاطبان در پی خواندن آن برآمدند. ایده اصلی این داستان را از زبان نویسنده «ارائه تصویر کامل از یک انسان زیبا» بیان کردهاند. ابله داستانی بهدوراز پیچیدگیهای خاص و سردرگمی است. این کتاب روایت سادهای از زندگی فردی است که با مشکلاتی روبهرو میشود که همگی برآمده از خوب بودن اوست. او در این داستان نیز به پیامدهای روانی این ویژگی در داستان و روند آن توجه داشته و بهنوعی ذهن خواننده را درگیر همین موضوع میکند. او در نگارش این کتاب نیز از تجربیات شخصی و زندگی خود استفاده کرده و همین موضوع داستان را باورپذیر ساخته است.
نمیتوان درباره بهترین کتاب های داستایوفسکی صحبت کرد و از جنایات و مکافات نام نبرد. «جنایات و مکافات» حکایت مبارزه خیر و شر است. داستان کسی که تحتفشار فقر و از سر ناچاری و برای دستیابی به اهدافی که برای خود ترسیم کرده، دست به جنایت میزند. داستایوفسکی در روند داستان ما را تماما در جریان کشمکشهای درونی این فرد با خودش قرار میدهد. او عامدانه خواننده را در جریان گفتگوهای شخصی این فرد با خودش قرار میدهد و بهنوعی او را در مقام تفکر پیرامون ماجراها و حتی قضاوت در مورد آنها میگذارد. همین ترفند باعث میشود گاه همسو با قهرمان داستان باشیم و حق را به او بدهیم و گاه از سر سرزنش وارد شویم. همه اینها باعث میشود همزمان با خواندن داستان به موقعیتهایی در زندگی واقعی خود بیندیشیم که ناچار میان نفع شخصی خود و آنچه حقیقت و راستی است گرفتار ماندهایم و قدرت تصمیمگیری ما چالشی اساسی را از سر گذرانده است.
بیچارگان را میتوان صدای قشر فرودست جامعه دانست. داستانی که ساختار آن بر پایه نامههایی شکلگرفته که میان دو نفر ردوبدل میشوند. این دو در نوشتههای خود از غم و اندوه و از درماندگی ناشی از شرایطی که در آن قرار دارند میگویند. بیچارگان رمانی اجتماعی است که بستر داستان را برای بیان مشکلات، معضلات و گرفتاریها انتخاب کرده است. نویسنده با ترسیم موقعیتی که دو نفر در آن قرار گرفتهاند و معذوریتی که در دیدن همدیگر دارند نامهها را وسیلهای ارتباطی برای شرح اوضاع جامعه و گرفتاریهایی که افراد دارند، قرار داده است. بسیاری داستان کوتاه بیچارگان را یک شاهکار دانستهاند.
شیاطین که قطعا از بهترین کتاب های داستایوفسکی است، پیچیدهترین اثر او هم دانسته میشود. به نقل از «آندره ژید» نویسنده معروف فرانسوی در باب این کتاب آوردهاند «این کتاب شگفتانگیز، به عقیده من، بزرگترین رمان تاریخ است» و داستایوفسکی خود درباره آن گفته «هرگز هیچیک از آثارم تا این اندازه باعث درد و رنج من نشده است». این کتاب را که از آخرین آثار داستایوفسکی است مهمترین اثر سیاسی او نیز دانستهاند. نویسنده در این کتاب به روایت توطئهای در روسیه میپردازد. داستایوفسکی را بیشک قهرمان شخصیتپردازی میدانند. او در این کتاب نیز از این توانایی بالای خود استفاده کرده و رمانی پر شخصیت خلق کرده است. شخصیتها هرکدام در روند داستان باری بر دوش دارند و تا انتهای ماموریت خویش برای به انجام رسانیدن آن وظیفه حضوری بهجا در داستان دارند.
رمان «برادران کارامازوف» آخرین اثر داستایوفسکی است که مدتی پیش از مرگش به اتمام رسیده است. این اثر را از بهترین آثار نویسنده میدانند و منتقدان زیادی آن را تحسین کردهاند. داستان پیرامون یک پدر و چهار پسرش میگردد؛ مشکلاتی که پسری با پدرش دارد و تلاش دو تن دیگر از برادران برای رفع این مشکل. به نظر میرسد نویسنده در قالب این رمان سعی داشته به سوالهای بیشماری که در باب آزادی، مذهب و اخلاق وجود دارد بپردازد و بازخوردها نشان از موفقیت چنین طرح موضوعی خبر میدهند.
نویسنده سوالهای بسیاری پیرامون این مسائل طرح کرده و داستان را حول همین موارد پیش برده است. برخی منتقدان همچنین بر این باورند که نویسنده در خلق این داستان از مراحل مختلف زندگی خویش در قالب برادران داستان بهره گرفته است. او توانایی شخصیتپردازی خود را در قالب چنین الهامی گنجانده و برادرانی با شخصیتهای مختلف و با ویژگیهایی منحصر به خود آنها خلق کرده است.
همزاد ما چه خصوصیاتی دارد؟ آیا همان چیزی است که خودمان هستیم یا اینکه متضاد ماست؟ داستایوفسکی در رمان «همزاد» قهرمان داستانش را با ویژگیهایی توصیف میکند که نقطه مقابل خصوصیات همزادش است؛ قهرمانی سادهدل، ابله و ضعیف و همزادی فرصتطلب و زرنگ و پستفطرت. نویسنده در وصف این اثر خود گفته «فکر آن نسبتاً زیبا بود. من هرگز در تمام دوران کار نویسندگیام مفاهیمی دشوارتر از اینها بیان نکردهام» که این وصف نهتنها بیان مزیت این اثر بر سایر آثار که اقرار به درجهبندی آثار خود و آگاهی از نقاط قوت و ضعف آنهاست. در حقیقت داستایوفسکی در خلال روایت داستان به بیان و شرح مسائل روانشناسی میپردازد. او مسئله هویت را سرلوحه این داستان خود قرار داده و تاثیر جامعه و دیگر افراد اجتماع بر شکلگیری این هویت و مواردی که از آن نشات خواهد گرفت را در خلال داستان به ما نشان میدهد. رمان همزاد نه تنها یکی از بهترین کتاب های داستایوفسکی است، بلکه آن را از شاهکارهای دوران کلاسیک دانستهاند.
این اثر نیز در دسته بهترین کتاب های داستایوفسکی قرار دارد چنانکه مهرداد مهرین، در مقدمهای که بر ترجمه خود بر این کتاب نگاشته درباره جایگاه این اثر آورده است «کتابی که اینک در دسترس خوانندگان قرار داده میشود، یکی از آثار بزرگ داستایوفسکی است. برخی آن را شاهکار او میدانند ولی عدهای دیگر «برادران کارامازوف» را شاهکار میدانند. حق این است بگوییم اگر خاطرات خانه اموات شاهکار داستایوسکی نباشد در نوع خودش شاهکار است». برخی آثار داستایوفسکی را به پیش و پس از این اثر تقسیم میکنند. نویسنده در خلق این اثر تاثیر زیادی از دوران محبوس بودنش در زندان سیبری داشته است و آنچه از سر گذرانده و آنچه دیده و تجربه کرده هرکدام بهنوعی در این رمان بازتاب دارند.