مهدی عزیزی
مهدی عزیزی
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

مهلت ما اندک است و عمر بسیار نیست!

اگه اخبار علمی و مخصوصا نجوم رو دنبال میکنید، حتما شنیدید که دانشمندا، به تازگی کشف کردن که شاید عمر کیهان و جهان هستی طبق برآورد پیشین 13/7 میلیارد سال نیست و عوضش به احتمال زیاد 26/7 میلیارد ساله!

این که کدوم یک ازین برآوردها به واقعیت نزدیک تر باشه، موضوع هدف من نیست!

اما چیزی که این وسط خیلی برام جلب توجه کرد، عمر ناچیز و بسیار کوتاه ما انسان ها نسبت به عمر جهان هستی است! (این که قبل این جهان هم جهان هایی بوده یا همچنان هست، خودش یک مساله جداست!)

برای این که یه مقایسه ای بین کوتاهی عمر انسان نسبت به جهان هستی داشته باشیم بیایم یه محاسبه بکنیم!

اول اینکه برای سادگی محاسبات بیاید عمر جهان رو همون 13 میلیارد سال در نظر بگیریم؛ نه کمتر و نه بیشتر! این 13 میلیارد سال رو بیاید در مقیاس کوچیک تر مساوی با 24 ساعت بگیریم!! اگه عمر انسان رو هم در شرایط ایده آل 75 سال بگیریم؛ نتیجتا عمر انسان مساوی میشه با نیم میلی ثانیه ازین 24 ساعت عمر کیهان!!!

برای این که بدونید نیم میلی ثانیه چقدر زمان کوتاهیه؛ خوبه بدونید که پلک زدن انسان حدود 400 میلی ثانیه طول میکشه!! یعنی هشتصد برابر بیشتر ازون عدد!


این اعداد و ارقام یه چیزی رو به من یادآوری میکنن؛ و اونم این که ما اومدیم به این دنیا، لحظه ای بسیار کوتاه تر از پلک زدن معمولی؛ نظاره گر جهان هستیم و درنگ میکنیم و میریم!

این که چرا انقدر خودمون بیش از حد جدی میگیریم و آرزوهای دور و درازی داریم و برای سال های طولانی برنامه ریزی میکنیم؛ نیاز به یه تامل جدی داره!! حداقل با خودمون! در درون خودمون!


تا کی میخوایم در این دنیا باشیم؟؟ 40 سال؟ 80 سال؟ بیشتر..؟

آیا همه برنامه ریزی هامون باید برای این دنیا باشه؟؟

اصلا هدف از اینجا بودن چیه؟؟

چرا ما برای این درنگ کوتاه انتخاب شدیم؟؟

اینهمه غم و اندوه برای چه؟

و ......................


سوالاتی هستن که به صورت جدی باید جوابی براشون پیدا کنیم!


دوست دارم این شعر زیبا رو از شاعر درگذشته مهدی سهیلی براتون بزارم:
مهلت  ما  اندک  است  و  عمر  ما  بسیار  نیست
در  چنين   فرصت   مرا  با  زندگی   پیکار   نیست
سهم  ما  جز  دامني  گل  نیست  از  گلزار   عمر
یار  بسیار   است   و  اما   مهلت   دیدار   نیست
آب  و   رنگ   زندگي   زیباست  در   قصر   خیال
جلوه ی  این  نقش  جز  بر  پرده ي  پندار  نیست
کام  دولت  را  ز  آغوش  سحر  باید   گرفت
مرغ  شب  گوید  که  بخت  خفتگان  بیدار نیست
با  نسیم   عشق   باغ   زندگی  را  تازه   دار
ورنه  کار   روزگار  کهنه   جز   تکرار  نیست


بدرود


عمرزندگیروانشناسیفرصت
بهترین تلنگر را آنجایی میخوری که از دل تجربیات تلخ و شیرین زندگیت حاصل شده باشد... mahdiazizi9675@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید