ویرگول
ورودثبت نام
محمد مهدی نادری
محمد مهدی نادری
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

فاصله یه حرف سادَس!

«آدم از آدم بیزار است!». این حکمت قدیمی را باور نداشتم تا این که مفهوم «فاصله» را در عرصه عمل یاد گرفتم: وقتی سوار اتوبوس بی آر تی یا متروی شلوغ شدم و دیدم که بوی محتویات شب گذشته سفره مسافر کنار دستی در دماغم می پیچد. و آن چنان این همه آدم در هم فشرده شده اند که انگار پروژه «شرم زدایی» در کار است تا همه به هم مالیده شوند خدای ناکرده!

فاصله یا حرف سادس!
فاصله یا حرف سادس!


آیا ممکن است آدم هایی که هر روز از این اتوبوسها و متروهای «انسانیت زدا» پیاده می شود٬ برای همیشه به این وضع عادت کنند؟ یعنی یاد بگیرند که در شرایط عادی هم فاصله اشان با افراد دیگر در حد «دو بند انگشت» باشد؟ بدون شک نه! بنابر این «فاصله» برای خودش اصالت دارد و باید درباره اش فکر کرد.

حتما دیده اید افرادی را که موقع حرف زدن تقریبا به شما می چسبند و با بزاقهای پر ترشح خیستان می کنند یا مرتب با ضربات دست به شما سقلمه می زنند؟! این هم به همان ماجرای پر درد فاصله بر می گردد که انگار فراموش شده است. حالا فکر کنید این آدم ها با یک لیدی محترم می خواهند حرف بزنند... وای... قلم بر خود شکافت!

شاید این فاصله گذاری درباره عواطف و افکار هم باشد. یعنی من نباید به صورت دمپایی نشُسته وارد افکار و احساسات شما بشوم و شلوغ بازی در بیاورم. به این کار می گویند تجاوز و تحمیل.

درباره فاصله باز هم تجربیاتم را خواهم نوشت. شما در این باره چه می گویید؟


آداب اجتماعیفاصله اجتماعیرعایت حق دیگران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید