توی شرایط جالبی دارم این مقاله رو مینویسم
کلن چند سالی هست که به نوشتن علاقه پیدا کردم، نوشتن هر چیزی از عقاید و تفکراتم گرفته تا چیزایی که توشون متخصصم و کلی مطلب دیگه، اما نمیدونم چرا هیچوقت نتونستم اینکار رو انجام بدم. شاید چون آدم درونگرایی هستم هیچوقت به خودم این اجازه رو ندادم که با خیالی آسوده بنویسم، نمیدونم ...
حتی اولین پروپوزال مربوط به حوزه کاریم رو هم با کلی سخت گیری و دنگ و فنگ و بعد از تلف کردن مدت زمان زیادی و تقریبن با اجبار استادم نوشتم و هنوز موفق نشدم خودمو جمع و جور بکنم که مقاله همون پروپوزال رو بنویسم D:
وقتی اولین بار همین چند هفته پیش با ویرگول آشنا شدم خدا میدونه چقد خوشحال شدم که همچین فضایی هست که توش میشه از هر چیزی نوشت و از نوشته های دیگران هم یاد گرفت و یه جورایی عادتم شده که روز به این وبسایت سر میزنم
و بالاخره تصمیم گرفتم این ترس رو کنار بزارم و بنویسم. مدتی درگیر این موضوع بودم که خب حالا از چی بنویسم؟ وقتی بین کلی مطلب جالب و جذاب گیر کرده بودم یهو به فکرم افتاد که اصلن همین بهتره که از سختی نوشتن و تجربه اولین نوشتنم بنویسم
اینکه وقتی آدم برای اولین بار میخواد یه کاریو انجام بده کاملن طبیعیه که اولش یه مقداری بلنگه، اما همین که کار رو شروع کنی و مدتی بگذره و تجربت توش بیشتر بشه کم کم و فقط با گذشت زمان بیشتر و تجربه بیشتر به متخصص اون کار تبدیل میشی. دقیقن مثل کارایی که الان توشون متخصصیم و اگه به اوایلش فکر کنیم میبینیم که خب از همون اول که اینجوری نبودیم و بالاخره از یه جایی اونم خیلی بی تجربه شروع کردیم
در هر حال خیلی خوشحالم که دارم برای اولین بار مینویسم، هرچند نمیشه اسمشو گذاشت یه مقاله اما از نوشتن همین مطلب به درد نخور هم واقعن خوشحالم و امیدوارم یه شروعی بشه برای اینکه من بعد با خیال راحت و بدون ترس بتونم بنویسم و چیزایی که بلدم رو با بقیه به اشتراک بذارم
خلاصه فقط به یه JUST DO IT احتیاج داشتم :)
اینکه شروع کنم فقط ...
ممنون از اینکه وقت گرانبهاتون رو صرف مطالعه نوشته این حقیر کردید