امروز 29 بهمن ماه بود. همان اول صبح کاممان را با خبر از جاده منحرف شدن یک اتوبوس مسافربری تلخ کردند. اما بعد وقتی به شبکه های مجازی سرک کشیدم، همه روز عشق ایرانی را پاس می داشتند و از می و معشوق سخن می راندند.
چند ساعت گذشت و ناگهان در بهت همه و شادی های عاشقانه، خبر رسید که یک هواپیمای مسافربری با کوه دنا برخورد کرده و تمام 66 مسافر آن جان باخته اند.
و دنیا چقدر می تواند بی رحم باشد. نه به پیر رحم می کند و نه به جوانی که قلبش مالامال آرزوهای قشنگ است. و مردم ما که خسته هستند، باز هم شکوه می کنند که چرا؟ چرا؟ و چرا؟
برای جانباختگان این حادثه، طلب مغفرت و برای بازماندگانشان طلب صبر دارم. اما زندگی به من یاد داده است که هر چه خدا بخواهد همان می شود. و من بنده ام و جز اطاعت امرش هیچ نکنم. یاد گرفته ام که صبر کنم. یاد گرفته ام که اعتراض به مشیت او ظلم در حق من است.
اما سکوت در برابر خطای بندگان که این چنین گلهای کشور را پر پر می کنند ظلمی بدتر از هزار بار کفر است. اگر خطایی کردیم، مسئولیتش را بپذیریم و با تلاش مضاعف راه را بر تکرار این خطاها ببندیم.
امید که همه ی ما، از کوچک و بزرگ، مسئولیت پذیری را یاد بگیریم و سعی کنیم تا انسان بهتری باشیم و دنیا را جای بهتری برای دیگران کنیم.