وقتی از هویت ، هویت خواهی و یا بحران هویت حرف می زنیم دقیقا ازچه چیزی حرف می زنیم؟؟؟؟؟
آیا تاکنون فکر کرده اید که چه چیزهایی هویت شمارا می سازند؟؟؟؟
آیا تاکنون برای حفظ واثبات هویت خود باچالشی روبه رو بوده اید؟؟؟
آیا تجربه ی این راداشته اید که برای اثبات هویت خود، هویت دیگری را نفی کرده باشید؟
اصلا ،مابه عنوان یک انسان چه میزان درشکل گیری ومعرفی هویت خود دخیل هستیم؟؟
آیا تبعیض ها،جنگ افروزی ها،دشمنی هایی که درجهان شاهد آنیم می توانند ریشه ی هویتی داشته باشند؟
آنچه درادامه ی این مطلب می خوانید،پیرامون تعریف هویت،چیستی آن،بحران ها ومسائل پیرامون است، که من براساس برداشتم ازکتاب هویت های مرگبار؛نوشته ی امین معلوف که عبدالحسین نیک گهر آن را ترجمه ونشرنی منتشرنموده است ،نوشته ام.
امین معلوف نویسنده ی "کتاب هویت های مرگبار "درلبنان به دنیا آمده و تا بیست وهفت سالگی درآن جا
زیسته است وپس ازآن سال های سال مقیم کشور فرانسه بوده است،
او در پاسخ به این سوال که (تو واقعا کجایی هستی؟)
و یا این سوال که (تو خودت را بیشتر لبنانی می دانی یا فرانسوی؟)
همواره پاسخ داده است که هردو!
اما نکته ی جالب توجه این است، این پاسخ او به سوالاتی از این دست هیچگاه پذیرفتی و مورد قبول
پرسشگران نبوده است و هریک به طریقی سعی کرده اند که اصل وحقیقتی که گمان می کردندمعلوف درپاسخ
به این سوالات مخفی می کند را کشف کنند؟ اماچرا؟؟؟ بله ...درست حدس زدید.این تلاش مکاشفه انگیز آنان
نیز ریشه دربحران هویت دارد.
شایدهمین وضعیت دوگانه،امین معلوف را به کاوش های بیشمار درتجربیات شخصی،تاریخ،مطبوعات وفلسفه
کشانده است تاپاسخی برای مفهوم حیاتی(هویت)بیابد.
چالش بحران هویتی که درصورت عدم توجه به بحران فرهنگی وحتی جهانی بدل می شود،این است که چرا
افراد ،نه همه ی وجوه هویتی خود را می پذیرند ونه حتی تمامی تعلقات هویتی دیگری را به رسمیت
میشناسند.
نویسنده سعی دارد مفهوم جاافتاده ازهویت(به ویژه هویت جمعی) رابه گونه ای دیگر تعریف کند.
اومی کوشدتصویرایلیاتی ازهویت راتغییردهد ودام های موجود درآن را برشمارد و ذهن خوانندگان خود رابه
درک نوع دیگری از هویت جمعی که درآن،ارزش ها قومی درکنارپذیرش و درک ارزش دیگران معنا میابدمعطوف
کند.
دغدغه مندی نویسنده بررسی تاثیر روند جهانی شدن بررفتارهای هویتی ست که طی آن شاهد خواهیم بود
چگونه جهانی شدن چنین رفتارهای خشونت آمیزی راتشدید می کند و چگونه روزی میتوان از مرگباری آن
کاست.
معلوف همچنین معتقد است،درمحیط تنگ نظرانه ی انحصارهویت،سلاخان وقتل عام کنندگان هستندکه
تربیت می شوند،محیطی که در آن دفاع غیرمنطقی از هویت من و نفی و دشمنی باهرآنچه غیر من است
وجوددارد.
"امین معلوف هویت رابه پلنگی تشبیه می کند، که نبایدآزارش داد و درعین حال نباید آزادش گذاشت تا
خودپسندی اش را ارضاء کند...هویت پلنگی ست که باید رام و مهارشود."
همچنین بیان می کند که،مفهوم هویت دوستی اساسا دروغی بیش نیست،چراکه مانمی دانیم این حدود
ازکجا شروع وکجاپایان میابد و تجاورز به حقوق دیگران آغاز می گردد.
هویت و هویت خواهی همواره به صورت یک آرزوی مشروع و با وجدانی آسوده ؛ برای دفاع ازخود و همراهان
آغاز می شود اماناگهان به ابزاری برای جنگ تبدیل می شود و عوامل همیشگی این بازی،همواره به صورت
قربانیانی بی گناه وگناهکارانی همیشگی نمودمیابند وچرخه ی خشونت پایدارمی ماند.چنانچه ازآغاز تاریخ بشر
شاهد اینچنین جنگ ها،تبعیض ها ودشمنی هایی بوده ایم.
نویسنده طی این کتاب ازخوانندگانش می خواهد؛که همت کنند و به همراهی هم مفهوم انسان دوستی را
بازآفرینند ؛چراکه درطی این آفرینش مجدداست که فرصت زیستن درجهانی راخواهیم داشت که درآن هیچ
تلاشی برای یکسان سازی انسان ها نمی شود و نه حتی شاهدبهانه جویی هایی هستیم که ریشه یشان در
تفاوت رنگ پوست ، زبان ، نژاد و غیره است. با پذیرش این موضوع است که می شود آسوده و فارغ ازتفاوت
ها درکنارهم زیست.
اگرهم عصرهای مانمی توانند هویت چندگانه ی خودرا بپذیرند،درمقابل نخواهندتوانست خودبرای روبه روشدن
بافرهنگ های متفاوت دیگرآماده کنند و بدون شک اگر احساس کنند که مجبورند بین نفی خود و دیگری
گزینش کنند؛شاهدلشگری ازدیوانگان خون ریزخواهیم بود.چنانچه تاکنون درسراسردنیا شاهد آن بوده ایم.
همچنین نگاه معلوف پیرامون ،نیازمتعالی به داشتن معنویت این است که نباید باتعلق به گروهی ازمومنان
اشتباه گرفته شود،چراکه این اشتباه سبب می شود که معنویت که هدفش ایجادعشق و وحدت ونزدیکی
جوامع بوده است، مجددبه صورت تفکرایلیاتی نمود یابد و موجب دشمنی گردد.
اوهمچنین درکتاب خود به روشنی،بیان می کند،که در آرزوی جهانی نیست که دین درآن جایگاهی نداشته
باشد،بلکه برعکس ،آرزوی جهانی را دارد که درآن دین دیگر به عنوان عامل پدیده آورنده ی اقوام درحال جنگ
به کارگرفته نشود.
چندجمله ای درباره ی اندیشه ی مرکزی کتاب:
درجهان امروزبایدبه گونه ای عمل کرد که هیچ کس ازتمدن مشترکی که درحال زاییده شدن است،احساس
طردشدگی نکند. هرکس بایدبتواند زبان مادری وبرخی نماهای فرهنگی خودرا باز یابدو با آنچه دراطرافش زاییده
می شود همزاد پنداری کند نه آنکه به گذشته ای آرمانی پناه برد.به موازات آن هرکس باید بتواند،عنصرنوینی
راکه درقرن وهزاره ی جدید اهمیت می یابدرا در بقیه ی عناصراصلی هویت خودبگنجاند و آن احساس تعلق به
آینده ی بشراست.
کوفی عنان،دبیرکل سازمان ملل متحد:
ما می توانیم به آن چه که هستیم وفادارانه عشق بورزیم، بی آنکه ازآنچه نیستیم متنفرباشیم.
آرزوی پایانی معلوف این است که درجهان آینده وبرای نسل های بعدی این عوامل به بدیهیاتی تبدیل شود که دیگرنیازی به مطرح کردن وخوانده شدن نداشته باشد.
درپایان؛تقاضا دارم اگراین مطلب برایتان مفیدبوده است وگمان می کنید کس یا کسان دیگری لازم است آن را
بخوانند،به اشتراک بگذاریدش .