جامعه ی عجیبیه . فکر میکردم مسائل جنسی مربوط به جنس مرد به زن میشه حداقل در دنیای واقعا اما چند روز پیش تجربه ی عجیبی داشتم . سوار مترو شدم به سمت میدان انقلاب .من در آخر واگن ایستادم و پیرمردی روبروی من نشسته بود . به من نگاه میکرد . و باز هم نگاه میکرد . خیلی نگاه میکرد . بلند شد و جای خودش رو به دختری که کنار من ایستاده بود داد . با خودم گفتم چه پیرمرد پر حاشیه ایه . میبینه من چند ایستگاهه ایستادم ولی دختری که همین الان رسیده جاشو داد بهش . بلند شد و اومد کنار من ایستاد . به ایستگاه رسیدم و باید خط عوض میکردم که دیدم داره پشت سرم میاد . ویژگی ظاهری این پیرمرد لباس سفید . سر تاس . انگشتر عقیق و مشخص بود مردی مذهبی ست . با من خط عوض کرد و وارد متروی دیگری شد و دقیقا جلوی من ایستاد .من خودم رو خواستم از پشت سرش جدا کنم که زیر چشمی پشت سرش رو نگاه کرد و دوباره دقیقا ایستاد جلوی من مترو شروع به حرکت کرد . پیرمرد به بهونه ی اینکه میخواد میله ی مترو رو پیدا کنه دستش رو آورد پشت سرش و سعی کرد به لمس من . خودم رو کنار کشیدم و چند ثانیه ای میله رو گرفت و بعد رها کرد . چندلحظه بعد اومد عقب . عقب عقب تا اینکه چسبید بهم . باس...ش رو مدام باهام ارتباط میداد به بهونه ی حرکت های مترو . اون لحظه رو هیچوقت یادم نمیره . همه داشتن نگاه میکرد و تعجب از عمل پیرمرد .نمیدونستم باید چیکار کنم . داد میزدم ؟ کتک میزدم ؟ خودم رو کنار کشیدم که دیدم دوباره اومد دقیقا جلوی من ایستاد . و اونروز درس مهمی گرفتم . پسری در جامعه که بیبی فیس باشه و عملا مویی روی صورتش نباشه به یک پسر همجنسگرا بدل میشه خیلی خیلی راحت از دید جامعه . و مزیتی که نسبت به دخترا داره اینه که میتونه از خودش به تنهایی دفاع کنه .
خوابگاه در میدان انقلابه . حدودا 200نفر اسکان داریم . جای بدی نیست ولی تصمیم دارم برای ماه جدید به خوابگاه دیگه ای نقل مکان کنم . فکر نمیکردم بیام چنین منطقه ای اینقدر پایین . البته شاید چون همیشه در نارمک بودم اینجارو اینقدر پایین میبینم . سعی میکنم اینجا دوستای جدیدی پیدا کنم . نمیخوام شبگردی در شبهای تهران رو با نمای برج از دست بدم . از طرفی دلم نمیخواد با اختلاف سنی بالا دوست بشم . نمیدونم قبلا گفتم یا نه ولی من فوبیای مرد 45سال به بالا دارم . حس میکنم هرکاری میکنه و هر لطفی میکنه و هر حرفی میزنه پشتش صورت ترسناکیه .
