سلام .. روزتون بخیر ..
بعضی وقت ها اتفاقاتی برای آدم میفته که مجبور میشی سبک زندگیت رو عوض کنی. مثلا همین خود من طوری بودم که کوله پشتی چون لاک لاکپشت عضوی جدا نشدنی از پشتم بود. یعنی اطرافیان من رو بدون کوله پشتی نمی دیدن و متصور نبودن. اما چرخ روزگار کار رو به جایی رسوند که دیدم دارم ضربه رو از همونی که خیلی دوستش دارم میخورم. یعنی چنان شانه درد و کتف دردی به سراغم آمد که هر روز از پی یافتن دلیلش بودم و موارد مختلفی رو پیدا کردم.
و طبق نظریه داروین همه ی موجودات برای بقا باید تغییر کنن. یا یکی از تغییرات دیگه ای که برای خودم متصور نبودم خوردن شیر بود. که به پیشنهاد عزیزی برای مفصل سازی و تامین کلسیم و تقویت استخوان ها مدتی ست که صبح ها با یک قاشق پودر سنجد میخورم. و بر خلاف قدیم که جناب آقا شیره خیلی اذیتم میکرد الان خیلی راحت باهاش کنار آمده ام و با اشتیاق هر روز صبح دو لیوان شیر و پودر سنجد و خرما میخورم. به همین سادگی به همین خوشمزگی.
کلا در طول زندگی من در مقابل خیلی خوردنی ها گارد داشته ام و نمیخوردمشان اما به مرور زمان و تغییر نحوه ی پختش یا افزودن چیزی بهش که مشکلی که با آن داشتم را حل میکرده توانستم بخورمش. مثلا جناب کدو که بهش لب نمیزدم اما الان ها از بادمجان هم بیشتر دوستش دارم.
حالا اینها را نگفتم که پندی بدهم آخرش. ولی خب اگر بخواهم پندی بدهم این است که اگر سدی سر راهتان قرار گرفت حتما مجبور نیستید با مته سوراخش کنید می توانید برای رد شدن از آن دیوار راه های جدید پیدا کنید. و همانا یافتن این راه های جدید نیاز به تفکر و خلاقیت و پشتکار دارد.
هیچوقت دیر نیست.