چطوری از سردرگمی خودمونو نجات بدیم؟
نمیدونم چیشد و از کی شروع شد؛ اما نسل جدید نسبت به نسلهای قبلی خیلی سردرگمتره. سردرگمه، حالش بده و مدام توی یک جنگ ذهنی بزرگ با خودش و افکارش قرار داره. البته این روزا اکثر آدما همینن. اما چرا اینطوری شد؟ قبل تر آدما انگار تکلیفشون با خودشون و زندگیشون روشن بود. همه به همون چیزی که داشتن قانع بودن و با هرچیزی که داشتن حالشون خوب بود. انگار زندگی یه خط روشن و آبی بود. انگار همه چیز بیشتر سرجای خودش بود. وقتی بچه بودن، واقعا بچگی میکردن. موقع مدرسه، درس و شیطنتهای خاص همون دوران رو داشتن و با بزرگتر شدن هم وارد اجتماع میشدن و زندگیشونو شروع میکردن. حالا یکی که درسش بهتر بود میرفت دانشگاه، یکی که کار خانوادگی داشتن همونو ادامه میداد، اونایی که به درس علاقه نداشتن میرفتن دنبال کارای مهارت محور مثل مکانیکی و... و اگر جزو هیچ کدوم از این دستهها نبودن هم میرفتن شاگردی میکردن و یواش یواش پیشرفت میکردن. کارشون سخت بود؛ اما حالشون خوب بود.
اما الان همه میرن دانشگاه بدون اینکه اصلا بدونن به درس علاقه دارن یا نه. توی اون رشتهای که انتخاب کردن استعداد و توان کار کردن دارن یا نه. شاگردی کردن دیگه مرده. همه میخوان یه شبه پولدار بشن، معروف بشن و به همه خواستههاشون توی 20 سالگی برسن. توقعهای زیادی از خودشون دارن؛ اما واقعا تلاش نمیکنن. وقتی حرف مهارت میشه، چیزی برای ارائه دادن ندارن. مدرک میگیرن؛ اما دوتا سوال مربوط به رشتهشونو نمیتونن جواب بدن. کارمندی هم که به لطف فیلسوفهای اینستاگرامی شده بدترین کار ممکن.
شاید الان با خودتون بگید هب اینا رو همهمون کم و بیش میدونیم، کلیشهها رو ول کن و حرف اصلیت رو بزن؛ اما امروز اتفاقا میخوام درباره کلیشهها حرف بزنم. کی گفته حرفای کلیشهای خوب نیست؟ درست نیست؟ کی گفته همیشه باید یه چیز دیگه جز کلیشهها بگیم.
اتفاقا به نظر من خیلی از کلیشهها درسته. اولیش هم همون حرف مادر و پدرامون که هر مشکلی برامون پیش میاد سریع میگن از بس سرت تو گوشیته. راست میگن. همه این توهمها، رویاهای بیپایه و اساس و این همه سردرگمی و حال بدی که همهمون بهش دچار شدیم از همین گوشی دراومده. همه اینکه بدون درست کار کردن و بدون تلاش کردن توقع داریم به همه چیز و همه جا برسیم از رویافروشیهای گوشیهامون.
حالمون بده چون به اندازه بلاگرا پولدار نیستیم. به اندازه عکسای اینستایی بقیه خوشبخت و شاد نیستیم. به اندازه پروفایل لینکدین بقیه حرفهای و کاربلد نیستیم. سردرگمیم چون هر روز یکی میاد میگه بیا با این کار 1 ماهه میلیونر و میلیارد شو و فرداش یکی دیگه میاد و یه چیز دیگه میگه.
خب راهکارش چیه؟ باید چکار کنیم که خودمونو از این دور باطل نجات بدیم؟ چکار باید بکنیم؟ بریم سراغ همون کلیشههایی که همیشه ازشون فرار کردیم.
یکم از گوشی فاصله بگیریم. مطمئن باشید اگه یه روز و به هفته و یه ماه و حتی 1 سالم اینستاتون رو چک نکنید هیچ چیز مفید و هیچ نکته کاربردی رو از دست ندادید.
خودمونو بپذیریم. میدونم میلیونها بار اینو شنیدید؛ اما اینم میدونم 99 درصدمون نه خودمونو دوست داریم نه خودمونو پذیرفتیم. اشکالی نداره اگه الان حالت بده. بپذیر که الان به هر دلیلی یا حتی بی دلیل حالت خوب نیست. اشکالی نداره اگه کار نداری یا درآمد نداری. اینو بپذیر. اشکالی نداره اگه هنوز نمیدونی توی این زندگی با خودت چند چندی و چی میخوای. بپذیرش.
خب حالا که پذیرفتیم چکار کنیم؟ بذار یه راهکار بهت بگم. اکثر حال بدی ما به خاطر فاصلهای که بین خود رویاییمون با خود واقعیمون وجود داره، ایجاد شده. بالاخره هر کدوم ما یه رویا یه تصویر یه دورنما از خودمون داریم دیگه. ببین توی هر زمینهای چقدر با اون خود رویاییت فاصله داری. حالا اگر فاصلهت به اندازه زمین تا آسمونم هست، با هر وضعیت و هر چیزی که داری یک قدم برای نزدیک شدن بهش بردار. هر روز فقط یک قدم.
یک قدم تو میتونه روزی یک ربع پیادهروی برای لاغر شدن باشه، میتونه رفتن و شاگردی کردن برای شغل مورد علاقت باشه، میتونه کمتر آرایش کردن برای داشتن پوست بهتر باشه، میتونه روزی 5 دقیقه تلاش برای آروم بودن و به هیچی فکر نکردن باشه. هرچیزی میتونه باشه. هرچیزی که الان میتونی انجام بدی. همین الان نه حتی یک ساعت دیگه. همین الان.
قدم بعدی چیه؟ فکر نکن. بهمون دروغ گفتن. دشمن ماها اونایی که بهمون حسودی میکنن نیستن. اونایی که چشم دیدنمونو ندارن هم نیستن. دشمن ما هیچ آدمی نیست. ما فقط یک دشمن بالقوه داریم و اونم ذهن و مغزمونه. ذهنی که میتونه خیلی راحت کاری بکنه در بهترین حالت و لحظههای عمرت احساس بدبختی کنی. میتونه کاری کنه روز روشن رو شب ببینی. میتونه انقدر فکرای چرت و پرت توی مغزت پر کنه که حتی یک لحظه نتونی تمرکز کنی. پس فکر نکن. از مغزت برای فکر کردن اصلا استفاده نکن. هرکاری لازمه و فکر میکنی درسته رو انجام بده. فقط انجام بده و عمل کن. حالا تهش میخواد اشتباه باشه و فکرات درست از آب دربیاد دیگه. اما در 99 درصد مواقع انجام دادن یک کار اشتباه اصلا به وحشتناکی که فکر میکنیم نیست.
در آخر هم تا میتونی از فضای مجازی فاصله بگیر و توی فضای واقعی زندگی کن. الان برعکس شده همه چیز. اگه گوشیامونو ازمون بگیرن بیشتر دوستا و روابطمونو از دست میدیم. دنبال زندگی توی واقعیت جامعه باش. با آدما معاشرت کن. حتی اگر درونگرایی خودتو مجبور کن بری و با آدمای جدید آشنا بشی. فضاهای جدید رو امتحان کنی و به خودت فرصت کشف کردن بدی.
من از چیزایی که برای خودم موثره حرف میزدم و عقاید خودمو گفتم. نه تراپیستم نه حتی یه آدم موفق و بیدغدغه. پس اگر فکر میکنی با حرفام موافق نیستی و کارای دیگهای باید انجام بدی، به حرف خودت گوش کن. بهترین راهنمای هرکس همون چیزیه که ته دلش بهش باور داره.