ویرگول
ورودثبت نام
mahdif80
mahdif80
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

اولین اتفاق سال.اخراج از خوابگاه

مسئول خوابگاه یک مرد 40ساله است که به گفته ی خودش همه ی زن وزندگی و دخترش رو توی یک تصادف از دست میده و صرفا فقط برای گذران زندگی در خوابگاه با حقوق روزی صد هزار تومن کار میکنه ... امروز جمعه وقت تسویه ی یک هفته ی پیش رو بود که هیچی نداشتم و گفتم تخلیه میکنم ... وقتی داشتم وسایلم رو جمع میکردم گفت دیگه رات نمیدم .. گفتم چرا ؟ گفت تو وقتی میای پر از فلاکت و بدبختی هستی بچه ها روحیه شون خراب میشه برو یه جای دیگه ... و اینم شد اولین اتفاق سال که واقعا نمیدونم هنوز اخرش قراره چطوری بگذره ... دیشب از صاحب کارم پول کمی خواستم برای شام .. در راه برگشت حدود ساعت یک نیمه شب یک زن و شوهر جلوی پام ترمز زدند و سوالای بی ربط پرسیدند و گفتند پول میخوایم و کل زندگیمونو زدن ... انقدر که من در این قم گدا و ادم دو رو دیدم هیچ جایی ندیدم اما نمیدونم چرا مثل خیلی جاهای دیگه اینجا نتونستم نه بگم ... التماس رو توی چشماشون میدیدم ... بهشون گفتم من پنجاه بیشتر ندارم (پول شامم بود) گفت انتظار داشتم بگه خب برو شام بخور ما یه کاریش میکنیم اما گفت حالا بگرد اگه داری صد بزن تا شمال برسیم .. پنجاه بهشون دادم و شماره موبایلمو گرفت ولی میدونم که هیچوقت این پول بر نمیگرده .. خواستم اگه میبینه بهش بگم کاش دروغ نگفته باشی من هرچی داشتم رو اون شب بهت دادم .
کی قراره این کابوس قم تموم بشه ؟
چقدر بگم فردا روز بهتریه وقتی میدونم واقعیت چیز دیگه ایه...
عکس کاور چندان بی ربط به محتوام نیست







زن شوهرخوابگاهخودکشیپولکارگر
دیشب دردامو ریختم تو دریا نهنگا خودکشی کردن...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید