من در شهریور ۱۳۹۴ به دنبال دعوت پویا محمودیان همموسس و مدیرعامل سابق عکسپرینت، و با رها کردن تدریس ۷ ساله در دانشگاه، به تهران آمدم تا در عکسپرینت به او کمک کنم سرویس جدیدی را حول محور عکسپرینت توسعه دهد و در ضمنِ آن، به مرور مسئولیت تیم مارکتینگ عکسپرینت را هم برعهده گرفتم. این همکاری تا آبان ۱۳۹۶ ادامه داشت و در حال حاضر در حالی که روی توسعه ایدهی خودم کار میکنم به عنوان مشاور کسبوکار و مارکتینگ در کنار عکسپرینت ماندهام.
من از اولین سالهایی که در دانشگاه مباحث تجارت الکترونیکی را درس میدادم و بعدها در کارگاههای آموزشی مباحث کسبوکارهای آنلاین از عکسپرینت به عنوان یک نمونه موفق ایرانی نام میبردم، مدل کسبوکار آن را درس میدادم و از تکنیکهایی که برای رشد خود استفاده کرده مثال میزدم. این به تنهایی کافیست تا نشان دهد آشنایی من با عکسپرینت تقریبا به اولین روزهای لانچ کردن رسمی آن در سال ۱۳۸۷ برمیگردد. کسبوکار آنلاینی که شاید جزو اولین نسل از تجارت الکترونیکی در ایران باشد.
با این وجود عکسپرینت مسیر پرفراز و نشیبی را تا به حال طی کرده است، مسیری پر از خطا و آزمایش و یادگیری. مسیری که اگر چشمانداز بلندتمدت بنیانگذاران آن (پویا محمودیان، سید محمد محقق و میثم افراز) و پشتکار مدیران سابق و فعلی آن در این مسیر نبود هر کسبوکار آنلاین دیگری را بر زمین میزد.
عکسپرینت برای من یک دانشگاه تمامعیار بود تا بتوانم تمام آموختهها و دانشم را در یک محیط واقعی و یک کسبوکار اصلی تجربه کنم. در ادامه چند درس مهمی را که از این دانشگاه آموختم بیان میکنم.
بعد از افول عکسهای نگاتیوی و رشد ناگهانی دوربینهای دیجیتال و در بین حوزههای مختلف صنعت عکس در جهان شاید کمتر کسی پیشبینی میکرد که روند چاپ فیزیکی عکسها بتواند جانی دوباره بگیرد و شاخه قابل توجهی از این صنعت را به خود اختصاص دهد. ذائقه مردم قابل پیشبینی نیست. مردم به روندها توجهی ندارند. آنها نیازهای (اغلب) ثابتی دارند و این روندهای فناوریست که میتواند با نوآوری، راهحلهای جدیدی به بازار ارائه دهد. بازار چاپ آنلاین عکس در دنیا هم با پیشتازانی مثل شاترفلای، اسنپفیش، فتوباکس و… روز به روز در حال داغتر شدن است.
عکسپرینت اولین استارتاپ ایران با مدل کسب و کار سفارشیسازی انبوه است. یک مدل کسبوکار نوآورانه، مبتنی برفناوری که به عنوان پیشتاز بازار توانسته بازار و زیرساخت خود را به طور همزمان رشد دهد. عکسپرینت از اولین نمونههای موفق ایرانی است که توانسته یک مدلکسبوکار جهانی را به طور کامل بومی کرده و مزیت رقابتی ایجاد کند. شاید بتوان عکسپرینت را تنها تجارت الکترونیکی در ایران دانست که خط تولید دارد، محصول توسط خود مشتری طراحی میشود، تولید میشود و در یک فرایند لجستیک به دست مشتری میرسد.
عکسپرینت توانسته برای نیازی جاافتاده و فراگیر (چاپ عکس) راهحلی بدیع (سرویس آنلاین و شخصیسازی چاپ) ساخته و از صفر تا صد تولید محصول و خدمات را خودش انجام دهد. امتیازی که به شدت هزینههای تمام شده محصول را پایین آورده و حاشیه سود آن را بالا نگه داشته است. زیرساخت تقریبا اتوماتیک عکسپرینت که با مهارت و پشتکار عجیبی طراحی و پیادهسازی شده است، کلیدیترین منبع عکسپرینت است. منبعی که به آن امکان مقیاسپذیری بالایی داده است. زیرساختی که فرایند سفارش، تولید، کنترل کیفیت، لجستیک و پیگیری را به طور متمرکز و یکپارچه مدیریت میکند. یک مزیت رقابتی که بزرگترین مانع ورود کسبوکارهای مشابه دیگر به این عرصه شده است: یک زیرساخت نیمهاتوماتیک مقیاسپذیر.
این فرهنگ کاری در عکسپرینت بیش از هر چیزی مرهون دیدگاه بنیانگذاران و مدیران آن است. برخلاف آنچه به نظر میآید مشتری به هم چیز دقت میکند. به کیفیت رنگ، ظرافت برشها، وضعیت بستهبندی و هر چیزی که فکرش را بکنید. بهترین استراتژی این است که ما قبل از مشتری به همه چیز دقت کنیم. کیفیت را بالا نگه داریم و به مشتری این پیام را برسانیم که از نظر ما هم آنچه دست تو رسیده، صرفا محصولاتی نیست که ما تولید کردهایم بلکه خاطرات ارزشمند زندگی توست و ما حواسمان به ارزشمندترین داراییهای زندگیت هست.
آیا شما هم نگران آپلود عکسهای خصوصیشان هستید؟ اگر بله، پس فعلا مشتری عکسپرینت نیستید. ولی اگر فکر میکنید همه مثل شما فکر میکنند، در اشتباهید. این طور نیست.
با این وجود عکسپرینت از امنترین سرورها برای نگهداری عکسهای مشتریانش استفاده میکند. حداکثر خودکارسازی فرایند چاپ صورت گرفته و تمام اپراتورهای چاپخانه عکسپرینت زن هستند. بیشتر از این نیازی نیست به همه اطمینان دهیم که جای عکسهایشان امن است و برای راضی کردن کسانی که بیش از اندازه نگرانند هزینه کنیم. بهتر است به مشتریانی بچسبیم که یا دغدغه کمتری در این زمینه دارند و یا اطمینانشان را به ما به دست آوردهاند. بهتر است به جای تلاش برای تغییر فرهنگ مردم، به آنها فرصت دهیم تا آرام آرام تغییر کنند.
مردم از خرید محصولات و خدمات یکسان که در یک خط تولید انبوه ساخته شدهاند، خستهاند. هر جا میتوانید به آنها این امکان را بدهید که محصول را آنطور که دوست دارند داشته باشند. اگر مدل کسبوکارتان این امکان را میدهد مشتری را (تا آنجا که به مقیاسپذیری، استانداردها و کیفیت محصول لطمه نزند) در فرایند طراحی محصول دخالت دهید.
سفارشیسازی یک ارزش پیشنهادی بینظیر است و یک تکنیک ایجاد وفاداری تقلیدنشدنی و بسیار موثر. سفارشیسازی محصول و خدمات یک تجربه خرید عالیست و کیست که نمیداند کسبوکارهای خوب محصولات خوب میفروشند و کسبوکارهای عالی تجربههای تکرارنشدنی.
عکسپرینت همیشه در معرض دو وسوسه برای رشد بود. یک افزایش انواع چاپ و دو افزایش تنوع محصولات. در حالت اول ما میتوانیم انواع چاپهای جدیدی مثل چاپ افست، چاپ دیجیتال و… را اضافه کنیم و در حالت دوم همین نوع چاپ عکس را روی محصولات متنوعتری ارائه دهیم. ما تقریبا هر دوی این رویکردها را تجربه کردیم. برای مدت طولانی عکسپرینت امکان چاپ دیجیتال و افست را ارائه میکرد ولی در نهایت فهمید هزینه این خدمات بیشتر از سودش است چرا که رقبای بسیار قدرتمندی در بازار سنتی مشغول به این کار هستند. عکسپرینت به طور متمرکز روی بازار B2C کار کرده بود و متخصص چاپ عکس بود. تجربه ما در حوزه B2B و چاپهای دیگر بسیار کمتر بود. از این رو، واحد تجاری عکسپرینت که چنین خدماتی را ارائه میکرد بعد از چند سال و با وجود اینکه تقریبا یکسوم چاپ عکس درآمد داشت، تعطیل شد.
تصمیم راهبردی این بود که تمرکز و تخصص خود را روی آن چیزی که زیرساختمان برایش بهینه شده بود حفظ کنیم: چاپ عکس در بازار B2C. کم کم بازیگران جدیدی مثل نیکپرینت و چاپآقا وارد این آن نوع از بازار (چاپهای تجاری در بازار B2B) شدند.
وسوسه اضافه کردن محصولات جدید هم چیزی نبود که بتوان به راحتی در مقابلش مقاومت کرد و با امید افزایش تکرار خرید مشتریان محصولات متنوعی اضافه میشد. ولی اتفاقی که افتاد این بود که حجم اصلی فروش ما فقط از چند محصول اصلی به دست میآمد. در واقع افزایش تنوع محصولات هزینههای زیادی از جمله در بخش فنی و تولید داشت ولی هر محصولی نمیتوانست بخش مهمی از درآمد را به خود اختصاص دهد.
تجربه اضافه کردن گاهگاه محصولات جدید مانند پوستر و… نشان داد که تمرکز روی محصولاتی که مشتریها واقعا آن را میخواهند بهتر از تلاش برای ارائه محصولاتی است که از هر لحاظ بینظیرند ولی کسی آنها را نمیخواهد. البته عکسپرینت در کنار انواع محصولاتی که اضافه کرد و سودی از آنها عایدش نشد، در مقابل اضافه کردن بسیاری از محصولات هم مقاومت کرد و تازهواردانی مانند اینستاچاپ سراغش رفتند.
عکسپرینت برای مدت طولانی پیشروی چاپ عکس در ایران بود. ولی اوضاع داشت تغییر میکرد. از سال ۹۲ به بعد با گسترش زیرساختهای اینترنتی موبایل، ما شاهد یک شیفت بزرگ در کاربری اینترنت ایرانیان از وب به موبایل بودیم. عکسپرینت برای چند سال از این تغییر بزرگ در فناوریها عقب افتاد و اپلیکیشن موبایل را در سال ۱۳۹۶ با تقریبا ۴ سال تاخیر به نسبت بازار عرضه کرد. در این فاصله بسیاری از کاربران جدید موبایل را از دست دادیم و راه برای جدیترین تازهوارد چاپ عکس در حوزه موبایل بازتر شد: پیکچاپ. این اپ، از فرصت تاخیر حضور عکس پرینت در موبایل بهترین استفاده را برد و توانست در این عرصه از عکسپرینت جلو بیفتد. گرچه با انتشار اپلیکیشن موبایل عکسپرینت ما به سرعت توانستیم فاصلهمان را کم کنیم و احتمالا الان پیشتاز برنامههای چاپ عکس روی موبایل هم هستیم.
عکسپرینت تا همین سال پیش بودجه مشخصی برای بازاریابی نداشت. تمام رشد عکسپرینت یا ارگانیک بوده و یا از روشهایی به دست آمده که امروزه به هکرشد معروف شدهاند. اولین همکاریهای مارکتینگ در تجارت الکترونیکی ایران را عکس پرینت با سرویسدهنده بزرگ اینترنت مثل ایرانسل و پارسآنلاین انجام داده و بخش مهمی از کاربران با کیفیت خود را از آن طریق جذب کرده بود. سیستم وایرال عکسپرینت به خوبی کار میکرد. اعضا با دعوت از دوستانشان میتوانستند چاپ مجانی بگیرند و این کار را انجام میدادند. از طرفی هدیه جذاب ۱۰ چاپ مجانی به شدت خوب کار میکرد و نرخ تبدیل بالایی را در تبدیل بازدیدکنندگان سایت به ثبتنام ایجاد کرده بود.
ولی همه اینها تا یک جایی کار میکرد. برای رشد در مقیاس نیاز به بودجه است. مدل رشد عکسپرینت سالها یک مدل رشد ویروسی و ارگانیک بود ولی این موتور رشد تقریبا از سال ۹۴ به بعد خاموش شده بود و خوب کار نمیکرد. عکسپرینت نیاز داشت تا مدل رشد پولی خود را بسازد تا بتواند scale-up کند. این اتفاق تقریبا از سال ۹۵ شروع شد و در اواخر سال ۹۶ به خوبی برقرار شد.
اریکریز در کتاب نوپای ناب سه نوع موتور رشد برای استارتاپها معرفی میکند: مدل رشد ویروسی، چسبنده و پولی. او به درستی توضیح میدهد که هیچ کدام از آنها یک راهحل همیشگی برای رشد نیستند. هر استارتاپی باید بنا به مرحلهای از رشد که در آن قرار دارد و با توجه به مدل کسبوکارش روی یکی از این سهنوع مدل رشد تمرکز کند و چه بسا روزی ترکیبی از آنها را به کار بگیرد.
جنس رابطه عکسپرینت با مشتریانش یک رابطه تکرارپذیر است. مدل کشش عکسپرینت برمبنای جذب کاربر، پیشنهاد تست مجانی و تکرار خرید بنا شده است. مهمترین تکنیک مورد استفاده در عکسپرینت برای بازگشت مشتری و تکرار خرید ارسال ایمیلهای تخفیف است. کاری که شاید به نظر بسیاری از تازهفعالان حوزه دیجیتال مارکتینگ با ورود شبکههای اجتماعی و شیفت کاربران روی موبایل کارایی خود را از دست داده است. ولی تجربه ما در عکسپرینت دقیقا منطبق بر تجربه کسبوکارهای جهانی (+ + +) بود: ایمیل همچنان کاراترین تکنیک برگشت مشتری و تکرار خرید است.
If you can only do one, email is your champion.
جالب اینکه حتی شبکههای اجتماعی مطرحی مانند توییتر، فیسبوک، اینستاگرام و… هم از ایمیلها برای بازگرداندن مشتریان خود استفاده میکنند چه برسد به کسبوکارهای تجارت الکترونیکی مانند دیجیکالا در ایران که حتما همهتان میدانید چقدر ایمیل ارسال میکند. همه اینها یک دلیل دارد: ایمیل کمهزینهترین روش ارتباط با مشتری است که نرخ تبدیل آن به نسبت هزینهاش بسیار بالاست و تنها روش ارتباطی قابل شخصیسازی مبتنی بر محتوی است. شما نمیتوانید در صفحه اینستاگرام کسبوکارتان پیامهای اختصاصی برای مشتریان بفرستید، نمیتوانید با پوشنوتیفیکیشن از مشتری بخواهید که فرایند خاصی را برای رسیدن به خرید انجام دهید ولی ایمیل همه این کارها را یکجا برایتان انجام میدهد.
به نظرم مهمترین مسئله در جذب سرمایه، مهمتر از ارزشگذاری و حجم سرمایه جذب شده، زمان درست جذب سرمایه است. عکسپرینت سالهای سال به صورت خودگردان (bootstrap) و با تزریق تدریجی سرمایههای کوچک از سهامداران اصلی رشد ارگانیکی را تجربه کرده بود ولی در نهایت نیاز داشت تا سرمایه بزرگی را برای رشد مقیاس خود خرج کند. فرایند جذب این سرمایه چند سال طول کشید، سالهایی که عکسپرینت آنها را از دست داد. این فرایند در نهایت منجر به تغییر تیم مدیریت آن شد. مدیریت جدید رویکرد روشن و منطقی را نسبت به جذب سرمایه اتخاذ کرد و سرمایه مورد نیاز گام به گام وارد شرکت شد.
گرچه سرمایه جدید ۳ سال با تاخیر وارد عکسپرینت شد ولی رویکرد آیندهنگرانه سرمایهگذاران جدید، آرام آرام عکسپرینت را مجدد در مسیر رشد قرار داده است.
جلسه اولی که برای شروع همکاری با پویا داشتم در یک روز تعطیل بود. گفتگوی ما در اتاقی انجام شد که روی درب ورودی آن نوشته بودند مدیریت. ولی جز یک میز و چند صندلی چیز دیگری در آن اتاق نبود. پویا در آخر جلسه برای تشریح فرهنگ عکسپرینت نکاتی گفت از جمله آنکه او هم (بنیانگذار و مدیرعامل وقت) در طبقه پایین و در کنار بقیه تیم فنی مینشیند و آن اتاق مدیریت معمولا خالیست و آن تابلو هم بازمانده مجموعهای است که قبلا در این مکان مشغول فعالیت بودهاند.
ما هم در عکسپرینت عادت داشتیم تا بگوییم یک ساختار مسطح داریم. ولی من شخصا مطمئن نبودم که این یک امتیاز مثبت است یا یک نقطه ضعف. آیا ساختار مسطح تیمی که جزو دیانای تیمهای استارتاپیست برای مدیریت یک شرکت جا افتاده با ۲۵ نفر کارمند هم مناسب است؟ جواب این است که به جز چند مورد نخیر. این شاید تنها ضعف حفظ ساختار استارتاپی عکسپرینت بود.
با افزایش تعداد کارکنان، یک استارتاپ از یک تیم به چند تیم تبدیل میشود. گرچه تیمها باید داخل خود همچنان ساختار مسطح و فرهنگ استارتاپی مبتنی بر نوآوری چابک خود را حفظ کنند ولی در یک سطح بالاتر شرکت چارهای جز ایجاد ساختارهای سازمانی و تا حدی برورکراسی ندارد. چند تیم که هر کدام چند نفر هستند نمیتوانند مانند یک تیم بزرگ کار کنند. مدیریت یک استارتاپ باید حواسش به این نقطه عطف سازمانی باشد. به محض اینکه کل استارتاپ از یک تیم به چند تیم داخلی تقسیم شد، اصرار به نگهداری ساختار مسطح در کل سازمان منتهی به مشکلاتی در فرایندها و کارایی کل سازمان خواهد شد. مشکلی که تا حدی در عکسپرینت هم وجود داشت و در چند سال اخیر تلاشهای خوبی برای اصلاح آن صورت گرفت.
محصول عکسپرینت داستانسراییست نه چاپ عکس رو محصول. عکسپرینت سعی دارد تا تجربه عکسگرفتن را با تسهیل روایت، یادآوری و لذتبردن از عکسها کامل کند. در چند سال اخیر و با فراگیر شدن گوشیهای همراه هوشمند، امکانات عکاسی این گوشیها روز به روز بهتر، راحتتر و دردسترستر شده است. ولی چرخه تجربه مشتری از عکس گرفتن کامل نیست. چرخهای که از گرفتن عکس شروع شده، و با اشتراک یا ذخیرهسازی، بازیابی و مرور و لذت بردن از آن کامل میشود. گرفتن عکس لذت ناپایدار تماشای لحظات را تبدیل به یک لذت ماندگار و همیشگی از مرور خاطرات میکند ولی توجه بیش از حد ترندهای فناوری فقط به مرحله گرفتن عکس باعث شده همه ما با تعداد زیادی از عکسهایی مواجه باشیم که حتی برای ذخیرهسازی آنها هم راهکار موثری نداریم چه برسد به تماشای هدفمند آنها و لذتبردن از مرور خاطرات. عکسپرینت میخواهد این چرخه از رفتار مشتری را کامل کند.
مشتریان عکسپرینت فرایند پیچیده، زمانبر و سختی را برای انجام یک خرید طی میکنند. چاپ عکس یک نیاز ضروری (pain) برای زندگی نیست. اگر کسی عکسهایش را چاپ نکند زندگی روزمرهاش به مشکل برنمیخورد. چاپ عکس یک لذت اضافی (gain) است. از این رو شروع یک فرایند خرید نیازمند تلاش زیادی از طرف عکسپرینت است. تجربه به ما نشان داده بود، برخلاف تصورمان لذت چاپ عکس برای همه روشن، صریح و مشخص نیست. به خصوص چاپ عکس برای اهدافی مانند هدیه دادن یا دکوراسیون. هر وقت توانسته بودیم کاربردهای چاپ عکس و لذت آن را به طور ملموس به کاربرانمان نشان دهیم با استقبال مواجه شده بودیم.
تجربه من نشان میداد سختترین و زمانبرترین مرحله از فرایند خرید مشتریان عکسپرینت، انتخاب عکس از بین هزاران عکسی بود که داشتند. برای همین ایدههایی که به طور خاص به مشتری کمک میکرد این فرایند سخت تصمیمگیری را به سرانجام برساند، ایدههای موفقی بود. شناخت درست فرایند خرید مشتری و سعی در کمک به مشتریان در گذراندن سختترین مراحل فرایند خرید نتیجه درخشانی در عملکرد کلی ارائه خدمات خواهد داشت.
دانش مربوط به مدل خرید مشتری، به مرور در عکسپرینت شکل گرفته است. من سعی میکردم در کنار تحلیل دادههای رفتای در دسترس، از روشهایی مانند نظرسنجی و صحبت رودررو با مشتریان استفاده کنم. نمونهای از تجربه صحبت رودرروی من با مشتریان را میتوانید در این مطلب مطالعه کنید:
ما گاه از شهرها و روستاهایی سفارش داشتیم که روی نقشه معلوم نبود این سمت مرز است، روی مرز است یا خارج از مرز. بخش عمدهای از سفارشات عکسپرینت از شهرهایی غیر از تهران بود. شهرهای کوچکی که احتمالا حداقل دسترسی را به امکانات شهری چاپ عکس دارند. این به ما آموخته بود که بخش مشتریان خارج از تهران را به عنوان یک هدف و مزیت رقابتی در مقابل رقبای سنتی در نظر بگیریم.
گرچه پست فرایند بهینه و باکیفیتی برای انتقال بستههای بزرگ ندارد ولی تنها روش مطمئن برای سرویسدهی به همه نقاط ایران است به خصوص برای کسبوکارهایی مانند عکسپرینت که یک محصول فیزیکی دارند.
قطعا تهران حجم بازارِ در دسترس بزرگی برای هر نوع کسبوکاری دارد ولی نباید از شهرهای دیگر غافل شد. دسترسی عادلانه به اینترنت با توزیع یکسان در دورافتادهترین جاهای ایران به وجود آماده است. روزبهروز فاصله سطح دانش کاربری اینترنت بین شهرهای بزرگ و کوچک در حال کم شده است و بازاریابی دیجیتال امکان دسترسی کمهزینه به تمام نقاط را به وجود آورده است. همه این ترندها تنها یک پیام دارد که ایران (حداقل برای تجارت الکترونیکی) فقط تهران نیست.
صنعت چاپ آنلاین عکس، از آن دسته صنایعی است که به خاطر هزینه و پیچیدگی زیرساخت یک مانع اساسی ورود برای رقبای تازهوارد دارد. عکسپرینت با به ارث بردن مجموعهای از دانش، مهارت و تجهیزات از خانه چاپ و طرح (اولین چاپخانه دیجیتال ایران) توانست بخشی از این مانع بزرگ را سپری کرد. از این رو نه تنها ما سالها پیشتاز این بازار بوده و هستیم بلکه سالها تنها بازیگر آن بودهایم.
نداشتن رقیب چیزی نیست که همیشه خوب باشد. تمام هزینههای ساخت بازار و جایگاهیابی محصول را باید به تنهایی به دوش بکشید. به جای هزینه ارزان دزدیدن مشتری رقیب باید هزینه کلان ساختن مشتری را تقبل کنید و در نهایت اینکه بخش مهمی از انرژی و هزینهتان را صرف ساختن بازاری بکنید که ممکن است در آینده به راحتی توسط رقبای تازهوارد و قویبنیه از دست برود. عکسپرینت تمام این سختیها را تجربه کرده است. رهبری بازاری که به سختی بزرگ و بزرگتر شده و تنها در چند ماه اخیر چند رقیبِ کمی جدی وارد آن شدهاند.
در چنین بازاری یاد گرفتم که باید به رقبا کمک کرد راحتتر وارد بازار بشوند. فعالیتهایی را برای ساخت اکوسیستم صنعت انجام داد و از اولین نشانههای ظهور رقبای تازهنفس و جدی خوشحال شد. اتفاقی که برای ما در یک سال اخیر به تدریج در حال افتادن است.
زیرساخت تقریبا اتوماتیک عکسپرینت به مرور تبدیل به یک پلتفرم قابل ارائه شده است. پلتفرمی که ظرفیت اتصال مبتنی بر سرویس به هر اپلیکیشن و کسبوکار دیگری را دارد تا خدمات زیرساختی چاپ را به صورت یک سرویس (Print as a Service) ارائه دهد. در این چشمانداز جدید هر کسبوکار یا اپلیکیشنی که در بخشی از فرایند کاری خود نیاز به چاپ داشته باشد میتواند از طریق فراخوانی سرویسهای عکس پرینت به طور اتومایتک خدمات چاپ، بستهبندی و ارسال را دریافت کند. این ایده با چند کسبوکار امتحان شده و عکسپرینت خودش هم دو کسبوکار جدید حول محور چاپ (ویتامین و تابلو) توسعه داده است.
زیرساخت عکسپرینت یک منبع کلیدی و مزیت رقابتیست که در این چشمانداز جدید قواعد بازی را در این صنعت تغییر خواهد داد. این گام بلند، یک استراتژی طولانی مدت برای ایجاد فاصله با هر رقیب جدیدی است که بخواهد با عکسپرینت در حوزه خدمات رقابت کند در حالی که عکسپرینت ارزش کلیدی خود را در حوزه زیرساخت تولید میکند.
اکوسیستم کسبوکارهای آنلاین در ایران، بیش از هر حوزه دیگری در حال حرکت به سمت بلوغ و بهینهسازی فرایند ارزشآفرینی است. اشتراک دانش و تجربه تکتکِ اعضای این اکوسیستم هر چند ممکن است نسخه قابل ارائهای برای همه نباشد ولی به تسریع هر چه بیشتر این بلوغ کمک میکند. از شما دعوت میکنم اگر تجربهای از فعالیت در این حوزه دارید، در اولین فرصت آن را با ما در میان بگذارید.