سلام.
چند وقتی هست که تو فکر تغییر محل کارم هستم، مهمترین دلیل هم متناسب نبودن حقوق دریافتی با توانایی های خودم هست. از طرفی هم دیگه از چند جا کار کردن و گرفتن پروژه های مختلف خسته شدم و می خوام یه شغل با درامد مورد نظرم داشته باشم که راحت مابقی روزم رو به کارهای شخصیم بپردازم.
من از سال 83 تا الان کار طراحی سخت افزار و برنامه نویسی پردازنده های امبدد رو انجام میدم، خودم رو استاد نمیدونم ولی با تجربه می دونم و مشکلات کاری و طراحی ها رو خودم می تونم حل کنم.
همیشه به خاطر علاقه زیادم به الکترونیک سعی می کردم با تمام وجوه مختلف این رشته آشنا بشم یا حتی داخلش کار کنم، با اینکه تخصص اصلیم برنامه نویسی میکروکنترلر هستش اما دانش طراحی سخت افزار رو برای خودم واجب می دونستم. از طرفی هم علاقه زیادی به مباحث دنیای نرم افزار دارم.
یعنی عملا اطلاعاتم خیلی گسترده ولی داخلش رو عمیق جلو نرفتم( همیشه ترجیح میدم داخل یک پروژه بسته به نیازم اطلاعاتم رو بیشتر کنم و با خوردن به چالش های کار عمق دانشم رو به چالش بکشم و افزایش بدم) هر چند عمق دانشم تو برنامه نویسی پردازنده ها بیشتر از مابقی اطلاعاتم هست و همراه اعتقاد اینکه دانش بهتره مثل یه مخروط باشه تا شبیه به یه چاه.
سالها این موضوع نکته مثبتم بوده و باعث میشد با دید کاملی پروژه ها و سامانه های مختلف رو اجرایی کنم و چالشهاش رو حل کنم.
اما امروز یک اتفاق جالب برام افتاد!!!!
امروز برای جایگاه شغلی برنامه نویس امبدد در شرکت کروز دعوت به مصاحبه شده بودم. در وحله اول نزدیکی خطوط تولید و بخش تحقیقات برام بسیار جالب و هیجانی بود، با ورود به بخش تحقیقات نظم و آراستگی محیطی بسیار زیبا و قشنگ بود، رفتار مصاحبه کنندگان بسیار حرفه ای و دوستانه بود و لذت بردم.
حدود 2 ساعت و نیم مصاحبه طول کشید و واقعا با سوالات فنی مصاحبه کنندگان به چالش کشیده شده بودم، و یه جورایی یاد رباعی زیر افتادم.
بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
و در آخر یکی از مصاحبه کننده ها بهم گفت که
**** گستردگیت زیاده ولی دانشت عمیق نیست و پایین تر از حد متوسط هستی ****
اون لحظه واقعا گیج شدم و انگار آب سرد روم ریخته باشند چون چیزی که به نظر خودم نکته مثبتم بود دقیقا نقطه ضعفم شد.
موقع برگشت تو ماشین کلی فکر کردم که چرا ؟؟؟؟!!!!!
اولین چیزی که متوجه شدم این بود که اصلا خودم و توانایی هام رو خوب معرفی نکردم ( اصلا فروشنده خوبی نیستم!!!)، این دقیقا همیشه نقطه ضعفم بوده هر چند که بارها در طی مصاحبه زمان خوبی در اختیارم گذاشته شده بود ولی اصلا درست استفاده نکردم.
دوم : عمیق بودن روی یک موضوع در یک سازمان با تیم عظیم تحقیقاتی مهمترین فاکتور و امری طبیعی هست.
سوم :همیشه تو ذهنم راه اندازی یه کار برای خودم بود و همین عمر باعث گسترده کردن دانشم شده بود هر چند بارها سعی کردم و شکست خوردم ولی بهتره دوباره ادامه بدم به مسیر اصلی خودم و سر خورده نشم.
اولین باره که می نویسم و امیدوارم براتون جالب بوده باشه.
قصد کردم از این به بعد بیشتر بنویسم تا هم آرومتر بشم و هم اینکه تجربه هام رو با دیگران به اشتراک بزارم تا بیشتر یاد بگیرم.
لطفا نظر خودتون رو در مورد مطلب برام بنویسید.