مائده جون·۶ روز پیشعشق زنده استبخش اول واقعی وقتی یه مکانی بیش از اندازه شلوغ میشه دلم میخواهد فرار کنم .یه کنج گرم و نرم برای خودم پیدا کنم و ساعت ها رو برای خودم بگذرون…
مائده جون·۲ ماه پیشچی میشد اگه ..بیاید یه خاطره عجیب براتون تعریف کنم .گاهی اوقات که از خستگی توی زمین فرو میرم جوری که انگار دیگه دنیای اطرافی وجود نداره ،این خاطره به یاد…
مائده جون·۲ ماه پیشسرنوشتاز سرنوشت خوشم میاد .ادمی که در این لحظه میبینیم ولی هیچ جای در زندگمیون نداره به فاصله چندماه بعد جایگاها بزرگی در زندگی ما پیدا میکنه .چ…
مائده جون·۲ ماه پیشدسته مایتابهیه زمانی چندتا ماهی خریدم .ماهی های رنگارنگ و کوچولو ،اندازه هاشون اونقدر کوچولو بود که ۵تا از اونها توی یه تنگ کوچیک جا میشدن .درواقع اون…
مائده جون·۳ ماه پیشیک ادمِ معمولیقبل از اینکه خورشید توی آسمون نمایان بشه،مادرم بیدارم میکرد .همیشه میگفت" زن باید زودتر از همه بیدار بشه ،تازه اگه زودتر هم بیدار بشه باز ا…
مائده جون·۳ ماه پیشعادتهر دفعه ،و بدون هیچ استثنایی هر دفعه که وکس میاد روی صورتم تا موهای صورتم رو از من جدا کنه ،اشک میریزم .وقتی داغی رو روی صورتم حس میکنم اشک…