مناظره دونالد ترامپ و جو بایدن ممکن است نظر شما را هم به خود جلب کرده باشد. بسیاری از افراد در سراسر دنیا، از صراحت و حتی رفتار تهاجمی این دو نامزد ریاستجمهوری آمریکا متعجب شدند و برخی آن را بی ادبانه و خارج از شأن یک مناظره سیاسی دانستند.
در فرهنگ بسیاری از کشورها، پذیرفتن این حد از صراحت قابل قبول نیست، اما شاید برایتان عجیب باشد که بدانید قاطعیت بسیار بالا، جزیی از فرهنگ مردم آمریکای شمالی است که به آن افتخار میکنند. هرچند مناظره ترامپ و بایدن گاهی از مرز قاطعیت خارج شد و شکلی پرخاشگرانه یا تهاجمی گرفت.
نمونه چنین رفتارهای رُک، بیپرده و صریحی را میتوان به وفور در برنامههای سیاسی رادیویی و تلویزیونی آمریکا مثل فاکس نیوز دید که حتی مهمانان برای بالا بردن بازدید برنامه به فریاد زدن سر همدیگر روی میآورند. هرچند شکل قاطعیت در اینگونه برنامهها، حالت اغراقی و خارج از هنجار پیدا میکند، به طور کلی هدف سازندگان و گردانندگان آنها نشان دادن ارزش بالای قاطعیت در آمریکا است. به همین دلیل است که شرکت در کارگاهها و کلاسهای افزایش قاطعیت برای یادگیری چگونه رُک، باز و مستقیم صحبت کردن، بین آمریکاییها محبوبیت زیادی دارد.
اما در مقابل، صراحت به شکلی که در آمریکای شمالی و بخشهایی از اروپا رایج است، در بسیاری از جوامع دیگر ناهنجار و غیرقابل تحمل است. در کشورهای آمریکای جنوبی و کشورهای شرقی و جنوب شرقی آسیا، مردم در مقایسه با مفهوم قاطعیت، برای مفاهیمی چون صبر و تحمل، فروتنی و احترام ارزش بسیار بالاتری قائلند.
در نتیجه، میزان قاطعیت در رفتار افراد متناسب با فرهنگ آنها متفاوت است و افراد در قالب فرهنگ میآموزند که تا چه حدی باید قاطعانه رفتار کنند. به عبارت دیگر، شاخص قاطعیت فرهنگی تعیینکننده میزان ارزشی است که فرهنگ یک جامعه برای قاطعیت قائل است و بر اساس آن اعضای خود را به قاطع بودن یا نبودن در روابط اجتماعی تشویق میکند.
آثار قاطعیت فرهنگی در رفتار و تجربیات روزمره افراد و روابط بین فردی و اجتماعی جوامع مختلف قابل مشاهده است.
مثلاً در قالب فرهنگهای با قاطعیت بالا مانند فرهنگ کشورهای آمریکا، اتریش و آلمان، افراد به رُک و صریح حرف زدن گرایش دارند و به سخنان مستقیم، ساده و واضح بها میدهند، در حالی که در فرهنگهای با قاطعیت کم مانند پرو، ژاپن و فیلیپین مردم بیشتر ترجیح میدهند به صورت غیرمستقیم با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و برای سخنان پیچیده و چندلایه ارزش قائلند.
همچنین هنگام مذاکره یا شکل گیری تنش، نوع گفتگو و حتی زبان بدن بین فرهنگهای مختلف متفاوت است. مثلا با وجود اینکه گاهی هنگام مذاکره، جاری شدن حس درونی مانند عصبانیت یا ناراحتی بر روی چهره میتواند تاثیرگذار باشد، در برخی فرهنگها مانند فرهنگ چینی و ژاپنی نشان ندادن احساسات شدید درونی بر روی چهره حاکی از خرد و بلوغ است و مردم در روابط روزمره ترجیح میدهند احساسات شدید خود را مخفی کنند.
نکته جالب اینجاست که در روابط عاطفی نیز میزان صراحت کلام و رفتار نقش مهمی بازی میکند؛ مثلاً در آلمان فقط از دو لقب رسمی برای صدا کردن افراد نزدیک و دوستان استفاده میشود، اما در اسپانیا که کشوری با سطح قاطعیت کم است، دهها اسم و لقب برای ابراز علاقه و محبت به افراد وجود دارد.
اما یکی از مهمترین آثار تفاوت قاطعیت فرهنگی، در محیط کاری به ویژه در کشورهایی که تنوع فرهنگی بالایی دارند، بروز پیدا میکند و حتی ممکن است مشکلساز شود.
مثلاً شرکتی را در نظر بگیرید که رئیس آن از کشوری مانند اسپانیا و کارمندان و زیردستان او آلمانی باشند، در چنین حالتی شاید زیردستان دستورها و صحبت های غیرصریح رییس را متوجه نشوند و وظایفی که از آنها خواسته شدهاست را انجام ندهند. زیرا در کشورها و فرهنگهای با قاطعیت کم، کلمات پنهان ارزش بیشتری از کلماتی که به زبان میآیند، دارند و گاهی اوقات در پس کلماتی که بیان میشوند، معنای پیچیدهتری از معنای ساده آنها نهفته است.
در نتیجه در کشورها و جوامعی که به علت مهاجرت، تنوع فرهنگی وجود دارد، تفاوت در شاخص قاطعیت فرهنگی ممکن است به آزردگی یا تعارض منجر شود، چراکه معمولاً افراد هنگام مواجهه با فرهنگی متفاوت با فرهنگ خود، احساس ناامنی میکنند.
به عنوان یک نمونه، آسیاییهای ساکن در آمریکا در محیط کار ممکن است حس کنند که با آنها به درستی و عدالت رفتار نمیشود و در بسیاری از مواقع همکارانشان از آنها سوء استفاده میکنند. داده های یک پژوهش که در محیط آمریکایی-آسیایی انجام شد، نشان داد که آمریکاییها همکاران آسیایی را فاقد ویژگیهای رهبری میدانند، چرا که از نظر آنها آسیاییها قاطع نیستند.
چنین حسی به علت ارزش بالای قاطعیت در فرهنگ آمریکایی شکل گرفته و این باور که کسی میتواند رهبر باشد که بتواند قاطعانه عمل کند و بر دیگران تأثیر بگذارد. به همین دلیل است که بسیاری از آسیایی-آمریکاییها، در قالب دورههای آموزشی ورود به محیط کار، در کلاسهای آموزشی مهارت قاطعیت شرکت میکنند.
همچنین ارزشمند بودن یا نبودن قاطعیت در فرهنگهای مختلف میتواند باعث گرایش مردم نسبت به تعارض و رویارویی شود. کشورهای با قاطعیت بالا معمولاً برای اعلام کردن مخالفت، مذاکره و رسیدن به راهحلها و دیدگاههای جدید ارزش قائلند؛ در حالی که کشورهای با قاطعیت کم، مخالفت کردن یا رویارویی را هرج و مرج و به همزنندۀ نظم میدانند.
افرادی که از فرهنگهای با سطح قاطعیت کمتری هستند، مانند لاتینها، آفریقایی-آمریکاییها و عربها، در مقایسه با فرهنگهای غربی و اروپایی ترجیح میدهند هنگام مذاکره، نظراتی شبیه به یک دیگر بیان کنند.
بنابراین، در مجموع میتوان ویژگیهای دو نوع جامعه متفاوت بر اساس قاطعیت فرهنگی را اینگونه خلاصه کرد:
جوامع با قاطعیت بالا
جوامع با قاطعیت کم
البته در نظر گرفتن این نکته بسیار اهمیت دارد که قاطعیت فرهنگی فقط یکی از شاخصهای موثر در رفتار و عملکرد افراد است و شاخصهایی چون سن، جنسیت، تحصیلات، طبقه اجتماعی و وضعیت مالی نیز در میزان قاطعیت افراد مؤثرند؛ چنانکه مثلاً یک فرد تحصیلکرده مکزیکی ممکن است از یک فرد با تحصیلات پایین در آمریکا قاطعانهتر رفتار کند.
کمبود قاطعیت در فرهنگهای مختلف میتواند ناشی از مسائل و باورهای گوناگونی باشد:
جهانبینی
در فرهنگهایی که به سلسله مراتب قدرت اهمیت داده میشود و اقتدار دیگران به عنوان یک واقعیت در زندگی پذیرفته میشود (High Power Distance)، بروز قاطعیت در بین مردم امکان کمتری دارد.
مثلاً جوامعی که تا حدی تحت تاثیر آیین بودایی هستند، معتقدند که جایگاه فعلی آنها نتیجه رفتاری است که در زندگی قبلی خود داشتهاند و فقط میتوانند امیدوار باشند که با جمعآوری فضایل و نیکیها بتوانند در زندگی بعدی جایگاه بهتر و قدرتمندتری به دست آورند.
در این میان، کسانی که به تناسخ معتقد نیستند نیز، اقتدار دیگران بر خودشان را خاصیت و واقعیت زندگی میدانند و به همین دلیل با قدرتمندان مقابله نمیکنند.
مثلاً یک ضرب المثل چینی میگوید «عروس اگر وضع موجود را تحمل کند و دوام بیاورد، خودش روزی میتواند مادرشوهر شود». یعنی اگر فرد ناتوان و بیقدرت، وضع موجود را تحمل کند، خود در آینده می تواند قدرت کسب کند و با ناتوانان همانطور رفتار کند که در گذشته با او رفتار شده است. این نوع دیدگاه باعث پذیرفتن و احترام به سلسله مراتب و به ارزش تبدیل شدن رفتار منفعلانه- و نه قاطعانه – میشود.
در مقابل، در کشورهایی که احترام به سلسله مراتب قدرت در بین آنها کمتر است(Low Power Distance)، معمولاً برابری بالاتری در میزان قدرت وجود دارد، چرا که مردم در اینگونه جوامع نابرابریها را بیشتر به چالش میکشند و بنابراین، زیردستان، افراد قدرتمند را با خود یکسان دانسته و به خود اجازه میدهند در مقابل آنها رفتاری قاطعانه از خود بروز دهند.
تمایل به هارمونی، حفظ روابط بین فردی و عدم گرایش به رویارویی و تعارض به عنوان ارزشهای بنیادین در فرهنگ یک جامعه، در ایجاد سطح پایین قاطعیت آن مردم میتواند موثر باشد.
در کشورهای شمال شرقی و جنوب شرقی آسیا مانند فیلیپین، برای مردم هارمونی بین افراد، اعضای خانواده، اعضای گروههای مختلف اجتماعی و حتی هارمونی در ارتباط با خدا ارزش بنیادین است. در نتیجه، فیلیپینیها گرایش کمی به رویارویی و تعارض دارند و در صورت لزوم نیز به مودبانه و آرامترین شکل وارد تقابل با دیگران میشوند.
در بین ژاپنیها نیز هارمونی و احترام به احساسات و افکار دیگران اهمیت بسیاری دارد. اهمیت احساس دیگران در فرهنگ ژاپنی به میزانی است که سعی میکنند از «نه» گفتن به کسی اجتناب کنند. چنین فرهنگی برای ژاپنیها در عرصه اجتماعی و سازمانی به نهادهای هماهنگ و بدون تعارض و با همکاری جمعی منجر شده است.
در کشورهای آمریکای جنوبی نیز رفتار بین فردی آرام و بااحترام و اجتناب از رویارویی و تعارض، بسیار مهم است، تا حدی که گاهی اوقات برای آنها راستی و حقیقت، معنایی مصلحتی و وابسته به موقعیت پیدا میکند.
مثلاً مکزیکیها در موقعیتهای مختلف برای جلوگیری از تعارض و آزرده خاطر نکردن دیگران ممکن است حقیقت را نگویند و یا تا درجاتی آن را تغییر دهند. پوشاندن حقیقت به میزانی در مکزیک فراگیر است که به امری سازمانی تبدیل شده است.
کشورهای با قاطعیت بالا نیز از تاثیر ارزشهای بنیادین بی نصیب نیستند؛ مثلاً در آمریکا ارزشمندی رفتار قاطعانه و یا تهاجمی و پرخاشگرانه بی دلیل نیست. زیرا برای فرهنگی که همواره بر ارزشهایی چون فردگرایی، رقابت، آزادیبیان و یا حدی از طغیان و سرکشی تاکید کرده است، مثبت انگاشتن رفتار قاطعانه و یا فراتر از آن، امری طبیعی است.
این مقاله برگرفته شده از مقاله آیا بروز قاطعیت در همه فرهنگها، یک ارزش تلقی میشود؟