سید مهدار بنی هاشمی
سید مهدار بنی هاشمی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

هر که را پس بزنی بیشتر بهت جذب میشود. چرا ؟

سلام . راستش یک زمانی من هر روز چیزی می نوشتم و به اشتراک می گذاشتم. ولی از یک زمانی به بعد دچار وسواس شدم و دیدم چقدر خالی ام از حرف زدن. از نوشتن چیزی برای به اشتراک گذاشتن. به قلعه ی تاریک و تار عنکبوت بسته ی سکوت کوچ کردم و شروع کردم به نوشتن روز نوشت. خب روزنوشت ها یک جورهایی ثبت تاریخی روزهایم هست. نیازم به نوشتن را رفع می کند. اما خب نمی توانم با کسی به اشتراک بگذارم که. برای خودم می نویسم. بدرد کس دیگری هم نمی خورد. ولی خب نویسنده باید محتوایی را هم برای انتشار داشته باشد. همه اش انزوا که فایده ندارد.

پس دیروز ابرهای افکارم آسمان ذهنم را پوشاندند و ازم خواستند که هر روز خرده نوشته هایی را بنویسم و به اشتراک بگذارم. خب از چه بگویم؟ از پشمک حاج عبدالله بگویم برایتان یا از خشتک فتحعلی شاه که دو تا که نه ، سه هزار تا شده است؟ از آسمان هفتم بگویم برایتان یا از آب انبار خانه ی مادربزرگ که تنها چند متری با هسته ی زمین فاصله داشت؟ از خودم هم می توانم بگویم. که این روزها دلم یک رفیق با معرفت و مهربان و باوفا می خواهد ولی گشته ام یافت می نشده است اما شما بگردید شاید شد یا خودتان شاید یکی از آنها باشید که من دنبالشان می گردم.

راستش من آدم رک و راستی هستم. یعنی اگر کسی را دوست داشته باشم رک و راست بهش می گویم و ابراز علاقه بهش می کنم. اشتیاقم به دیدارش را عیان بیان می کنم. دوست داشتنم را نشانش می دهم. با هدیه ای. با پیامی یا یاد کردنی از او. ولی نمی دانم این چه قانون مسخره ایست که دنیا دارد ؟ که چه ؟ که هر که را پس بزنی و بیشتر از خودت برانی بیشتر جذبت می شود. مسخره است. بعضی بهش می گویند سیاست. ولی سیاست که پدر مادر ندارد. سیاست که کَ30ف است. پس جایی در رفاقت نباید داشته باشد. من که هیچوقت نتوانسته ام با این قانون کنار بیایم. ولی تجربه ثابت کرده که هر وقت کسی را رانده ام و با جفت پا از خودم دور کرده ام بیشتر بهم چسبیده یعنی چیزی نزدیک تراز مردمک چشم به چشم یا نزدیک تر از بند تنبان به تنبان. اما تا رویه را تغییر داده و کمی بهش محبت کردم. باز او دور برش داشته و لگد پرانی کرده.

خلاصه شما راهی نشانم بدهید. چه کنم؟ چاره چیست؟ تجربه ی شما چه می گوید؟ من دلم رفیقی با وفا می خواهد. رفیقی که گاهی یادم کند. نه اینکه هر وقت کارم دارد فقط یادم بیفتد. رفیقی می خواهم که دلش برایم تنگ شود. تجربه ی شما چه می گوید؟ شما چه می گویید؟ پیشنهاد شما چیست؟

13دی1401

ابراز علاقهفتحعلی شاهخرده نوشتهدلنوشته
نویسنده ی رمانهای یک عاشقانه سریع و آتشین و پدر عشق بسوزد - شاعر مجموعه: قشنگترین منحنی سرخ دنیا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید