سید مهدار بنی هاشمی
سید مهدار بنی هاشمی
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

مظنون بعدی، جناب مستدام بالش

سلام به روی ماهتون. به چشمون سیاه-آبی-اصلی-قهوگیتون. حالتون چطوره. منم خوبم خداروشکر. در حال پیگیری و بررسی اینیم که این کتف-کول-شانه دردمون از کجا اومده؟ خب مظنون شماره یک جناب کوله پشتی بودن که من حتی عروسی هم که میرفتم به دوشم بود. و همه میگفتن این چیه میندازی؟ چی داری توش مگه؟ و به خدا سوگند چیز خاصی جز گوشی و تبلتم توش نداشتم. البته بعضی وقتا چیز اضافی داشتم توش میذاشتم و خیلی دوسش میداشتم.

خب این مظنون رو حذف کردم و دیدم ولی خب لازم دارم یک چیزی همرام داشته باشم پس یک کیف دوشی سبک رو جایگزینش کردم. اما کول درد بدتر شد بهتر نشد. مظنون بعدی تایپ کردن و نوشتن پای کامپیوتر و کار کردن با گوشی بود که اون رو هم همینطور که میبینید به حداقل ممکن رسوندم. شاید کمی بهتر شد. ولی خب پای تایپ کردن و این ها که می نشینم درد میگیرد باز. ولی خب این درد بیشتر از آن است که همه ش را بیاندازم به گردن نوشتن.

مظنون بعدی تنبلی در ورزش کردن بود که آن را هم اضافه کردم به برنامه ام و صدای تق و توق استخوان هایم و مفاصلم رو شد. پس به دکتر تراپیستی مراجعه کردم و بعد از شنیدن صدای تق و توق استخوان هایم گفت وات دِ بون(BONE) یعنی چه استخوان های شخماتیک و پر سر و صدایی داری لذا بهم چرب نمودن کتفکولشانه را پیشنهاد داد با روغن زیتون که دو روزی هست شروع کردم. و گفت زیر شانه ات بالشت بگذار که هر کار کردم دیدم اینطور که نمیشود خوابید؟

اما خب به این نکته پی بردم که بالشم خیلی کوتاه و تخت است و شاید به خاطر همین به گردن و کتفکولشانه ام فشار آمده. البته من تا دو سال پیش همیشه از بالشت گرد استفاده میکردم اما نمیدانم چه شد که به بالشت تخت کوتاه رو آوردم. اما خب شاید بخشی از مشکل به بالش برگردد! فعلا دارم روی این نظریه کار میکنم! چه بسا روزی به بالش طبی رو آوردم! نمی دانم؟ اطلاعی ندارم...

و این پست را نوشتم تا از احوالم با خبر شوید و بدانید که هنوز زنده ام و دلم پیش شماست اما فعالیتم کم شده. و این نتیجه ی تفریطی از پی یک دوران افراطی آمده. یعنی آن زمانی که خیلی فعال بودم و هر روز پست میگذاشتم.

مظنوندردروزنوشته
نویسنده ی رمانهای یک عاشقانه سریع و آتشین و پدر عشق بسوزد - شاعر مجموعه: قشنگترین منحنی سرخ دنیا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید