??ریچارد ویلسون در کتاب خود به نام «مدیریت استراتژیک مارکتینگ» مینویسد:
?با این که اکثر شرکتها، زمان، انرژی و پول زیادی برای حسابرسی مالیشان صرف میکنند، اما بسیاری از آنها با مفهوم «حسابرسی مارکتینگ» آشنا نیستند و این حسابرسی مهم را انجام نمیدهند
?این در حالی است که اگر حسابرسی مالیمان را درست انجام ندهیم و پولمان را از دست بدهیم، میتوانیم آن را با کمی تلاش به دست بیاوریم، اما اگر مارکتینگ مان را به درستی حسابرسی نکنیم و بازار و مشتریانمان را از دست بدهیم، شاید دیگر نتوانیم آنها را به دست بیاوریم و در نتیجه، کل درآمدمان را از دست میدهیم
?به همین دلیل، تمام مدیران ارشد و مدیران مارکتینگ باید با اصول حسابرسی مارکتینگ آشنا شوند و فرایندها، برنامهها و استراتژیهای مارکتینگ شان و همچنین وضعیتشان در بازار را به صورت مستمر حسابرسی کنند
?به طور کلی، حسابرسی مارکتینگ را میتوانیم به این دو بخش کلی تقسیم کنیم:
1️⃣حسابرسی بیرونی که با هدف شناسایی فرصتها و تهدیدهای بازار انجام میشود
2️⃣حسابرسی داخلی که با هدف شناسایی نقاط قوت و ضعف شرکت انجام میشود
?برای حسابرسی بیرونی باید به این چهار سوال مهم پاسخ بدهیم:
1️⃣وضعیت سیاسی، قانونی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و غیره بازاری که در آن حضور داریم، چگونه است و چه تاثیری بر آینده بازارمان دارد؟ تغییرات این عوامل، چه فرصتها و تهدیدهایی را برای ما به وجود میآورد؟
2️⃣بازار به چه سمتی در حال حرکت است؟ فناوریها و محصولات موجود در بازار چه تغییراتی را در آینده تجربه میکنند و این تغییرات چه فرصتها و تهدیدهایی را برای ما به وجود میآورد؟
3️⃣مسیر حرکتی رقبا چگونه است؟ استراتژیها و برنامههای اصلی آنها در آینده چیست؟ قرار است چه فناوریها و محصولات جدیدی را به بازار عرضه کنند؟ برنامهها و استراتژیهای آنها در آینده چه فرصتها و تهدیدهایی را برای ما به وجود میآورد؟
4️⃣نیازها، خواستهها، انتظارات، فرهنگ مصرفی و غیره مشتریان در آینده چگونه خواهد بود و چگونه تغییر میکند؟ این تغییرات چه فرصتها و تهدیدهایی را برای ما به وجود میآورد؟
?برای حسابرسی داخلی باید به این هشت سوال مهم پاسخ بدهیم:
1️⃣در گذشته چقدر توانستهایم به اهداف مارکتینگ مان برسیم؟ آیا در آینده باید اهداف مارکتینگ مان را تغییر بدهیم و اهداف جدیدی را در نظر بگیریم؟
2️⃣استراتژیهای مارکتینگ که در گذشته اجرا کردهایم، تا چه حد موفقیتآمیز بودهاند؟ آیا در آینده باید آنها را ادامه بدهیم یا باید تغییراتی را در آنها ایجاد کنیم یا باید آنها را کامل کنار بگذاریم و استراتژیهای جدیدی را طراحی کنیم؟
3️⃣فرایندهای کسب اطلاعات مارکتینگ، تصمیمگیری مارکتینگ و کنترل فعالیتهای مارکتینگ مان چقدر درست کار میکنند؟ چه تغییراتی را باید در آنها ایجاد کنیم؟
4️⃣واحد مارکتینگ مان چقدر توانمند است و میتواند استراتژیها و برنامههای مارکتینگ مان را با کمترین هزینه و بیشترین نتیجه اجرا کند؟ چگونه میتوانیم واحد مارکتینگ مان را تقویت کنیم؟
5️⃣نحوه تعامل واحد مارکتینگ با بقیه واحدها چگونه است؟ چگونه میتوانیم تعامل واحد مارکتینگ با سایر واحدها را تقویت کنیم؟
6️⃣اجزای آمیخته مارکتینگ چقدر رقابتی هستند؟ برای تقویت آنها چه تغییراتی را باید ایجاد کنیم؟
7️⃣واحدهای گوناگون شرکتمان چقدر مشتریمدار هستند؟ برای گسترش و ارتقاء فرهنگ مشتریمداری در واحدهای مختلف شرکت چه اقداماتی را میتوانیم انجام بدهیم؟
8️⃣سبد برندها و محصولاتمان چقدر سودآور، بهروز و مطابق با نیازها و خواستههای مشتریانمان است؟ آیا باید برندها و محصولات جدیدی را به سبدمان اضافه کنیم؟ چه تغییراتی را باید در سبد برندها و محصولاتمان ایجاد کنیم؟