رسول طارانی با ت دسته‌دار
رسول طارانی با ت دسته‌دار
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

مرگ

یونگ می‌گوید مرگ مسیر رسیدن از فنا به بقاست؛ مسیری که انسان از آن طریق از زمان گذرا می‌‌گذرد و در پناه زمان ناگذر و بازگشتنی می‌آرامد.

سال‌هاست به مرگ فکر می‌کنم، اندیشیدن به مرگ حداقل برای من بسیار پیچیده و پر از سوالات بی پاسخی‌ست که هر چه در این هزارتو قدم می‌زنم پیچیده‌تر و گنگ تر می‌شود.

بازگشتی که یونگ از آن نام می‌برد مگر غیر از نامی‌ست که در این جهان و از طریق زمان گذرا از خود به جا گذاشته‌ایم؟

نام‌هایی که در طول تاریخ به گوش‌مان خورده فارق از نیک و بد و سفاک و رحیم مگر غیر از قدم‌هایی هستند که صاحب آن نام‌ در طول زیستش در این جهان برداشته؟

مثال؟ هیتلر را به چه چیز می‌شناسیم؟ به قدم‌هایی که در راه کشورگشایی و ظلمی که در حق حداقل نیمی از جهان فعلی روا داشت.

ادیسون را چه؟ به قدم‌هایی که در راه اعتلای علم داشت که حاصلش امروز در خدمت تمام مردمان جهان است از نیک و بد تا خرد و بزرگ.

ببینید حتی اگر بخواهیم فارق از نیک و بد به اشخاص نگاه کنیم می‌بینیم که آدم‌ها هیچ چیز نیستند جز نیک و بد و از آدم‌ها هیچ چیزشان در خاطرمان نمی‌ماند غیر از نیک و بدشان.

در فوتبال تکنولوژی‌ای وجود دارد به نام «هیت‌مپ» که توسط آن مقدار فعالیت یک بازیکن، تعداد قدم‌ها، میزان دوندگی و نقاطی که بیشترین حضور را داشته تجزیه و تحلیل می‌کنند.

نگارنده معتقد است خالق ما هم بعد از مرگ میزان قدم‌های ما در این دنیا را دقیقا با همین تکنولوژی مورد بررسی قرار می‌دهد. به این شکل که اگر لگدی زدیم به روزگار کسی چراغ قرمز روی رد پای‌مان روشن می‌شود و اگر دستی گرفتیم به مهر، خط ابرویی را اتو کردیم و پارگی جگری را رفو کردیم جای قدم‌های‌مان سبز می‌شود و این یعنی سرمربی ما شاید برای نبردهای آتی روی‌مان حساب کند. روی مهربانی‌مان، دوست داشتن‌مان، عشق ورزیدن‌مان و....زندگی بخشیدن‌مان و این مگر چیزی جز بقاست؟ اینجاست که زندگی رنگ پذیر جلوه می‌کند و همانطور که یونگ گفت: مرگ مسیر رسیدن از فنا به بقاست.

مرگیونگکارل گوستاو یونگ
شعردوست، کمی دست به قلم و بیش از کمی کتاب‌خوار، دیوانه‌ی تاریخ سیاسی معاصر، فعلا همین تا بعد ببینیم چه می‌شود
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید