مائده جون
مائده جون
خواندن ۳ دقیقه·۸ ماه پیش

یکی به ما اهمیت بده

قسمت چهارم

دهم ریاضی

توی ایران ریاضی خوندن یعنی مخالف جهت اب حرکت کردن .کلا هرکاری غیر از تجربی خوندن یعنی مخالف جهت اب حرکت کردن .این مخالف جهت اب بودن باعث میشه عجیب به نظر برسید .

هنوز هفته های اول بودیم ولی معلم حسابان مشخصی نداشتیم .حالا حسابان چه درسیه .حسابان همون ریاضیه ولی با اسم باکلاس .البته خب هندسه و امار خودشون جدا هستند و حسابان برعکس ریاضی بچه های تجربی به اونها نمیپردازه .حقیقت اینه که بعد از گذشت چهارسال اصلا یادم نمیاد دقیقا به چی میپرداخت .تنها چیزی که یادمه و میتونم بگم اینه که معادله داشت .

اولین معلم ریاضی که برای ما انتخاب شد ،یه خانم قد بلند بود. صورتش یه چیزی بین گرد و لوزی بود و اجزای صورتش جدی بودن .میتونستی از توی چشم هاش بخونی ‌

"ما همین الانش هم خیلی عقبیم اصلا وقت رو هدر ندید"

بدون هیچ صحبت اضافه کتاب هامون رو باز کردیم و شروع به تدریس کرد .

معلم دومی که برامون انتخاب شد ،خب خیلی خاص بود.از نظر تدریس یه معلم خاص و متفاوت بود. گردنش اگه اشتباه نکنم مشکل داشت و به همین دلیل نمیتونست بیاد بالا پس ما به طبقه پایین می اومدیم .اون روز ها یه جامدادی جدید پیدا کرده بودم یه عروسک بود که جامدادی بود .یه عروسک خرس سبز ابی که خیلی پشمالو و گوگولی بود .ما ریاضی ها عادت نداشتیم از کلاس خارج بشیم .شاید فکر میکردیم خیلی ده دقیقه استراحت صرف رفت بیرون رو نمیکنه.به هرحال اکثرا توی کلاس بودیم و بیرون رقتنمون باعث میشه هما بگن اینا کی هستن ؟

اولین جلسه با معلم خاص‌متوجه مهربون بودنش شدیم.و دل ما رو اونجایی بدست اورد که گفت ."سر کلاس میتونیو هرچی میخواید بخورید فقط صدا ندید" .این رو بعدا متوجه شدیم اما قلب بچه های ریاضی رو میتونی با غذا بخری و خب اون همون اول به این مطلب پی برد .البته وقتی شروع کرد به تدریس با خودمون گفتیم اگه این معلمه که فاتحه ما خوندست .نه این که بد درس بده ،شاید زیادی خوب درس میداد .از کلاس که به ردیف می اومدیم بیرون تا بریم طبقه بالا میگفتم" بچه ها ما الان مثل این معنویی های میمونیم که رو سرشون یه حقله طلا دارن .ریاضی های مقدس "

معلم سومی که سر کلاس ما حاضر شد یه چی بین دوتا معلم قبلی بود .درس دادنش زیادی فلسفی و عمیق نبود و اخلاقش هم زیادی جدی و خشک نبود .متوسط از همه جهات .البته عادت داشت مسائل رو بپیچونه و مارو گیج کنه .معلم شماره دو هم مارو گیج میکرد اما فقط بخاطر بازکردن مسائل .خداروشکر این دوتا معلم حذف شدن .البته این مسیر حذف شدن برای ما طولانی بود چون هر کدوم دو جلسه به ما درس دادن و همشون از اول کتاب شروع میکردن .وقتی بچه های تجربی رو میدیدی ‌که معلم درس تخصیصیشون از همون اول مشخص بود حس میکردی اول برنامه اون ها رو تنظیم کردن و بعد گفتن ببینیم وقت کدوم معلم ریاضی اضاف میاد به این ریاضی ها هم یه معلم ریاضی بدیم .

طلا خانم
طلا خانم


معلم ریاضیریاضیمدرسهدرسکنکور
برای رهایی از فکر کردن ، می نویسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید