خود انگیزشی
پاداش های خود انگیزشی فوراً آشکار می شوند، اما اشتباه نکنید: این یک تلاش بلندپروازانه است. شما هم به عنوان کارآموز و هم به عنوان مربی عمل می کنید. این نیاز به اعتماد به نفس، تعهد و برنامه ریزی خوب دارد. اگر یک «خود شروع کننده» سنتی نیستید، ممکن است هدف آنقدر سنگین به نظر برسد که ایجاد انگیزه برای رسیدن به آن دشوار به نظر برسد. خود انگیزشی مانند مدرسه معمولی نیست، جایی که شخص یا چیز دیگری مسئول تعیین اهداف شما و ایجاد انگیزه در شما برای کار در جهت آن اهداف باشد. همچنین با کار متفاوت است، جایی که انگیزه شما ساده است: کار خود را تمام کنید و حقوق بگیرید. علاوه بر این، این استراتژی انگیزشی «هویج و چماق» همیشه به این منجر نمیشود که بهترین کار خود را تولید کنید، و حتی اگر پاداش لازم را برای تکمیل موفقیتآمیز کار خود دریافت کنید، احتمال زیادی وجود دارد که نتیجه زیادی کسب نکنید و رضایت کامل بدست نیاورید.
ما آن چارچوب پاداش یا مجازات را انگیزه بیرونی می نامیم: پاداشی که دریافت می کنید از یک منبع خارجی می آید، مانند شرکتی که در آن کار می کنید یا منطقه مدرسه ای که در آن تحصیل می کنید. شخص دیگری طبق دستورالعمل هایی که آنها تنظیم کرده اند، پرداخت ها یا پاداش های شما را ایجاد می کنند - نه شما. این نوع انگیزه در گذشته کارامد بود؛ زمانی که گزینههای تحصیل و اشتغال محدودتر بود و مردم فقط میخواستند زنده بمانند.
نقطه مقابل این مفهوم انگیزه درونی است. فردی که انگیزه درونی را تجربه میکند، بهجای انجام یک کار برای به دست آوردن پاداش یا اجتناب از تنبیه از سوی شخص دیگری، فعالیتهایی را انجام میدهد که آنها را در سطح ناملموس غنی میکند. پاداشهایی که در این چارچوب به دست میآید، از خود تولید میشود: غرور، احساس موفقیت، لذت، دستیابی به چالش. این نوع پاداش ها، به سادگی، بهتر بنظر می رسند و معنای شخصی بیشتری نسبت به حقوق یا نمره دارد.
خود انگیزشی، به سادگی، یعنی خود آغاز کنید؛ خود برای تداوم تدارک ببینید؛ خود نوسان کار را کنترل کنید. این خود شما هستید که علاقه درونی خود را شکوفا می کنید. به کنترل های بیرونی اجازه نمی دهید تا شما را مانند پر گاهی به این سو آن سو بکشانند.
تحقیقات در حدود پنجاه سال گذشته به طور مداوم نشان داده است که پاداش های درونی انگیزه بیشتری نسبت به پاداش های بیرونی دارند. در واقع، مطالعات انجام شده نشان داد که انگیزه بیرونی در واقع انگیزه درونی را تخریب می کند: اگر کاری را انجام میدهید که هم پول میگیرید و هم به دنبال رضایت شخصی از آن هستید، انگیزه پاداشهای بیرونی کیفیت پاداشهای داخلی را که دنبال میکنید کاهش میدهد.
در واقع ما سه نوع انگیزه داریم. انگیزه نوع اول صرفاً نیاز اولیه برای زنده ماندن است. انگیزه نوع دوم، مدل پاداش و تنبیه است که ممکن است والدین شما آن را خود تجربه کرده باشند. انگیزه نوع سوم در مورد انگیزه درونی است. انگیزه نوع سوم به احتمال زیاد موفقیت شخصی را به ارمغان میآورد که همه ما آرزوی آن را داریم. راز عملکرد بالا انگیزه بیولوژیکی یا انگیزه پاداش و مجازات ما نیست، بلکه سومین انگیزه ما است - تمایل عمیق ما برای هدایت زندگی خود، برای گسترش و توسعه توانایی هایمان، و برای کمک کردن به گسترش و توسعه توانایی های دیگران. سه عامل مختلف در انگیزه درونی خود انگیزشی را تشکیل میدهند.
خودمختاری
خودمختاری میل به هدایت زندگی خودمان است. آزادی یک انگیزه بزرگ و محرک برای همه است. داشتن خودمختاری به این معنی است که شما کاملاً کنترل زندگی خود را در دست دارید. شما پشت فرمان هستید، تصمیم می گیرید و پاداش های خود را ایجاد می کنید. شما به خواسته های هیچ کس دیگری پاسخ نمی دهید و می توانید دستور کار خود را تنظیم کنید. خودمختاری به ما انگیزه میدهد زیرا میخواهیم باور کنیم که فقط ما واقعاً بر زندگی خود تأثیر میگذاریم. هیچ کس در واقع از این که شخص دیگری اهرم های موجودیت خود را دستکاری کند لذت نمی برد. این نشان می دهد که ما توسط انتظارات یا خواسته های دیگران محدود شده ایم. ما طوری تربیت شدهایم که استقلال میخواهیم، زیرا ذخایر ارزش شخصی و قدرت شخصی ما را افزایش میدهد.
در خود انگیزشی، ممکن است از عامل خودمختاری استفاده کنید تا تصور کنید که پس از کسب دانش چگونه زندگی شما ممکن است بهبود یابد. به عنوان مثال، ممکن است انگیزه داشته باشید که به خودتان کدنویسی آموزش دهید، زیرا می توانید تصور کنید که در آینده تجارت قرارداد طراحی وب خود را دارید. شما ممکن است یک زبان یاد بگیرید زیرا می خواهید مدتی را در یک کشور خارجی زندگی کنید. یا فقط می خواهید آشپزی یاد بگیرید چون از درست کردن ماکارونی و پنیر با استفاده از موادی که دیگران انتخاب کرده اند خسته شده اید. نکته این است که این تنها انتخاب شماست.
تسلط
تسلط به عنوان میل به بهبود مستمر در چیزی که مهم است توصیف می شود. انسانها دوست دارند که در کارها بهتر شوند - آنها از رضایت از موفقیت و پیشرفت شخصی لذت میبرند. هیچ چیز مانند رضایت از دانستن اینکه شما کاری را به خوبی انجام می دهید، و برای رسیدن به استانداردهای برتری خود سخت کار کرده اید و تمرین کرده اید، وجود ندارد. تسلط همین است: انگیزه برای بهبود مهارت ها یا دانش خود در زمینه هایی که به آنها علاقه مندید. تسلط یک عامل انگیزشی است زیرا به ما حس پیشرفت می دهد (حداقل اگر بتوانیم آن را در مراحل ابتدایی یادگیری چیزی کاملاً جدید حفظ کنیم، زمانی که ممکن است هر از گاهی ناامید شویم). ما همچنان در زمینهها تلاش میکنیم زیرا میخواهیم هر روز چیز جدیدی یاد بگیریم. ما میخواهیم به نقطهای برسیم که تنها کاری را که میخواهیم انجام دهیم، بدون اینکه توسط «مشغول کاری» یا کارهای بیهدف منحرف شویم. ما خواهان احساس موفقیت هستیم که بتوانیم روزانه از آن استفاده کنیم.
تسلط ممکن است بارزترین مؤلفه محرک در خود انگیزشی باشد. ممکن است مجبور شوید تمام نکات ظریف کار ادبی را درک کنید، یک چرخ دستی مکانیکی از ابتدا بسازید، یک تولید کننده صوتی شوید، یا بدون نیاز به تماس با وکیل، تمام نکات قراردادهای تجاری را درک کنید. هدف هر خود انگیزشی کسب تخصص در رشته خود است و یک خودانگیز عالی، چشم انداز تسلط را در تمام مراحل سفر در ذهن خود نگه می دارد. تسلط وقتی دوچندان خوشحال کننده است که می دانید به خاطر شما و هدایت شما به تنهایی است، نه اینکه به دنبال مجموعه ای از اساتید باشید.
هدف
هدف تمایل به انجام کارها در خدمت چیزی فراتر از خودمان است. مردم ذاتاً می خواهند کارهای مهم را انجام دهند. اگرچه بخشی از تعریف انگیزه درونی انجام کاری به خاطر خودش است، اما این باور نیز وجود دارد که ما کاری را برای "خوبی بزرگتر" انجام می دهیم. این چیزی است که احساس هدف ارائه می دهد. ما بر این باوریم که کاری که انجام میدهیم تأثیر مثبتی بر زندگی شخصی ما دارد – و بعلاوه کمک به کسی غیر از خودمان، یا بازگرداندن حس معنای بالاتر به زندگی.
ما بر اساس هدف حرکت می کنیم، ما می خواهیم باور کنیم که ما مردم "خوبی" هستیم، که به بالاترین ندای طبیعت و جامعه پاسخ می دهیم. ما میخواهیم باور کنیم که چیز مهمی به دنیا ارائه میدهیم، که تلاشهای ما وجود دیگران را ارزشمندتر، راضیتر یا به سادگی شاد میکند. این لزوماً با خواستههای ما برای خودمختاری در تضاد نیست - بله، ما خواهان استقلال و خودگردانی هستیم، اما همچنین میخواهیم باور کنیم که اعضای شایسته نژاد بشر نیز هستیم. یک خودانگیز ممکن است بخواهد فلسفه بخواند زیرا به دنبال حالت ذهنی روشن تر است. آنها به خود کشاورزی یاد می دهند زیرا می خواهند تا در یک باغ ارگانیک مشارکت کنند. شاید کسی علوم سیاسی را مطالعه کند، زیرا میخواهد تغییراتی در حکومت محلی را درک کند و به آن دامن بزند. یا به خود یاد میدهند که با کودکان کار کنند زیرا از شاد کردن کودکان لذت میبرند. در طول دوره خود انگیزشی، ذهن خود را به سمت پاداش ها و پیشرفت های داخلی که به دنبال آن هستید، هدایت کنید. خود انگیزشی همیشه یک نیروی راهنما و قوی در زندگی شما خواهد بود و هیچ کس نمی تواند آن را به جز خود شما فراهم کند.