این متن برای روزای کروناس. فکر کنم سال ۹۸ باشه. برای یه نشریه مهدویت نوشتم و چاپ هم شد. داشتم فایلامو مرتب میکردم که پیداش کردم. اینجا بمونه به یادگار.
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
این روز ها همگی با مشکلی دست و پنجه نرم می کنیم که ما را خانه نشین کرده است و جلوی فعالیت های معمول مان را گرفته است. مریضی ای که کمتر کسی فکر می کرد اینگونه جهان را در انفعال فرو ببرد. در این بحبوحه، ازدواج یکی از رفقای دانشگاه باعث شد ذهن من مشغول این اتفاق مهم در این زمان بخصوص شود: ازدواج در قرنطینه!
بیاید ببینیم برای رسیدن به این نقطه چه مراحلی باید طی شود:
گام اول – خودشناسی
این مرحله شاید فقط به این موضوع محدود نشود. ما در تمام طول زندگی خود مشغول شناخت خود هستیم. اینکه چه داریم، هدفمان چیست و از همه مهم تر، چه چیزهایی باعث ناراحتی و خوشحالی ما می شود؟
گام دوم – تلاش برای رفع این نیازها
حال باید ببینیم برای رفع این نیازها چه باید کرد؟ در این گام سعی می کنیم ابزارها و استعدادهایی زا که در خود میابیم به کار بگیریم و تمام تلاش خود را در این راه می کنیم. اما نقطه ای وجود دارد که متوجه می شویم برخی از نیازهایمان را نمی توانیم به تنهایی رفع کنیم. از آن مهم تر، ما از یک جایی به بعد نمی توانیم به تنهایی رشد کنیم و نیاز به یک همراه یا شاید بتوان گفت «منجی» در زندگی ما احساس می شود.
گام سوم – بررسی گزینه ها و انتخاب
حال وقت یافتن آن منجی است. ما در مراحل قبل نسبت به نیاز های خود شناخت خوبی پیدا کرده ایم و باید متناسب با آنها، ویژگی های منجی های مختلف را بسنجیم و ببینیم چه کسی بهتر از همه میتواند نیازهای مارا رفع کند؟
گام چهارم – آمادگی برای این وصلت
بالاخره منجی مورد نظر هم انتظاراتی از ما دارد. آیا ما به اندازه ی کافی برای رسیدن به او آماده هستیم؟ آیا توانایی کمک کردن به او را داریم؟ آیا فکر می کنیم از پس این مسئولیت مهم بر می آییم؟
گام پنچم – در میان گذاشتن با منجی :)
حال به یکی از گام های شیرین این پروسه می رسیم بله! خواستگاری! در این مرحله، توانایی ها و خواسته های خود را با او مطرح می کنیم و از او در رفع نیاز های خود و برای رشدکردن کمک می خواهیم و نتیجه ی این کمک خواستن و عرضه کردن، ایجاد یک رابطه ی عاطفی قوی با منجی است! هر قدر که بیشتر سخت می گوییم، بیشتر در دل خود احساس محبت نسبت به طرف مقابل خود احساس می کنیم و دوست داریم بیشتر با او سخن بگوییم.
گام ششم – اشتیاق در عین تکاپو
حال باید برای وصال تدارک لازم را ببینیم، زندگی خود را سر و سامان دهیم و وسایل و لوازم را برای ادامه ی زندگی مشترک تهیه کنیم در این مرحله، گرچه هنوز مقصود حاصل نشده، ولی برای رسیدن به هدف خود هرچه میتوانیم تلاش میکنیم و از هیچ کوششی دریغ نمی کنیم
حال چرا گفتم با طعم قرنطینه؟! خدا رو شکر این رفیق ما قضیشون خیلی سخت پیگیری نشد و در همین اوضاع به مقصود خود رسید ولی بیایید فرض کنیم خانوادهی طرف مقابل بگوید : حال وقت مناسبی برای گرفتن این تصمیم نیست! بگذارید قرطینه تمام شود و اوضاع به روال سابق خود باز گردد آنگاه خانواده ها برای مذاکره ی بیشتر دور هم جمع شوند و با مشورت سعی کنن تصمیم درستی برای این دو جوان بگیرند!
حال برای ما چه اتفاقی می افتد؟! بله! سر تا پا می شویم «انتظار»! شروع می کنیم به مراعات و دیگران را نیز به این کار تشویق میکنیم. هر روز اخبار را پیگیری می کنیم که آیا پایان این انتظار نزدیک است؟ آیا اوضاع خوب شده است؟ آیا به وصال منجی خود نزدیک شده ایم؟
البته این انتظار فقط مختص کسی که میخواهد ازدواج کند نیست. قرطینه مشکلات زیادی را برای همه ی ما ایجاد کرده است. پدری نگران نان فردای همسر و فرزندانش است؛ پدربزرگ و مادربزرگی چشم به در دوخته اند که مگر باز شود و بتوانند نوه های شیرینشان را ببینند. همه جا خبر از بیماری است. همه منتظراند این اوضاع به پایان برسد ...
غرق همین افکار بودم که ناگهان متوجه چیزی شدم: یا این همان انتظاری نیست که ما باید برای ظهور منجی موعود داشته باشیم؟ آیا این اشتیاق و شور و تکاپو را نباید برای کسی داشته باشیم که به تمام امت ها وعده داده شده است و قرار است جهان را پر از عدل و داد کند؟
بیایید نگاهی دیگر به گام های ششگانه داشته باشیم. در گام خودشناسی همه ی ما نیاز به عدالت و پایان یافتن غم ها و بدبختی ها و رنج های دنیا در خود احساس می کنیم. همگی دوست داریم که جهان از فقر و ظلم خالی شود، علم هایمان زیاد شود و از همه مهم تر، حقیقت برایمان مشخص شود که بالاخره «حق با کیست؟» در گام دوم برای این کار تلاش میکنیم. کار میکنیم و به فقرا کمک می کنیم. مطالعه می کنیم. تحقیق می کنیم. مشورت می کنیم. همه ی ما برای رسیدن به دنیایی بهتر از هیچ کوششی دریغ نمی کنیم. ولی کم کم درمیابیم که شاید در حد خودمان بتوانیم کارهایی بکنیم ولی به تنهایی نمی توانیم همه ی دنیا را گلستان کنیم. اینجاست که سراغ گام سوم می رویم و به دنبال بهترین منجی برای درد ها و رنج های این دنیای تاریک می گردیم که به این جمله بر می خوریم:
المهدی الذی وعد الله به الامم و یلم به الشعث یملا الارض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا
حال می رسیم به گام چهارم که باید خود را برای حضرتش مهیا کنیم. باید به ویژگی های اخلاقی و معنوی چنان آراسته شویم که برایش زینت باشیم و مایه ی شرمساری اش نشویم. البته از گام پنجم غافل نشویم! اینکه با ایشان سخن بگوییم و اعمال خود را برایشان عرضه کنیم و خواسته های خود را با ایشان در میان بگذاریم. شاید بگویید حضرت که حضور فیزیکی ندارد! چگونه با او سخت بگوییم؟
در این باره جانم برایتان بگوید که زمان یکی از ائمه ی هدی شخصی از یمن خدمت حضرت رسید و گفت: یابن رسول الله! ما از شما خیلی دوریم و نمی توانیم هر لحظه که اراده کردیم با شما خواسته های خود را در میان بگذاریم! میگویید چه کنیم؟ و حضرت فرمودند: لبانت را تکان بده تا جوابت را بگیری! بله دوستان! قبل از ما هم شیعیانی بوده اند که به امام خود دسترسی نداشته اند و امام از راه دور، شنوای خواسته های آنها بوده و هرگز از یاد آنها غافل نمی شده است.
و در گام آخر باید هر لحظه منتظر ظهور باشیم. جهان از بیماری گناهان ما پر شده است و روح بسیاری از ما را مریض کرده است. حتی بعضی از ما شاید روحمان مرده باشد و خودمان هم خبر نداشته باشیم. اگر واقعا بخواهیم که این اوضاع تمام شود، باید دلهایمان را با توبه ضدعفونی کنیم و یکدیگر را به تقوا و پرهیز دعوت کنیم. سعی کنیم از انسان های مریض فاصله بگیریم یا اگر مانند پزشکان مجرب و کارکشته توانایی کمک به آنها را داریم، از روحشان مراقبت کنیم تا بلکه به قدوم مبارکش جهان بالاخره طعم عدالت و شادی را بچشد
حال به امید آن روز، دست به دعا برمی داریم و می گوییم: اللهم عجل لولیک الفرج