این کتاب را یکی از اساتید نویسندگی ام معرفی کرده بود و من خیلی دنبالش گشته بودم. تا اینکه دیدم یکی از بچه ها توی کانالش نوشته این کتاب ها را حاضرم امانت بدهم و خب یکی از کتاب ها این کتاب بود. پس سریع بهش پیام دادم و قرار گذاشتیم و کتاب را ازش گرفتم. نویسنده کتاب ماریو بارگاس یوسا است. یکی از نویسندگان معروف آمریکای جنوبی. با همان سبک خاص نوشته هایشان و اسامی عجیب و غریب و خاص آدم ها و مکان ها در جای جای کتاب هایشان.
کتاب از کودکی شخصیت اصلی داستان شروع میشود که در پرو زندگی میکند و دو دختر وارد محله شان میشوند و یکیشان که خیلی جذاب بوده و خوش سر و زبان خودش را اهل شیلی معرفی میکند. پسر یک دل نه صد دل عاشق دخترک میشود. و هر بار ابراز احساسات به دخترک میکند با جواب منفی از سوی دختر روبرو میشود و ضایع میشود حسابی. دخترک خیلی چموش و بلند پرواز است. و این دو نفر بارها با هم روبرو میشوند و پسر ابراز علاقه به دخترک میکند و دخترک با یک دست پس میزند و با یک پا پیش میکشد.
خیلی داستان عشق و عاشقی این ها عجیب است ولی پسر با وجود همه ی خیانت ها، دروغ ها و رذالت هایی که از طرف دختر میبیند باز هم پای عشقش به او می ماند. کتاب فکر کنم خیلی صحنه داشت ولی سانسور شده بود .. چه بسا خیلی قسمت ها (...) گذاشته بود. البته نویسنده در خلال داستان وضعیت سیاسی و اجتماعی پرو و جهان را هم در دورانی که دارد نقل میکند روایت میکند.
پی نوشت 1: صرفا برای اینکه دلتون برای پی نوشت هام تنگ شده.
پی نوشت2: دلم برای خانومایی که موقع شلوغی مترو میان سمت آقایون سوار میشن میسوزه. بنده های خدا گیر میکنند بین یه عالمه مرد و کلی فشار فشور میخورن. و خب من که مردم خودم اذیت میشم. ولی اون بنده خدا دلش میخواد کسی باش برخورد فیزیکی نداشته باشه ولی زهی خیال باطل ...
پی نوشت3: ممنون از همه دوستان که حالم رو میپرسن و میخوننم. سالمم خداروشکر. ولی یکم کسلم. نمیدونم از سرماست یا از چیز دیگه .. نمیدانم
