بخش های قبلی
سلام دوباره
خب سریع السیر میریم سراغشون
خیلی از ما میگیم خدایا الان من این کارو کردم فلانی چه فکری میکنه
خب هر فکری میخواد بکنه. اگه میدونی کارت درسته پس چرا میترسی که اون طرف چی میخواد بگه
اون مشکل طرفه که نمی یاد از تو بپرسه ??
خیلی از ماها میترسیم از خودمون تعریف کنیم
فکر کنم این ترس از زمان بچگی به وجود آمده
من یک آزمایش هم بین بچه های فامیل راه انداختم:گفتم مثلا فلانی یکی از خوبی هاتو بگو
نتیجه چی شد:خیلی هاشون نگفتن ولی تا گفتم فلانی یکی از بدی های دختر عمو تو بگو همین طوری شروع کرد به گفتن(دعوا شد ولی به یاری دوستان حلال احمر دعوا تمام شد?}
دیدین خیلی از ماها تا یک بچه یک نظر میده میگیم تو هنوز بچه ای از این چیزا سر در نمیاری
این مشکل این جا تموم نمیشه جوان هم که میشیم میگن تازه تو بی تجربه ای وقتی هم که پیر میشیم میگن دیگه پیری هیچی نمیفهمی??(پس واسه همین نباید به حرف های مردم گوش بدیم)
امیدوارم دوست داشته باشین
اگه معضل دیگه ای دیدین و من ننوشتم حتما بگید در بخش 4 مینویسم
خدانگهدار