مریم گلی قهرمانم..
مادرم مریم گلی قهرمان زندگی من است نمیدانم چرا اولین کلمه ای که به ذهنم میرسد مادر است اغراق نمیکنم مثل تمام آدمهایی که میگویندرفیق بی کلک مادر یا تاج سرم مادر یا خیلی جملات دیگری که در وصف مادر گفته میشود .
من اینگونه فکر نمیکنم من تا بحال یکبار هم این چنین جملاتی را به زبانم نیاورده ام چون از نظر خودم اینها همه و همه شعار است و من از شعاری که به عمل تبدیل نشود میانه خوبی ندارم از آدمهایی که هی شعار میدهند مادرم مادرم ، به نظرم آنها اصلا قدر مادرهایشان را نمیدانند و با این شعارها هم دارند خودشان را گول میزنند و هم ذهن بقیه را دارند گول میزنند .صد البته که این یک نظر است ، نظر شخصی من و اصلا انتظار ندارم کسی این جملات مرا تصدیق کند یا حتی یک نفر مثل من فکر کند.
از وقتی یادم می آید مادرم در تمام خاطراتم بوده ، در تمام زندگیم ایثار کرده ، در تمام لحظات زندگیم بوده و تکیه گاهم بوده است. نه تنها فقط در زندگی من بلکه در زندگی تمام فرزندانش و بقیه خواهر برادرهایم اینگونه بوده و هر چه از دستش بر می آمده دریغ نکرده است که ما به خواهسته هایمان برسیم بیشتر اوقات را بخاطر دارم که او با تمام وجود تلاش میکرد تا ما متوجه چیزی نشویم تا خود به تنهایی اوضاع را سر و سامان بدهد و ما اذیت نشویم . خیلی وقتها جلوی کسانی که جز عزیزترین هایش بودند بخاطر ما ایستاده است تا ما به خواسته هایمان برسیم .
شاید بگویند تمام مادرها اینگونه اند ولی من خیلی دیده ام و خیلی مریم گلی را با مادرهای دیگر در مقام قیاس قرار داده ام و مادرم همیشه از آنها سر بوده ، نه اینکه مادر من باشد نه، بقول معروف میگویند کسی به ماست خود ترش نمیگوید نه اینگونه نیست و واقعا مادر بی نظیری دارم.
شاید چند دهه با من اختلاف سنی داشته باشد و من خیلی از رفتارها و عملکردهایش باب میلم نباشد ولی باز هم قهرمان من است شاید کارهایش در آن لحظه عصبانی ام کند و به او غر بزنم ولی او با تمام صبوری این غرها را به جان میخرد و خم به ابرو نمی آورد . در تمام گذشته هایم که جستجو میکنم کلی کنکاش میکنم و باز هم با تمام تفاوت هایی که با من دارد با وجود تمام اختلاف نظرهایمان باز هم در انتخابم بعنوان قهرمان زندگیم جایگاهش با کسی عوض نمیشود و اون قهرمان لیگ است
من همیشه فکر میکنم و میبینم که او از ذره ذره وجودش برمیدارد تا بر ما بیفزاید او از تمام بودنش برایمان کاری انجام میدهد فرق است بین کسی که تمام وجودش را به پای فرزندان خویش می ریزد با کسی که قسمتی از وجودش را میدهد وقتی مادرهایی را می بینم که اول به زندگی خودشان فکر میکنند بعد به زندگی فرزندانشان تعجب میکنم و در ذهنم مریم گلی را مرور میکنم در ذهنم کلنجار میروم که آیا کار درستی انجام میدهد یا مریم گلی ما...
مادرم تمام جوانی اش را به پای فرزندانش گذاشته است مادرم تمام دارایی اش را به پای فرزندانش ریخته مادرم تمام وجودش را نثار فرزندانش کرده است.
خیلی وقتها می بینم بر خلاف میل و سلیقه ام عمل میکند خیلی ناراحت میشوم و بهم میریزم ولی بعد فکر میکنم و با خود می گویم ما هم بیشتر اوقات بر خلاف میل و سلیقه و عقاید او عمل کرده ایم و او خود را با ما وفق می دهد.ما که بزرگ و بزرگتر میشویم انتظار داریم با عقاید و سلایق همه ما خود را وفق دهد و این خیلی خودخواهانه است و او باز مریم گلی مهربان است و تمام تلاشش را می کند تا با همه ما خود را وفق دهد ولی گاها واقعا نمیتواند تمام سعیش را میکند ولی نمی تواند چون ما هم اختلاف سلیقه و اختلاف نظر داریم و او نمیتواند با همه ما هم نظر باشد خود ما هم بعنوان خواهر برادر کلی اختلاف نظر داریم .
مریم گلی مهربان همیشه هوای ما را دارد هوای لحظه به لحظه زندگیمان را دارد
او مهربان است ولی باید قبول کنیم که او چند دهه با ما فرق دارد اختلاف سنی باعث این اختلاف ها شده و تا حد امکان همدیگر را درک کنیم
مریم گلی از بس به همه ما همیشه و همیشه و همیشه چشم گفته است وقتی یک بار از او این کلمه را نمیشنویم زمین و زمان را بهم میدوزیم که چرا
مریم گلی مهربان ترین مادر دنیاست کاش من هم مادری مثل او شوم به صبوری او به اندازه او ایثارگر به اندازه او مادر
مریم گلی روزت مبارک