به نظر شما اولین انسانی که فحش داد چه انگیزه ای داشت؟ با در نظر گرفتن اینکه حرف زدن یک وسیله ارتباطیست٬ خوب می توانست جمله مربوطه را ادا کند: «لطفا سنگهای چخماق را به من بدهید می خواهم آتش روشن کنم که شام بپزم!»
اما چه اتفاقی افتاد که احتمالا گفت: «هی زشت بدترکیب پشمالو... لَشِتو تکون بده اون سنگای صاب مرده رو بیار... خیر سرم می خوام شوم درست کنم بریزید توی خندقتون!»
به نظر من به دلیل تکرار چند باره و جواب نشنیدن عصبانی شد و این حرفها را زد. این طوری نشان داد که قدم بعدی پرتاب سنگ و استخوان و خونریزی احتمالی خواهد بود. بنابر این می بینید که فحش قدمتی به اندازه اختراع کلام دارد و از همه مهم تر کاربردهایی داشته و دارد و خواهد داشت.
اگر به زبان امروز بخواهیم بگوییم فحش بخش غیر رسمی زبان است که چون قرار است کمتر استفاده شود آن را در گوشه ای از ادبیات پنهان کرده اند. وگرنه باور کنید من در همین ادبیات کهن خودمان فحشهایی دیده ام که گوش آدم از شنیدنش قرمز می شود. پس فحش داریم خوبش را هم داریم اما به کار نمی بریم. با این حساب فایده اش چیست؟
فکر می کنم فایده اش زمانی است که دیگر ادبیات موجود و زبان رسمی «کم می آورد»! مثلا شما اگر در وسط بحران کرونا باشید و بخواهید فردی را که «ماسک و الکل احتکار می کند» توصیف کنید چه کلماتی به کار می برید: «نامرد»؟ «بی شرف»؟ «بی غیرت»؟... من که هنوز دلم خنک نشده و فکر نمی کنم در ظرفیت فرهیختگی کلمه ای برای این آدم موجود باشد مگر اینکه از همان ظرفیت پنهان زبان شیرین فارسی استفاده کنیم.
اتفاقا زبان فارسی که هم بسیار شیرین است و هم مناسب شعر و شاعری و نازک خیالیست٬ بیشترین ظرفیت را دارد. یک دلیلش هم اینکه گفتن حرف دل و واقعیت همیشه بدون خطر و هزینه نبوده است و بنابر این مردم ناراحتی و سنگینی قلبشان از مظالم را تبدیل به کلمات آبدار می کردند و می کنند. حالا گاه طنز می سازند و گاه سخنان آن چنانی که البته اگر نیک بنگرید در دل همه آن حرفها هم طنز بامزه ای نهفته است.
این ها را ننوشتم که بد دهانی و فحاشی را تایید کنم بلکه می خواستم این ماجرا را ریشه یابی کنم البته به طور ذوقی و نه علمی! قطعا هیچ چیزی جای ادب و نیکو سخن گفتن را نمی گیرد که فرموده است:
از خدا جوییم توفیق ادب. بی ادب محروم ماند از لطف رب