ترس...
ترس شاید یک خیال است ترس را شاید نتوان معنا کرد ترس را شاید نتوان توضیح داد ترس شاید یک عدم است ترس شاید ناشی از عدم اعتماد به نفس باشد و شاید هم عدم واقع بینی باشد ترس را چگونه میتوان توضیح داد ؟؟؟!!!!!!نمی دانم ....شاید نمیتوانم که بدانم
از نظر من ترس یک احساس بد است یک حسی که خودم هم نمی دانم و نمی توانم بگویم چیست و کیست و از کجا آمده و مرا به کجا میکشاند !!!
ولی میدانم ترسی که در وجود من هست مرا از خیلی کارها باز میدارد نمیگذارد راحت فکر کنم نمیگذارد با خیال راحت کاری را انجام دهم یا حتی کاری را که شروع کرده ام به سرانجام برسانم یا حتی کاری را که به سرانجام میرسانم لذت اتمامش را ببرم !!!
خیلی وقتها سعی میکنم این ترس ها را از خودم دور کنم و بیشتر اوقات هم موفق بوده ام ولی وای از روزهای که نمیتوانم به ترسم غلبه کنم مثل خوره در وجودم می افتد روزها ساعت ها به ترس هایم فکر میکنم ترس از شکست ترس از حرف مردم ترس از عدم توانایی
من میدانم با این ترس نمیتوانم به جایی برسم ترس یک بازدارنده هست ترس یک احساس هست و همیشه هر احساسی هوش را یک سوم میکند و وقتی در هر موقعیتی ترس وجود داشتهباشد نمیتوان خوب فکر کرد نمیتوان خوب تصمیم گرفت نمیتوان آِنده نگر بود نمیتوان نتیجه گیری کرد و این یعنی شکست.....
من خیلی وقتها شده به ترس هایم غلبه کرده ام توانسته ام بدون ترس تصیم های خوبی بگیرم چون از اول قضیه نشسته ام و خوب به همه جوانب موضوع فکر کرده ام برنامه ریزی کرده ام بدون ترس از حرف مردم مئضئع را آنالیز کرده ام تصیم گیری درختی انجام داده ام تا توانسته ام بصورت ذهنی به یک نتیجه ایده آل برسم و این نتیجه ایده آل ذهنی به یک نتیجه واقعی ایده آل تبدیل شده و من موفق شده ام .
ترس یک دوست ناباب است که این دوست ناباب تورا به جاهایی می برد که شاید گاهی اصلا راه برگشتی نداشته باشی
گاهی میترسی از انجام کاری که دوست دارید چون میترسی بگویند فلانی کاری را انجام داده که در خور سن و سالش نیست غافل از اینکه سن فقط یک عدد است و تو در سن و سالی که باشی باید بدون واهمه از اینکه چه میگویند تفریح کنی بگویی یخندی شاد باشی آری بعضی ها حتی از شاد بودن در سن خاصی واهمه دارند حتی از خندیدن و تفریح کردن در سن خاصی میترسند ، میترسند بگویند : فلانی از سنش خجالت نمیکشد که به شهر بازی میرود ؟؟؟؟ فلانی از سنش خجالت نمیکشد که لباسهای رنگی رنگی میپوشد؟؟؟؟؟ یا فلانی کاری را انجام داد که نتوانست به سرانجام برساند خب نتوانست که نتوانست مگر چه میشود ؟؟؟!!!!! میشود یک تجربه ناب برای رسیدن به اهداف دیگر در موقعیت های دیگر .....مگر همیشه باید پیروز شد ؟؟!!!! خیر همیشه نباید پیروز شد پس نباید بترسم از شکست باید ترسید از روزی که از ترس شکست نتوانیم کاری را شروع کنیم و در جا بزنیم ......
ترس را نباید فراموش کرد ترس را باید قاب گرفت و دیوار ذهن و زندگی و هر لحظه به لحظه اویزان کرد چون الان که فکر میکنم میبینم ترس همیشه هم بد نیست درست است که ذات ترس کلمه منفی و بدی است ولی همانگونه که می گویند معنی کلمه در جمله مشخص میشود ترس هم مستثنی از این قضیه نیست و معنی ترس را باید در موقعیت متفاوت دید تا ببینی خوب است یا بد ....
ترس در بعضی جاها هم خیلی خوب هست زمانیکه میترسی از بیهوده زندگی کردن خوب است اگر این ترس در وجودت نباشد تو نمیتوانی حتی صبح از خواب بیدار شوی میترسی لحظه هایت به یغما رود برای همین صبح از خواب بیدار میشوی و میروی سرکار میروی تا یک آجر دیگر روی دیوار زندگی کاریت بگذاری . میترسی از اینکه در جا بزنی و نتوانی قدمی رو به جلو برداری و این ترس فوق العاده است ترس از عدم پیشرفت ذهنی کاری احساسی بهترین ترسی ست که میتوان تجربه کرد.
همیشه رو به بالا باشید بدون ترس از شکست بدون ترس از حرف مردم بدون ترس از ناکامی و همراه با ترس عدم ترقی .....
بهترین خودتون باشید حتی با ترس هاتون
