سختترین قسمت یک سخنرانی عمومی آنجاست که صدایی مرموز دائماً در سرتان میپیچید و میگوید به اندازه کافی خوب نیستید یا قرار است حسابی گند بزنید! این صدای درونی، صدایی بلند و ناخوشایند است.
تا چند سال قبل، حتی تصور صحبت در مقابل جمع نیز مرا حسابی میترساند. بهعنوان فردی درونگرا، هرگز از اینکه در کانون توجه قرار بگیرم خوشم نمیآمد و اضطراب و نگرانی، سراسر وجودم را در برمیگرفت. اما حالا بهعنوان یک سخنران خوب و قهار، از هر فرصتی برای صحبت با مخاطبینم لذت میبرم. اینکه بتوانم با بهرهگیری از تخصص و تجربهام چیزی به آنها بیاموزم، یک امتیاز و وجه تمایز ویژه برای من است.
اما شاید بپرسید چطور تغییر کردم؟ چه شد که آن شخصیت درونگرای منزوی، به یک سخنران خوب و مسلط تبدیل شد؟ آنچه در ادامه میخوانید، توصیههایی ارزشمند است که کمکتان میکند به سخنران خوب یا بهتری تبدیل شوید. ممکن است بعضی از این توصیهها را بدیهی بدانید اما به هر صورت، همه آنها نکاتی ارزشمند هستند که میتوانند تغییرات محسوسی ایجاد کنند.
1. بدانید چه میخواهید بگویید!
فرصت سخنرانی عمومی مقابل جمع، در واقع نوعی موهبت است. عدهای حاضر شدهاند زمان و توجهشان را صرف شما کنند و در ازای آن میخواهند بدانند چه میگویید؟ بهعنوان یک سخنران خوب، باید حس خشنودی و سپاسگزاری را در مخاطبینتان ایجاد کنید و از طریق قدرت بیان، روی آنها تأثیر بگذارید.
بهترین روش برای نیل به این اهداف این است که خودتان را برای سخنرانی عمومی، کاملاً آماده کنید. باید بدانید به مخاطبینتان چه میخواهید بگویید؟ چه تجربه یا تخصصی را میتوانید با آنها به اشتراک بگذارید؟ آیا برای ایجاد ارتباط محکمتر با آنها میتوانید از داستانها یا حکایات شخصی استفاده کنید؟ برای اینکه گفتههایتان بهترین تأثیر را روی مخاطب داشته باشد، از چه نوع چیدمان و ترتیبی باید استفاده کنید؟
برای تبدیل شدن به یک سخنران خوب، زمانی را به ایجاد یک ساختار اولیه برای سخنرانیتان اختصاص دهید و پیش از آنکه این ساختار را نهایی کنید، ویرایشهای لازم را روی آن اِعمال نمایید. ضمناً باید به این سؤال پاسخ دهید که مخاطبینتان چه کسانی هستند و چرا میخواهند حرفهایتان را بشنوند؟ به یاد داشته باشید هر بار که پشت تریبون میروید، باید ارزش یا فایدهای برای مخاطبین خلق کنید.
فقط با تمرین و تکرار میتوانید به یک سخنران خوب تبدیل شوید. مطالبی را که قرار است بهواسطه بیان آنها با مخاطبین ارتباط برقرار کنید، دائماً تکرار نمایید. این کار را هم میتوانید در خلوتتان و هم میتوانید در مقابل جمعی از اعضای خانواده یا دوستان انجام دهید.
در اینجا هدف اصلی این است که آنقدر بر بیان مطالبتان مسلط شوید که بدون نیاز به فکر کردن، بتوانید درباره آن مطالب حرف بزنید. این کار به شما کمک میکند بتوانید خود را روی صحنه تصور کنید و ضمن توجه به مخاطبینتان، یک سخنرانی عمومی عالی داشته باشید. ضمناً تا جایی که میتوانید فرصت روی سکو رفتن را از دست ندهید. از هر موقعیتی که میتواند شما را در فضایی مشابه با فضای سخنرانی عمومی قرار دهد، استفاده کنید. هر قدر بیشتر تمرین کنید، احساس آرامش بیشتری خواهید داشت.
دلیل بخش عمدهای از احساس نگرانی، ابهام است. ما معمولاً پیشبینی و ذهنیتی منفی از ایستادن مقابل جمع و سخنرانی برای آنها داریم. چنین ذهنیتی، احساس اضطراب و نگرانی را در ما ایجاد یا تشدید میکند. اما قدرت تخیل و تجسم کمکمان میکند ضمن کاهش شدت احساسات منفی، بر این ذهنیت نادرست که از عهده انجام کار برنمیآییم، غلبه کنیم. برای انجام این کار، چشمانتان را ببندید و طبق مراحل زیر پیش بروید:
تمرین تجسم، ابزاری بسیار قدرتمند است که در هر شرایطی میتواند برایتان مفید باشد. شما احتمالاً هرگز نمیتوانید احساس نگرانیتان را بهطور کامل از بین ببرید. در نتیجه برای به حداقل رساندن چنین احساسی میتوانید از این تکنیک استفاده کنید. بدانید قرار نیست با انجام این کار، ظرف مدتی کوتاه، خودتان را تغییر دهید. اساساً چنین امری محال است. در اینجا هدف اصلی آن است که ضمن پذیرش احساس نگرانی و اضطراب، بدانید حتی با وجود آنها میتوانید یک سخنران خوب باشید. هدف آن است به نقطهای برسید که این احساسات، علیرغم حضورشان نتوانند غافلگیرتان کنند یا به کیفیت کارتان لطمه بزنند.
اینکه فکر کنید تکتک مخاطبین، بهدقت در حال نظارهتان هستند و هر حرکت یا جملهتان را مورد ارزیابی و قضاوت قرار میدهند، عجیب نیست. اما در حقیقت، تنها کسی که قضاوتتان میکند، خودتان هستید! بیشتر مخاطبینتان به این دلیل در جلسه سخنرانی حضور دارند تا به حرفهایتان گوش کنند و چیزی یاد بگیرند نه اینکه اشتباهات یا اصطلاحاً سوتیهایتان را فهرست کنند! اگر باور این حقیقت برایتان سخت است، میتوانید خودتان را در جایگاه یک مخاطب فرض کنید و ببینید چقدر درباره فردی که سخن میگوید، دست به قضاوت میزنید؟ احتمالاً خیلی کم!
صدای منتقدِ درونیتان از هر صدای منتقد دیگری، بلندتر است. به این صدای درونی گوش دهید و بابت اینکه هدفش محافظت از شماست، از او تشکر کنید و پسازآن، از وی خواهش کنید آرام بگیرد. با مرور کارهای بزرگی که در زندگی انجام دادهاید و موانعی که بر آنها غلبه کردهاید، با این صدای درونی مقابله کنید. اینگونه فرض کنید که مأموریت انجام یک کار بزرگ دیگر، به شما محول شده و شما نیز با استناد به تجارب موفقیتآمیز قبلی، قطعاً از عهده انجامش برمیآیید. حامی و مشوق خودتان باشید.
روزی یکی از دوستانم که اتفاقاً از بازیگران مشهور تلویزیون است، برای آنکه به سخنران بهتری تبدیل شوم، توصیه بسیار جالبی به من کرد. او به من گفت مصاحبههایی را که سلبریتیهای محبوبم در یک سمت آن قرار دارند، دنبال کنم. من به این توصیه عمل کردم. پس از مدتی در کمال تعجب دیدم که اعتمادبهنفس و سبککاری آنها را تا حدی در خودم احساس میکنم و پسازآن تلاش کردم این سبک و اعتمادبهنفس را حین ایراد سخنرانی عمومی در کارم بگنجانم. مهم این است افرادی را انتخاب کنید که هر یک از آنها یا بازتاب بخشی از شخصیت خودتان باشند یا واجد ویژگیهایی باشند که مایلید حین سخنرانی عمومی، شما نیز واجد آن ویژگیها باشید.
با رعایت این توصیهها و تمرین مستمر، قول میدهم خیلی زودتر از آنچه تصور کنید، به یک سخنران خوب و خبره تبدیل خواهید شد.