
مثنوی مولوی با این بیت شروع میشود که: بشنو این نی چون شکایت می کند ، از جداییها حکایت می کند
شروع مثنوی اشاره به این نکته است که بزرگترین مساله ما جدایی است، ما جدا افتاده ایم ، ما از اصل و مبداء خودمان جدا افتاده ایم ، علت همه گرفتاری های بشر جدایی است ما مثل ماهیی که از آب بیرون افتاده از اصالت و مبداء امان جدا افتاده ایم ، ریشه پریشان حالی و سرگشتگی و بی قراری ما جدایی است، ما از خداوند دور افتاده ایم، جدا افتاده ایم و ریشه همه بدبختی های بشریت همین جدایی است ، ما از خانه دور افتاده ایم و شگفتا که در حالیکه ما همیشه در خانه بوده ایم و هستیم از خانه جدا افتاده ایم! این موضوع پارادوکسیکال است، چگونه ممکن است هم در خانه باشیم و هم در خانه نباشیم، مولانا (رومی) در شعری به زیبایی با ذکر یک مثال بینظیر این موضوع را روشن کرده است، انجا که می گوید :
چون گهر در بحر گوید بحر کو وان خیال چون صدف دیوار او
در واقع مولانا می فرماید ما چونان گوهری هستیم که هر چند در دریا هستیم هر چند داخل اقیانوسیم اما ، داخل صدف گرفتار آمده ایم و اتصالمان به آب به دریا به اقیانوس قطع شده است، ما در جزیره تنهایی و حصار خودساخته خودمان اتصالمان را به آب به اقیانوس از دست داده ایم و باز شگفتا که این دیوار خود ساخته از جنس افکار است، خیالات و افکار و اوهام،
و اصلی ترین خیال و فکر، فکر "من بودن" کسی بودن و توهم کسی بودن است، "من" اولین و اصلی ترین فکری است که از کودکی در ما شکل می گیرد این که ما کسی هستیم، منیت و ایگو ریشه در همین فکر من بودن دارد
پس می بینیم در این مثال که در عین حالکیه در خانه هستیم در خانه نیستیم، به قول مایستر اکهارت که می گوید : "خداوند همیشه در خانه هست و بوده است، این ما هستیم که برای قدم زدن به بیرون رفته ایم"
و این جدایی است این آیزولیشن است این جدا افتادگی است
و سبب پریشان حالی ما سبب گرفتاری ما سبب همه مسایل و مشکلات ما همین است
مولانا در جای دیگری می فرماید:
جانا به غریبستان چندین به چه می مانی بازآ تو ازین غربت تا چند پریشانی
غریبستان یعنی جایی که ما غریب هستیم جایی که متعلق به آنجا نیستیم ما برای زندگی در آب و اقیانوس آفریده شده ایم ولی با دیوار و حصاری که دور خودمان کشیده ایم وارد سرزمین خشکی شده ایم وارد سرزمین جدایی و غربت رفته ایم و چاره این است که بر گردیم به خانه به اقیانوس به آب.
در تأملاتی که در پیش است، در این مسیر بیشتر قدم خواهیم زد - به سوی اقیانوسی که هرگز واقعاً آن را ترک نکردهایم.