مَددرمَد·۲۴ روز پیشاز زخمها و معناها: خوانشی از سریال عروسک روسیفقط پس از تصدیق آن جبر است که جایی برای اختیاری کوچک، محدود، اما واقعی باز میشود
مَددرمَد·۱ ماه پیشلاَنی ظلال غنائی… اُغنیو حین خُلقنا و حین عشقنا و حین احترقنا و و حین افترقنا و حین استرقنا ردا الطفوله ... کنت اغنی. لاَنی کرهتُ بکائی ... اغنی.
مَددرمَد·۱ ماه پیشیک نکته از این معنیگاهی به نظرم میرسد جامعۀ ما در تصدیق سوژگی دیگری دچار مشکل جدی است.
مَددرمَد·۱ ماه پیشدلشکستگی به افق هوش مصنوعیبا جمینای پیبند اینکه سر مسالۀ مهمی، به نحو بسیار زنندهای داشت چاپلوسی مرا میکرد قطع ارتباط کردهام.
مَددرمَد·۴ ماه پیشو غیرهمقاومت زنانه برای من در «و غیره» بودن است؛ در آن نیمرخ دیگری که در قاب نیست و اگر این نیمرخم سیلی بخورد، آن یکی را پیش میکشم.
مَددرمَد·۵ ماه پیش«شیطان و اشکها»: دربارۀ برخی تجارب روانشناختی پساجنگگریه بازتاب بیپناهی قربانی در مقابل مذاکرهناپذیری شر است.
مَددرمَد·۵ ماه پیشیک گل برای باغبان باقی نمانده«فلسطین ما را آزاد میکند»؛ نه به معنای عینی و مادی کلمه، بلکه به معنای اخلاقی کلمه.
مَددرمَد·۵ ماه پیشباید که خون بگرید از این ستم قبیله*باید که ما با عمل خودمان، نه فقط دشمن اسرائیل، بلکه «انکار» اسرائیل باشیم.