ویرگول
ورودثبت نام
سید مهدار بنی هاشمی
سید مهدار بنی هاشمی
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

راننده ی اسنپ صورتی #اسنپ_نوشت


سوار اسنپ شدم. سلام گرمی کردم-این روش جواب می دهد برای سر صحبت را باز کردن- بعد صدای موزیک که خیلی بلند بود را گفتم که راننده خاموش کند-این روش هم جواب می دهد برای اینکه راحت بتوان دیالوگی را برقرار کنی-. ژاکتی به تن داشتم و شبهِ کلاهی بر سر. همان اول کار راننده که لباس آستین کوتاه پوشیده بود گفت زمستان را با خودت به داخل ماشین آوردی. توضیح دادم که به سرما حساسم و کافی ست که بادی بخورد به پیشانیم تا مریض شوم. از قدیم گفته اند مراقب مالت باش تا همسایه ات را دزد نکنی. من هم ترجیح میدهم مراقب خودم باشم تا هوا را مزمت نکنم که چرا مرا سرما داده.

خلاصه نمیدانم چه شد که داستان کافی شاپی که چند روز پیش ترش رفته بودم و یکی از مشتری های کافی شاپ سگی آورده بود با خودش و مدام واق واق می کرد و اعصاب آدم را به هم می ریخت را برایش تعریف کردم. مخصوصا قسمت آخرش که به صاحب کافی شاپ تذکر داده بودم و او گفته بود من بین سگ ها و آدم ها فرقی قائل نیستم و برایم حرمت و حقوقی دارند. این را که گفتم راننده گویی آب جوش رویش ریخته باشند هیجانی شد و گفت بله منم قبلا به سگ ها حساس بودم و ازشان خوشم نمی آمد. تا اینکه یک روز بلند شدم از خواب و دیدم سگی گوگولی در خانه مان است. از زنم که پرسیدم گفت که چون دخترمان تنهاست. یکی از رفیق هایم این سگ را داده تا دخترمان باهاش بازی کند و از تنهایی دربیاید-اصلا گزینه ی اینکه بچه ی دیگری بیاورند روی میز نبوده-. من هم سفت و سخت گفتم بیخود. فردا که بلند شدم اینجا نباشد.

ولی فردا که شد تا سگ را صدا زدم که بیاید و بیندازمش بیرون چنان دوید سمتم و پرید در بغلم و خودش را لوس کرد برایم که سخت وابسته اش شدم. هفت سال است که دارمش. مادر آدم وفایی که سگ دارد را ندارد. فکم افتاده بود و به دنبال شمشیری میگشتم برای انجام عمل مقدس هاراگیری. بعد شروع کرد به منبر رفتن که قدیم ها سگ نجس بوده الان که کلی واکسن هایش را زده ام پاک پاک است و توی تختم هم میخوابانمش. هیچ ضرری هم ندارد. اصلا هیچکس نباشد این سگ باشد. من هم که حوصله ی کل کل نداشتم فقط سر تکان دادم و گفتم چه جالب.

قصه به اختیار و حکومت کشید که من فقط نظرش را شنیدم و ایشان هم که مستمع را شنوا دیده بود سر ذوق آمده و گفت: یک بار مشکل قلبی ای چیزی پیدا کرده بوده و دکتر بهش گفته روزی دو سه تا ته استگان شراب بخور. ایشان هم همین کار را میکرده که دختر و پسرش آمده اند گفته اند بابا چه میخوری؟ ما هم میخواهیم! من هم با خودم گفتم که خب اگر این ها را جلویشان را بگیریم خودشان میروند و شراب خور میشوند پس دو تا استکان برایشان شراب ریختم و مزه و این ها هم کنارشان نگذاشتم تا خوشمزه شوند. پس بچه هایم این ها را خوردند و بالا آوردند و گفتند اه اه .. این چه زهرماری بود. ما غلط بکنیم دیگر سمت این چیزها برویم. می بینی چه روش درستی انجام دادم؟ برای ماهواره هم همین کار را کردم. هی خانواده گفتند دختر نوجوان داری بدآموزی دارد. گفتم برید بابا و حالا که دیش را وصل کرده ام دخترم اصلا سمت ماهواره نمی آید. ایشان از آن صورتی های خیلی جالب بودند و من دیدم اصلا فایده ندارد با ایشان کل کل کنم. از مادرش که پرسیدم که با سگتان چطور کنار می آید؟گفت هفت سالی هست که خانه مان نمی آید. من هم خانه شان نمی روم. این سگ باشد هیچ کس نباشد.

تعجب کردم. مادرش را گذاشته بود کنار و سگی را جایگزینش کرده بود. شیطان است دیگر. به هر کسی به گونه ای نارو میزند. برای پدرم که داستان را تعریف کردم گفت: یزید سگ باز بود و ما کجای دینمان داریم که بزرگان دین همچین کارهایی میکرده اند؟ سگ اصحاب کهف هم سگ گله بود. هم سفره و هم غذایشان که نبود.

دوستان من عصر عصر شبهات ریز و درشت است و خدا خودش نجاتمان بدهد. ربطی به مدرک دانشگاهی و سطح سواد ندارد. همه در خطرند. چه بسا آنکه خیال میکند خیلی می فهمد بیشتر در خطر باشد.

پی نوشت: من با سگ مشکلی ندارم. ولی هر چیزی جایی دارد. سگ به درد گله می خورد یا به عنوان نگهبان باغ. جای تمساح هم توی استخر خانه نیست.

پی نوشت2: مسلمان صورتی آن است که به صورت گزینشی دین را انتخاب می کند. دو سه تا مساله اش را قبول دارد بقیه شان را قبول ندارد و میگوید مال قدیم بوده و الان من عقلم کامل شده و از خودم تقلید میکنم. چه بسا نماز را چون برای سلامتی مفید است بخواند و برنامه ی نماز خواندنش را با احکامی که از مربی یوگایش گرفته تطبیق دهد و سر نماز بالانس بزند. این ها معتقدند امام زمان که بیایند آپدیت جدیدی از قوانین و احکام اسلام می آورند. در آن اسلام سگ پاک است و گوشت خوک لذیذ است. خانوم ها ارث برابر دارند و حجاب به تشخیص خود افراد است و فقط لخت نباشند کافی ست! -شنیدم که میگم ها- یا پلنگ صورتی.

پی نوشت3: خدا عاقبت ما را با این صورتی ها بخیر کند.

پی نوشت4: اللهم عجل لولیک الفرج

سید م. بنی هاشمی

12آبان1402

سگاسنپ نوشتمذهبی صورتیروزنوشتهکافی شاپ
نویسنده ی رمانهای یک عاشقانه سریع و آتشین/پدر عشق بسوزد - شاعر مجموعه: قشنگترین منحنی سرخ دنیا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید