ماهدبوک
ماهدبوک
خواندن ۳ دقیقه·۲ ماه پیش

تخیل فرهیخته

بریده‌ای از کتاب «تخیل فرهیخته» اثر نورتروپ فرای با ترجمۀ سعید ارباب شیرانی


ممکن است بپرسید: پس فایدۀ مطالعۀ ادبیات، دنیای تخیل، چیست، دنیایی که در آن هر چیزی ممکن و قابل‌تصور است، درست و نادرست وجود ندارد و کلیۀ استدلالات ارجحیتی یکسان دارند؟ به نظر من، یکی از واضح‌ترین فواید آن ترغیب مداراست. در قلمرو تخیل، اعتقادات خود ما نیز تنها در حیطۀ ممکنات‌اند، ولی در ضمن می‌توانیم امکانات موجود در معتقدات دیگران را هم مشاهده کنیم. خودرأیان و متعصبان به‌ندرت مورد استفاده‌ای برای هنر می‌یابند، زیرا آن‌چنان به معتقدات و اعمال خود مشغول‌اند که قادر نیستند آن‌ها را به‌صورت امکانات نیز ببینند. به قطب مخالف نیز می‌توان رفت و متفننی چنان مستغرق در ممکنات شد که باور و نیرویی برای عمل باقی نماند. ولی تعداد این قبیل افراد به‌مراتب کمتر از متعصبان است، و در دنیای ما منبع خطر بسیار ناچیزتری هستند.

آن‌چه مدارا را به‌وجود می‌آورد نیروی فاصله‌گیری در تخیل است که امور را از دسترس اعتقاد و عمل خارج می‌کند. تجربه تقریباً همیشه معمولی و پیش‌پاافتاده است؛ زمان حال فاقد آن نوعی از جذابیت رمانتیکی است که زمان گذشته داراست، و در زندگی عملی، آرمان‌ها و رؤیاهای بزرگ به پستی و کثافت می‌گرایند. ادبیات این روند را معکوس می‌کند. هنگامی که تجربه تا حدی از ما دور می‌شود، در حیثیت و حرمت و شور و وجد افزایش شایان‌توجهی محسوس است... [برای نمونه، در رمان] عنصری از توهم وجود دارد، لیکن توهم واقعیتی را به ما عرضه می‌کند که تجربۀ عینیِ خودِ موضوع نیست، بلکه عبارت است از واقعیت تناسب و حفظ فاصله، واقعیت مشاهدۀ آن‌چه در بطن امور قرار دارد، یعنی چیزی که تنها انفصال و دور شدن از تجربیات قادر است به‌وجود آورد. ادبیات، و نیز تاریخ و فلسفه و علم و هرچه ارزش مطالعه کردن داشته باشد، در تحصیل این قدرت انفصال ما را یاری می‌کند. لیکن، از این گذشته، ادبیات چیز دیگری نیز به ما عرضه می‌کند که مختص خود آن است: چیزی که از نظر بیهودگی و نامحتمل بودن به‌مثابۀ جادوگری بدوی است که این‌چنین شباهت چشمگیری نیز به آن دارد.

... پروست می‌گوید که تجربۀ معمول ما – که در آن همه چیز در گذشته مستحیل می‌شود و بنابراین هرگز از آن‌چه بعداً به‌وقوع می‌پیوندد مطلع نیستیم – گرچه زندگی واقعی‌اش می‌خوانیم قادر به ارائۀ حس واقعیت به ما نیست. در چارچوب تجربۀ معمول، همگان در موقعیت سگی در کتابخانه هستیم، محصور در دنیایی از معنی که پیش روی ماست، ولی حتی از وجودش آگاه نیستیم...

نویسنده نه تماشاگر است و نه رؤیاگر. ادبیات بازتاب زندگی نیست، ولی از زندگی هم فرار نمی‌کند و دوری نمی‌گزیند: آن را می‌بلعد. و تخیل تا همه چیز را نبلعد از پای نخواهد نشست. صرف‌نظر از آن‌که از چه سمتی حرکت کنیم، نشانه‌های ادبیات همواره به یک سو رهنمون‌اند، به دنیایی که در آن چیزی ورای تخیل بشری نیست. اگر حتی زمان را، که دشمن همۀ زندگان و – دست‌کم از نظر شاعران – منفورترین و مهیب‌ترین همۀ خودکامگان و ستمگران است، می‌توان با تخیل منکوب کرد و از پا درآورد، پس با هر چیز دیگر نیز می‌توان چنین کرد... هیچ‌کس نمی‌تواند جهانی تخیلی را باور بدارد: ادبیات دین نیست، و اعتقاد را مخاطب قرار نمی‌دهد. لیکن اگر ذهن‌های‌مان را کاملاً بر بینش آن ببندیم، به طرق مختلف به محدود ساختن آن اصرار ورزیم، چیزی، و شاید آن چیزی که زنده نگاه داشتنش واقعاً مهم است، در درون ما خواهد مرد.


تخیّل فرهیخته
نویسنده: نورتروپ فرای
مترجم: سعید ارباب شیرانی
ناشر: مرکز نشر دانشگاهی

ادبیات
مجلۀ تخصصی کتاب و کتاب‌خوانی MahedBook.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید