نمره ی من به فیلم: 8 از 10
دیروز نشستم به دیدن فیلم خانه ی خانوم پریگرین برای بچه های خاص. کارگردانش تیم برتون بود و شاید به همین خاطر فیلم که شروع شد یاد "چارلی و کارخانه ی شکلات سازی" افتادم. پسر نوجوانی زندگی خودش را روایت میکند و دارد می رود به خانه ی پدر بزرگش. با پدر بزرگش رابطه ی نزدیک و خوبی دارند. پدربزرگ باهاش تماس میگیرد. می پرسد کلید در گنجه ی تفنگ هایم کجاست؟ پسر می گوید که بابا تفنگ هایت را قایم کرده. می گوید تو دیوانه ای. کار دست خودت می دهی. پدر بزرگ آه می کشد و می گوید پس من چطور با آنها مبارزه کنم و تلفن را قطع می کند.
پسرک نگران پدر بزرگش می شود و به سمت خانه ی او راه می افتد. با ماشین به خانه ی او که نزدیک میشود از کنار موجودی ترسناک رد میشود. پسر به خانه ی پدربزرگش می رسد و به سمت در می رود. می بیند در شکسته شده و وارد که می شود خبری از پدربزرگ نیست. به جنگل می رود و جنازه پدربزرگش را پیدا میکند. پدربزرگ چشم در حدقه ندارد. زنگ میزند به اورژانس که آمبولانس بفرستند که ناگهان پدربزرگ دستش را می گیرد و بهش میگوید که باید به جزیره بروی و خانوم پریگرین را پیدا کنی. همه ی اطلاعات در نقشه ای که بهت داده ام هست.
در صحنه ی بعد پسر در محضر روانشناسش نشسته و دارد از پدربزرگش میگوید. از بچگی اش که سرشار از قصه گویی های او بوده. از عکس هایی که بهش نشان میداده. از نقشه ای که روز تولدش بهش کادو داده. از آن خانه ی عجیب می گفته و رفیق های عجیب ترش در آن خانه. پسر هم میرفته مدرسه آن خاطرات و عکس هایی که پدربزرگش نشان میداده را به دوستانش نشان میداده و آن ها می گفته اند خالی بندی ست. مگر می شود آدم هایی با این ویژگی های خاص وجود داشته باشند. مثلا یکی ازین افراد نامرئی ست. یکی مثل بادکنک به هوا می رود و برای همین کفش سربی پایش می کند. دیگری با دست هایش آتش درست میکند.
پسر به روانشناس می گوید که پدربزرگم گفته به فلان جزیره بروم. و روانشناس در حضور پدر پسر میگوید بروید به آنجا خوب است. چون پسر با حقیقت روبرو می شود و اگر دروغ و دغلی درکار باشد می فهمد و از فکرش بیرون می آید. پس به جزیره می روند. روی قایق که سوارند پدر پسر یک مرغ دریایی را میبیند که بالای سرشان می آید و می گوید ااا یک پریگرین. پسر می گوید یعنی خانوم پریگرین است؟- از وِیژگی های خاص خانوم پریگرین تبدیل شدن به پرنده بوده است.- پدرش میگوید نه بابا .. این چرت و پرت هایی ست که پدر بزرگت می گفت. ولی پسر که سراسر کودکیش سرشار بوده از داستان های پدربزرگش با مرغ دریایی حرف میزند. داستان فیلم جذاب است. من که خیلی دوستش داشتم و می کشاند آدم را. این آدم های خاص را در فیلم های دیگری مثل شگفت انگیزان و مردان ایکس هم دیده ایم. ولی این هم خیلی خوب و جذاب بود و ارزش دیدن داشت.
پسر به جزیره که میرسد به دنبال خانه خانوم پریگرین می گردد و با خانه ی سوخته ای روبرو میشود. پدربزرگش برایش میگفته که سال 1343 در جریان جنگ جهانی خانه بمباران شده و همه دوستانش مرده اند. ولی پس چرا پدربزرگش گفته بود که به دیدار خانوم پریگرین برود؟ مگر آنها نمرده بودند؟ به داخل خانه می رود و با خانومی زیبارو با لباس های قدیمی مواجه میشود. بله خانوم پریگرین است ...
پی نوشت: خیلی مفصل توضیح ندادم. چون معرفی فیلم که خیلی نباید طولانی بشه. چطور بود نوشته ام؟ از 100 بهم چند میدین؟
6آبان 1402