
پیشتر در مطلبی دربارهی اندیشهی سیاسی پوپر صحبت کردیم. پوپر در سال ۱۹۰۲ در اتریش متولد شد. خانواده وی خانوادهای فرهیخته و اهل ادب بودند و پدر پوپر کتابخانه عظیمی داشت. با پیوستن اتریش به آلمان نازی، پوپر که تباری یهودی داشت از اتریش خارج شد و باقی عمر خود را غالبا در حومه لندن سپری کرد. پوپر ۹۲ سال عمر کرد و در نهایت در سال ۱۹۹۴ درگذشت. پوپر حیات علمی و فکری پرباری داشت از وی آثار و مصاحبات متعددی ماندهاند وی در فلسفهعلم و فلسفهسیاسی یدی طولانی داشت و تاثیر بسیاری از خود بهجای گذاشت. در دهه ۱۹۶۰ نیز به پاس خدمات علمی گسترده، ملکه بریتانیا او را به “سر” ملقب گردانید. وی از نزدیک قرن بیستم را دید و با آن وارد ارتباط شد. دوران زندگی پوپر همراه بود با تحولات فکری، علمی، سیاسی و اجتماعی گسترده که در تاریخ بشریت نادر -اگر نگوییم بیسابقه- محسوب میشدند.
تحولات عظیم قرن بیستم بالطبع واکنشها و پرسشهای عظیمی هم با خود به همراه داشتند و پوپر بهعنوان یک متفکر قرن بیستمی در این مسائل و پرسشها تامل کرد.
علم و شبهعلم
قرن بیستم علاوه بر تحولات سیاسی عمیق و گسترده، عرصه تحولات فکری و علمی مهمی نیز بود. این رویدادهای علمی مهم طبیعتا واکنش های خاص خود را هم به همراه داشت. پوپر نیز در واکنش به این تحولات تاملاتی بس عمیق و تاثیرگذار در فلسفهی علم از خود ارائه داد. پوپر در ابتدای کار خود مرزبندی ظریف و قابلتاملی از شبه علم و علم معرفی میکند. بهزعم پوپر، تفاوت علم و شبهعلم در این است که علم خود را در معرض ابطال قرار میدهد اما شبهعلم تنها درصدد اثبات خود است. بهعقیدهی پوپر علم واقعی همواره خود را در معرض رد شدن قرار میدهد حال آنکه شبهعلم تنها درصدد اثبات درستی خود است. به عقیدهی پوپر گزارهای که قابل ابطال نباشد اساسا علمی محسوب نمیشود، در همین راستا بهزعم پوپر آزمایشهای علمی نیز بایستی طوری طراحی شوند که هدف آنها رد تئوری باشد، نه اثبات آن. پوپر به درستی اشاره میکند که نظریات پیش از آزمایشها مطرح میشوند و از منظر روانشناسی نیز پوپر اشاره میکند که دانشمندان معمولا هدفشان از طرح آزمایش، اثبات درستی فرضیهشان است. در حالی که بهعقیدهی پوپر ، آزمایش باید با هدف ابطال نظریه صورت بگیرد.
از جمله تحولات فکری در دورهی پوپر روانکاوی فروید و نظریه نسبیت انیشتین بودند، که پوپر با نگرش خاص خود نسبت به آنها واکنش داد. پوپر در اندیشهی خود نقدهای جدی به فروید و روانکاوی او وارد میکند. از جمله معتقد است که اندیشهی فروید شبهعلمی است. بهزعم پوپر، فروید در آثار خود تنها بهدنبال اثبات درستی گفتههایش است. در حالی که از نظر پوپر، علمواقعی علمیست که همواره خود را خطر ابطال قرار دهد. بههمین دلیل است که پوپر از نظریه نسبیت انیشتین به عنوان نمونهای از نظریهعلمی یاد میکند. چرا که انیشتین همواره بدنبال شاهدی بر نادرستی نسبیت بود.
پوپر در اندیشهی خود بر آزمون و خطا و نقادی تاکید بسیاری دارد و خود را از پیروان جنبش روشنگری معرفی میکند، جنبشی که به نظر او مدتهاست که فراموش شده است. پوپر از کانت تاثیر بسیار پذیرفته است و از او بهعنوان یک فیلسوف با گرایشات آزادیخواهانه و انساندوستانه یاد میکند.
پوپر پس از مرزبندی شبهعلم و علم روش علمی درست را از نگاه خود مطرح میکند. بهنظر پوپر روشعلمی درست، روشیست که بهدور از فرضیههای از پیش تعیین شده باشد. برای درک بهتر نظریهپوپر در این زمینه، از مثالی ساده بهره خواهیم برد:
چند قورباغه را در نظر بگیرید. قصد داریم بفهمیم که وضعیت قورباغه پس از ده روز قرار داشتن در فریزر چگونه خواهد بود. بهزعم استدلال استقرایی، اگر این چند قورباغه پس از ده روز قرار داشتن در فریزر، بمیرند، پس گزارهی “قورباغهها پس از ده روز قرار داشتن در فریزر میمیرند” درست است.
اما پوپر این روش را روشی درست نمیداند. چنانکه گفته شد، به عقیدهی پوپر یک آزمایش علمی بایستی دو ویژگی زیر را داشته باشد:
۱- با هدف ابطال نظریه طرح شود.
۲- بهدور از پسزمینهها و فرضیات ذهنی باشد.
برای مثال، با توجه به مثال قورباغه، به نظر پوپر بایستی بهجای اثبات گزارهی “قورباغهها پس از ده روز در فریزر میمیرند” باید در ابطال آن تلاش کرد. پوپر بهدرستی اشاره میکند که ما به تمام قورباغههای جهان دسترسی نداریم. چرا که اگر بخواهیم گزارهی مذکور را اثبات کنیم، بایستی تمام قورباغههای جهان را در فریزر قرار دهیم، که شدنی نیست، اما به زعم پوپر روش درست آن است که در تلاش باشیم قورباغهای پیدا کنیم که پس از ده روز بودن در فریزر زنده بماند.
به عبارت دیگر اگر بخواهیم آزمایش مذکور را بهطور مطلوب پوپر، دوباره طرح کنیم، اینگونه خواهد بود:
بایستی به دنبال قورباغهای باشیم که پس از ده روز قرار داشتن در فریزر زنده بماند، هنگامی که چنین نمونهای پیدا شود، گزاره مذکور باطل خواهد شد و تا هنگامی که باطل نشود میتوان آن را یک گزارهی صحیح دانست.
نقش فرضیه در آزمایش
به عقیدهی پوپر، آزمایش و پژوهش علمی بایستی فارغ از هرگونه پسزمینهی ذهنی و فرضیه باشد. برای مثال در نمونهی قورباغه، بایستی به دور از هرگونه فرضیه و پسزمینهی ذهنی این آزمایش را طرح کرد. در غیر اینصورت بهعقیدهی پوپر، آزمایش علمی نخواهد بود.
امروزه اما در فلسفهعلم تقریبا تمامی پژوهشگران متفقالقولند که چنین امری ممکن نیست. برخلاف پوپر که اعتقاد داشت که آزمایش بدون فرضیه و بکگراند ذهنی ، علمی محسوب میشود، بایستی اشاره کرد که طرح آزمایش بدون فرضیه اصلا ممکن نیست.
برای مثال در نمونهی قورباغه، طراح برای اجرای آزمایش بایستی از قبل دو فرضیه را طرح کند:
۱-فریزر در تمام ده روز بهدرستی کار کند.
۲-قورباغه از فریزر خارج نشود.
مشاهده میشود که گفتهی پوپر در طرح آزمایش چندان عملی نمیباشد چرا که در طرح سادهترین آزمایشها نیز، باید فرضیاتی را از پیش تعیین کرد چرا که در غیراینصورت نتیجهی آزمایش چندان قابل استناد نخواهد بود.
میدانم که هیچ نمیدانم.
با اندکی ریزبینی خواهیم دریافت که اساس فلسفهی علم پوپر در همین جملهی سقراط نهفته است. پوپر معتقد است که دانش بشری اندک است و همواره با دیدهی شک و تردید بایستی به آن نگریست. با این حال پوپر معتقد است که علم بشر، هرچقدر هم که عجز و کاستیهایی داشته باشد، بازهم راهگشا و امیدبخش میتواند باشد.
از پوپر عموما بهعنوان اندیشمندی خوشبین یاد میشود. پوپر نیز خود را فیلسوفی خوشبین معرفی میکند. او از بدبینی نسبت به جهان پیرامون و آینده، پرهیز میکند. پوپر همواره به ما یادآوری میکند که جهان در مقایسه با ابتدای قرن بیستم بسیار متحول شده است و این تحول تاحد زیادی مدیون دموکراسی و علم است. او اگرچه گلایههایی دارد، اما با این وجود به ما یادآوری میکند که نباید از علم و دموکراسی غافل شد و آن را فراموش کرد. البته که در کنار آن نسبت به کاستیهای اطراف نیز هشدار میدهد. با این حال به زعم پوپر، بدبینی و جنجالآفرینی راه حل برخورد با این مسائل نیست.
به همین ترتیب پوپر نسبت به حزب سبز انتقادیتری جدیای دارد. پوپر معتقد است که سبزها جریانی جنجالآفرین هستند که با صحبتهای خود تنها بدبینی را رواج میدهد. او برخلاف سبزها باور دارد که علم و صنعت درکنار آسیبهایی که به محیطزیست وارد کرده است، در مواقع بسیاری باعث حفظ آن هم شده. برای مثال وی از احیای دریاچههای میشیگان و زوریخ یاد میکند. درنهایت پیامی که پوپر در فلسفهی علم برایمان دارد، آزمون و خطا و نقادی است. او بهجای راههای جزمی و شبهعلمی، به ما از روش علمی واقعی و به دور از غرضورزی میگوید، البته که او نیز در طرح فلسفی خود دچار ایرادات و کاستیهایی میشود، چنانکه در بحث فرضیه دیدیم. اما با این حال تلاش پوپر، تلاشی تحسین برانگیز و صادقانه برای خالص سازی و عمق بخشیدن به علم بود.
پوپر از دانشمندان بن نمیسازد و بهوقت خود از بسیاری از نظریات زمانهی خود انتقاد میکند. از جمله وی به تئوری بیگ بنگ باوری نداشت. پوپر معتقد بود که این نظریه تنها با اضافه کردن فرضیات پیچیده سرپا مانده است. حال آنکه به زعم پوپر این مسئله، نظریه بیگ بنگ را به یک گفتار شبهعلمی تقلیل میدهد. چرا که تنها به این دلیل پابرجا مانده است که دانشمندان جرئت بازاندیشی و ابطال بیگ بنگ را ندارند. اینجاست که پوپر به درستی برای بهبود پیشرفت علم جملهی مشهور کانت را به یادمان میآورد:
جرئت داشت باش و خرد خود را بهکار گیر.
پوپر خود نیز چهره ی علمی برجستهای بود و با بسیاری از دانشمندان همعصر خود چون انیشتن، شرودینگر، بور و … ارتباط نزدیکی داشت.
مدهای روشنفکری
دانستیم که پوپر در اندیشهی خود از کسانی که آنها را “جنجالآفرین” مینامد، انتقاد میکند. اما چه چیزی باعث این جنجالآفرینیها میشود؟
پاسخ از نظر پوپر مدهای روشنفکری است.
پوپر معتقد است که روشنفکران در هر برهه با این مدها گذران میکنند. پوپر در کنار قائل بودن اهمیت فراوان برای روشنفکران در جامعه، انتقادهای جدی نیز بر آنها وارد میکند. او معتقد است که آزادیهای اجتماعی و فکری در غرب نباید موجب به آن شود که روشنفکران با سواستفاده از آنها به بدبینی و بیعملی دامن بزنند.
پوپر در اثر ارزشمند خود، جامعه باز و دشمنان آن، مثالی معروف و قابلفهمی را مطرح میکند:
یک فیزیکدان بهجای ساخت یک ماشین عظیم و رویایی در مدت کوتاه، باید به فکر بهبود قدم به قدم و روزانهی ماشین فعلی خود باشد.
پوپر این مثال را به روشنفکران و سیاستمداران نیز تعمیم میدهد، به عقیدهی پوپر اندیشمندان و روشنفکران بایستی بهجای طرح آرمانشهر و رویاهای بزرگ، عملگرا و صریح باشند. او پیشنهاد میکند که بایستی بهجای صحبتهای پیچیده، بایستی ایدههای عملگرایانه و قابل فهم مطرح کرد.