mahboobeh khademi
mahboobeh khademi
خواندن ۳ دقیقه·۷ سال پیش

میشه بری خونتون؟

امروز صبح همراه دخترخاله ام رفته بودم بیرون تا خرید کنیم. از موقعی که از جلوی در خونه ی ما راه افتادیم تا زمانیکه خریدمون تموم شد و جلوی در خونه ی اونها رسیدیم، یه بند درباره مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ارزشی صحبت کردم. بیچاره از دست من خوابش گرفته بود.
وقتی جلوی در خونه شون رسیدیم، سرویس مهدکودک پسرش هم همزمان با ما رسید. هر سه وارد خونه شدیم و من همچنان نقدهام درمورد مسائل روز کشور رو با صدای بلند می گفتم. پسرش خسته بود و خیلی زود ناهار خورد. بعد هم تلویزیون رو روشن کرد و مشغول دیدن شبکه پویا شد.
و جالبه که هر چی بیشتر می گفتم انگار باز هم حرف برای گفتن داشتم. اونقدر غرق حرف زدن بودم و دخترخاله ام غرق شنیدن که اصلا یادم رفت با این کارم مزاحم پسرش هستم. چون یهو از جلوی تلویزیون بلند شد و گفت: میشه بری خونه تون؟
مادرش بهش اخم کرد، ولی من خیلی از حرکتی که انجام داد ذوق زده شدم.
نه برای اینکه از حرف زدن خسته شده بودم، فقط برای اینکه از حرفی که زده بود خوشم اومده بود. شاید توی نگاه اول به خیلی ها بر بخوره، ولی من اصلا ناراحت نشدم. از شجاعتی که به خرج داد و حرفش رو گفت، بدون اینکه براش مهم باشه کسی خوشش میاد یا نه، خیلی خوشم اومد.
یادمه زمان ما، بچه ها حق نداشتن حرف بزنن. یعنی همه حق داشتن، الا بچه های خانواده. البته این چیزها بستگی به وضعیت فرهنگی خانواده و حریم هایی که برای هم قائل هستند داره.
زمان ما همیشه حق با مهمان بود. حتی اگر اشتباه می کرد یا رفتارش باعث مزاحمت برای دیگران می شد. اون دوره اگر بچه های مهمان خطایی می کردن یا زیادی شیطنت می کردن، ما رو دعوا می کردن و همیشه این ما بودیم که باید از حقمون می گذشتیم. و چون نمی تونستیم حقمون رو بگیریم، در اغلب اوقات سکوت می کردیم.
امروز خوشحال شدم که پسر دخترخاله ام از حقش دفاع کرد. از حق کارتون دیدن در آرامش!
و خوشحالم که بچه های امروز می تونن از حقشون دفاع کنن و رک و راست حرفشون رو بزنن. شاید اگر در کودکی ما هم چنین اجازه ای بهمون داده میشد، الان بهتر می تونستیم از حقوقمون در جامعه دفاع کنیم. خصوصا همه دخترانی که در این جامعه به هر نحو در حال فعالیت هستند و ممکنه بارها از حقشون بگذرند، چون کسی به اونها توجهی نکرده و اونها هم یاد نگرفتن که چه طور حقوقشون رو مطالبه کنند.

-------------------------------------------------------

دیشب در لینکدین یه مطلب از دوستانی که در زمینه تولید محتوا فعال هستند خوندم که بهتره مطالب رو با زبان نوشتاری بنویسیم نه گفتاری و عامیانه. خیلی سعی کردم این متن رو به زبان نوشتاری بنویسم، ولی انصافا نمی تونم مطالبی که واسه خودم اتفاق افتاده رو به جز گفتاری و محاوره به زبان دیگه ای بنویسم.
البته سعی می کنم برای مطالب تخصصی تر حتما از اون سبک نوشتار استفاده کنم، ولی همونطور که گفتم سعی می کنم. قولی نمیدم :D

خواستم ادامه مطلب دیشب رو بنویسم، ولی چون از دیروز تا حالا 2-3 ساعت بیشتر نخوابیدم، تمرکز کافی نداشتم. برای همین هم عذرخواهی می کنم.

چالش 30 روز وبلاگنویسیحقوق شهروندیحق کودکشجاعت
معلم، طراح گرافیک، به طور کلی یک شوالیه ی تنها!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید