دیشب از سردر پارک فناوری پردیس داشتم میرفتم بیرون که یه کارگر -یه پرس غذا و یه بسته نون لواش دستش بود- اشاره کرد و گفت: تهران! ... سوارش کردم و تا تقاطع همت امام علی همکلام بودیم.
سر صحبت از اینجا باز شد که گله کرد "اینجا اسمش پارک فناوری هست ولی چرا اینترنت موبایل انقد داغونه؟" منم که کارهای نبودم فقط پرسیدم چطور؟ گفت حدود 40 روزه که تو پروژه ساختمانی یکی از شرکتهای پارک مشغوله (کارگر بتُنریز بود) و از وقتی اومده اینجا نمیتونه به بورس سر بزنه و بعد از یه دوره ضرر مجبور شده داراییشو بده برادرش واسش سبدگردانی کنه.
بعد از اینکه کلی از بورس تعریف کرد -و تلاش کرد منو ترغیب کنه تا منم اینکاره بشم :)) -یه کوچولو گزارش عملکرد داد و گفت که تو همین 4 روز اخیر روزی 4 درصد سود کرده و به قول خودش "با 140 میلیون تومن تونستن 20 میلیون در عرض 4 روز بیرون بکشن"
علت اصلی تمرکزش رو بورس این بود که درآمد شغل اولش دائمی نیست و بخاطر ریسک درآمد ناپایدار، ناچاره به گزینه های دیگه هم فکر کنه.
شاید براتون سوال پیش بیاد که چرا فقط به همون بورس اکتفا نمیکنه و بعنوان جریان درآمد اصلی ش بورس بازی نمیکنه؟
بخشی از جواب این سوال در پست قبلیم (لینک پست قبلی) بهش اشاره شده. رابرت کیوساکی ملقب به معلم هوش مالی میگه که برای خودتون درآمد دوم داشته باشید. یکی از گزینه های درآمد دوم میتونه سرمایه گذاری (در بورس و ...) باشه.
کیوساکی توضیح میده که وقتی تونستید درآمد دوم رو به حدی افزایش بدید که بتونید باهاش کل هزینه های زندگی تون رو پوشش بدید اونوقت شما برندهاید. نکته قابل توجه اینه که شما هیچ اتکایی به درآمد شغل اول نباید داشته باشید و تنها با درآمد دوم بایستی هزینه هاتون رو پوشش بدید. نکته دیگه هم حاکی از اینه که درآمد دوم لزوما وابسته به شغل دوم نیست یعنی اینکه شما میتونید هیچ شغل دومی نداشته باشید ولی درآمد دوم داشته باشید مثل سرمایه گذاری در بورس و ...
قبول کنید جواب دادن به این سوال به همین سادگی نیست. اما دو تا نکته از دیشب برام روشنه؛
اول اینکه: شاخصهای فعلی که تو بعضی دستگاهها بر اساس اون نخبه رو تعریف میکنن شاید نشه گفت از اساس اشکال داره، ولی قطعا خیلی مشکل داره (امیدوارم این "خیلی" به سمت بینهایت میل نکنه)
دوم اینکه: این بابایی که دیشب همسفر بودیم با هم قطعا یه نخبه س. چرا چون نه فقط هوش مالی داره، بلکه اهل ریسک مالی هست و مضافا اینکه وقتی چالش جدی به اسم اختلال اینترنت سد راهش میشه بازم یه راهی پیدا میکنه یعنی حل مساله بلده!
مخلص کلام اینکه از دیشب به یکی از تعاریف نخبگانی رسیدم؛
نخبه یعنی اون کارگر ساختمانی که بورسبازی بلده
1- به نظر شما نخبه کیه؟
2- اساسا شما اینجور تعریف نخبگی رو قبول دارید؟
3- اصولا قبول دارید که درآمد ثابت خودش یک خطر به حساب میاد و فقدان درآمد ثابت باعث میشه فرد به تکاپو بیفته؟
4- اگه شما 140 میلیون پول داشتید باهاش چیکار میکردی؟ (فقط نگو که میرفتی ماشین میخریدی)
نظراتتون رو پایین همین پست بگید لطفا.
پینوشت: استراتژی ملی انگلستان در محور اقتصاد، از اعصار قدیم بر این روند استوار بوده که فقط روی تولید تمرکز نکنه بلکه بیشتر و مهمتر از تولید روی نبض اقتصاد یعنی مهندسی و مدیریت مالی بازار و ابزارهای مرتبط با آن از جمله پول، ارز و بانکداری تمرکز داشته باشن. این استراتژی بعدها منجر به زایش موسسات، فنون و ابزارها و مشتقات متعدد مالی از همین سرزمین شد. هر چند غارت طلا از کشورهای مستعمره و انباشت آن بعنوان پشتوانه، تاثیر مهمی در ارزش پوند داشته ولی مهمتر از آن استراتژی و سیاستگزاری این کشور در کلیدیترین حلقه از زنجیره ارزش اقتصاد یعنی «پول، ارز و بانکداری» بوده و امروزه همچنان شاهد بازیگردانی این کشور در سیستم پولی و مالی (Finance) نسبت به سایر اعضای اتحادیه اروپا هستیم. انگلیس پنجمین اقتصاد دنیا از لحاظ تولید ناخالص ملی است.
خوشبختانه با ظهور بازارهای جدید و البته فناوریهای نوین مالی نظیر کریپتو و بلاکچین، زمین بازی در حال تغییر هست و به دنبالش بازیگران جدید از کشورهای مختلف اعم از کمتر توسعه یافته و توسعه نیافته در حال ورود به این زمین بازی جدید هستن. باید صبر کرد و دید که جنبش آماتوری که آقای جف هاو نویدش رو داده بود میتونه به جریان پیشین غلبه کنه یا نه؟