Mahnaz Keyvani
Mahnaz Keyvani
خواندن ۱۰ دقیقه·۴ سال پیش

قاطع بودن، خودخواهی نیست!

با نگاهی از منظر روانشناختی به زندگی، می توان گفت که مسیر زندگی مان در راستای تامین نیازهایمان است. در واقع در طول زندگی ما، دائما نیاز های جدیدی وجود دارد و ماموریت ما این است که با رسیدگی به آنها به رضایت درونی برسیم. با این وجود، نیازهای ما باید به روشی سالم و قابل قبول از نظر اجتماعی و در صورت عدم وجود هرگونه تعارض داخلی برطرف شود، که اغلب می تواند چالش برانگیز نیز باشد. در همین راستا مهارت قاطعیت می تواند نقش مهمی را در زندگی ایفا کند.

«قاطعیت توانایی ابراز صادقانه نظرات، احساسات، نگرش ها و حقوق خود، بدون اضطراب بی دلیل، به روشی است که موجب نقض حقوق دیگران نشود. همچنین قاطعیت و جرئت ورزی، برای رفاه ذهنی، خوشبختی، سلامت روان و مراقبت از خود امری اساسی است و مهارتی است که می تواند از طریق درمان و تمرین ارتقاء بیابد.»

استفاده مداوم و موثر از قاطعیت منجر به مزایای طولانی مدت می شود که بارز ترین آنها افزایش توانایی برای دستیابی به خواسته هایمان بدون عصبانیت و یا تحقیرکردن دیگران است. اگر در روابطمان به جای تقابل خصمانه با قاطعیت با دیگران برخورد کنیم، هم کیفیت روابطمان بالا می رود و هم زمانی که به خواسته خود میرسیم، احساس رضایت بیشتری داریم.

در زیر نیز به طور خلاصه برخی فواید اصلی رفتار قاطعانه ذکر شده است:

  • اعتماد به نفس و عزت نفس را افزایش می دهد.
  • باعث کسب دانش خودشناسی می شود.
  • روابطمان را بهبود می بخشد.
  • موجب افزایش رضایت شغلی می شود.
  • در کمک کردن به توانایی تصمیم گیری موثر است.
  • شرایطی را ارتقاء می دهد که به نفع همه طرفین باشد.

چگونه نگرش قاطعانه را در خود پرورش دهیم؟

پیش از اینکه بخواهیم رویکرد رفتار قاطعانه و راهکارهای آن را بیاموزیم، لازم است مروری بر حقوق اساسی خودمان به عنوان یک شخص با ارزش داشته باشیم تا بتوانیم نگرش درستی درباره رفتار قاطعانه اتخاذ کنیم. در زیر برخی از اساسی ترین این حقوق ها ذکر شده است:

  1. شما حق داشتن هر نوع احساسی را تا زمانی که به دیگران آسیب نرساند، دارید. ممکن است بر مبنای احساسات خود نیز عمل نکنید اما مهم است که احساساتتان را بشناسید و به آنها توجه کنید.
  2. شما حق داشتن عقاید و نظرات خود را دارید، حتی اگر طرز تفکر شما با اکثر مردم متفاوت یا مخالف نظرات آنها باشد.
  3. شما حق دارید احساسات، خواسته ها و نیاز های خود را در اولویت قرار دهید. در فرهنگ ما، به ما آموزش داده شده که آنچه را که می خواهیم را بهتر است بیان نکنیم. در واقع ما آموخته ایم که احساسات خود را پنهان و انکار کنیم از بیان نیازهای خود جلوگیری کنیم. نحوه تربیت ما و شرایط جامعه، به گونه ای بوده است که فکر کنیم اولویت قرار دادن نیازهای خودمان به معنی خودخواهی می باشد و بهتر و اخلاقی تر است که در ابتدا به خواسته دیگران توجه کنیم. این مساله موجب شده است که بسیاری از مواقع از روی اجبار برخی کارها را برای دیگران انجام دهیم که موجب پایمال شدن وقت و انرژی مان و … شده است و یا حتی گاهی اوقت احساس قربانی بودن در شرایط را داشته باشیم.
  4. شما حق دارید آنچه می خواهید را درخواست کنید. درخواست کردن نیازهایتان بر خلاف تصور قالبی حاکم بر جامعه، بیان احترام به خود است. در واقع این شما هستید که با مهم شمردن نیازهایتان، موجب شوید دیگران نیز به شما و آنچه میخواهید اهمیت دهند و احترام بگذارند.
  5. شما حق دارید «نه» بگویید. وقتی از شما خواسته می شود کاری را انجام دهید که نمیخواهید آن را انجام دهید، در این صورت می توانید بگویید «نه». هنگام گفتن «نه»، حواستان باشد که ناگهانی نباشد که طرف مقابل را بی دلیل ناراحت کند و اطمینان حاصل کنید که آنچه می گویید کاملا شفاف است، و هیچ فرصتی برای فکر طرف مقابل وجود نداشته باشد که ممکن است شما را متقاعد کند تا خواسته اش را به انجام برسانید. هم چنین لازم نیست پاسخ خود را توضیح دهید. این که شما چه تصمیمی گرفته اید، کافی است.
  6. شما حق دارید نظر خود را عوض کنید. شما می توانید تغییراتی در بینش خود و یا سبک زندگی خود ایجاد کنید.
  7. شما حق دارید مسئولیت مشکلات دیگران را نپذیرید. زمانی که فردی به دلیل کار اشتباهی که انجام داده است دچار مشکل شده است و از شما درخواست کمک می کند، شما می توانید بنابر شرایط زندگی تان، بدون داشتن عذاب وجدان، درخواست او را برای کمک رد کنید.
  8. شما حق دارید از عذرخواهی کردن خودداری کنید، مگر اینکه اعتقاد داشته باشید کاری را انجام داده اید که شایسته عذرخواهی است.

موانع قاطعیت چیست و چگونه بر آنها غلبه کنیم؟

برای همه شما پیش آمده است که واقعا می خواهید قاطعانه رفتار کنید اما به دلیل برخی مسائل عاطفی، نتوانسته اید آنطور که می خواهید عمل کنید. داشتن رفتار قاطعانه ممکن است در اول راه، ترسناک به نظر برسد زیرا خلاف الگوی رفتاری شما در گذشته می باشد. لذا احتمالا درباره آن احساس نگرانی خواهید کرد که البته امری طبیعی است. در ادامه به توضیح چند مانع در برخورد قاطعانه می پردازیم.

ترس از رویارویی

بسیاری از ما می ترسیم که اگر قاطعانه احساسات و خواسته های خود را ابراز کنیم، رفتاری تهاجمی از طرف مقابل دریافت خواهیم کرد. اگرچه ممکن است این اتفاق بارها بیافتد اما داشتن الگوی رفتار قاطعانه، این احتمال را کاهش می دهد. اولین قدم برای کاهش احتمال رفتار تهاجمی طرف مقابل، درک همدلانه او می باشد. زمانی که شما سعی می کنید احساس طرف مقابل را بفهمید و همچنین احساس خودتان را نیز ابراز کنید، می توانید اولین قدم را در همدلی با او و رفتار قاطعانه خود بردارید. برای روشن شدن این مساله که «چرا از رویارویی می ترسید»، بهتر است این سوال را با صدای بلند از خود بپرسید. رویارویی ممکن است در وهله اول از نظر طرف مقابل، خوشایند نباشد، اما باید هر از گاهی در زندگی، در جایی که باید از حق و خواسته خود دفاع کنیم، این کار را انجام دهیم. حتی اگر رویارویی و بیان خواسته واقعی خود نیز به خوبی پیش نرود، چیزی برای از دست دادن ندارید. همچنین، اقدام به رویارویی و قاطعیت در ابراز ممکن است در لحظه نتیجه ندهد اما بعدا با برانگیختن احساسات موجود، زمینه را برای گفتگوی سازنده تر فراهم می کند و همچنین تمایل و توانایی شما برای جنگیدن برای آنچه می خواهید را نشان می دهد.

ترس از طرد شدن

بسیاری از مردم می ترسند که داشتن ارتباط قاطعانه، منجر به طرد او توسط طرف مقابل شود. اگرچه تقریبا هرگز چنین چیزی اتفاق نمی افتد، اما ترس آن همچنان وجود دارد؛ به خصوص برای کسانی که با والدینی سخت گیر و مستبد بزرگ شده اند. به یاد داشته باشید که در بزرگسالی، احتمالا به طور مستقیم به شما گفته نمی شود طرد یا رها شده اید. دوستان شما، پدر و مادر شما نیستند، حتی اگر شخصیت آنها شباهت زیادی به مراقبان اصلی شما داشته باشند. در اینجا لازم به یاد آوری است که برخورد قاطعانه، اگر به روش صحیح انجام شود، منجر به طرد شدن نخواهد شد، پس زمان آن رسیده که از زندان ترس خود رها شوید.

ترس از خودخواه بودن

بسیاری از ما تحت قوانین سر سخت و محکمی که از کودکی برای خودمان وضع کرده ایم، زندگی می کنیم. یکی از این قوانین که از قضا نقض کننده رفتار قاطعانه است این است که «اگر در برخی مواقع نیازهای خودمان را به نیاز دیگران اولویت دهیم، خودخواه هستیم». همین قانون موجب می شود تا از اینکه از نگاه دیگران خودخواه به نظر برسیم و نیاز خودمان را به نیاز او ارجحیت دهیم، بترسیم. باید بدانیم این ترس ، ترس درستی نیست و قاطع بودن با خودخواه بودن متفاوت است. خودخواهی به منزله این است که شما در موقعیتی که می توانید نیاز فرد دیگری را ارضا کنید، تنها دغدغه تان نیاز خودتان است. اما قاطعیت به معنی این است که در موقعیت هایی که توانایی رسیدگی به نیاز دیگران را ندارید، آن را به نیاز خودتان ترجیح ندهید و یا زمانی که ارضای نیاز دیگری به نیاز شما آسیب می زند، زیر بار آن نروید.

ترس از دریافت واکنش منفی

بسیاری از مواقع ترس از واکنش منفی طرف مقابل ما را از داشتن رفتار قاطعانه منع می کند. بهتر است بدانید اگر شما قاطعانه رفتار کنید، طرف مقابلتان نیز تحت تاثیر رفتار قاطعانه شما، پذیرشش نسبت به شرایط پیش آمده بالا می رود و احتمال برخورد منفی نسبت به شما کاهش می یابد. با این حال باید خودتان را از پیش برای سرزنش یا هر پاسخ آزار دهنده دیگری آماده کنید و از آن دلسرد نشوید و قاطعانه از خود دفاع کنید. برای این کار می توانید افکار ناخودآگاه خود را درمورد موارد مهمی که ممکن است افراد دیگر درباره شما بگویند شناسایی کنید. لیستی از تمام موارد ممکن تهیه کنید و در مرحله بعد لیستی از پاسخ ها را نیز ایجاد کنید. این مرحله که «دفاع قاطع از خود» نامیده می شود، شامل واکنش مطمئن و قاطعانه در برابر هر یک از واکنش های منفی طرف مقابل است.

تا اینجا در مورد نگرش قاطعانه و موانعی که باعث می شوند نتوانیم برخوردی قاطعانه داشته باشیم، صحبت کردیم بعد از شناخت کلی قاطعیت و جرات ورزی در زیر به مراحلی اشاره شده است که در مکالمات به ما کمک می کنند تا رفتار قاطعانه ای داشته باشیم. این مراحل برگرفته از مراحل برقراری ارتباط موثر می باشد که می تواند فضا را برای گفت و گوی قاطعانه فراهم کند.

این مراحل به ترتیب عبارتند از:

1. ابراز همدلی: "من احساس/ خواسته/ نظر/ اعتقاد شما را درک می‌کنم..."

در اینجا شما باید همدلی خود را به طرف مقابل منتقل کنید. همدلی یعنی «درک احساس دیگری». در همدلی باید تمام سعی تان را بکنید تا موقعیت و شرایط را با طرز تفکر و دید طرف مقابل نگاه کنید و اصطلاحا با کفش او راه بروید. در صورت نیاز می توانید از او درباره احساسش سوال بپرسید. همچنین می توانید از خود بپرسید، نزدیک ترین تجربه شخصی شما درموارد مشابه چه بوده است. هنگامی که این ارزیابی را انجام دادید، آن را برای شخص مقابل نیز توصیف کنید. آن توصیف را مختصر و دقیق بیان کنید. او را شگفت زده نکنید، فقط تا جایی که ممکن است شفاف باشید و مایل باشید تا اصطلاحات را از خود او بشنوید. در همدلی باید سعی کنید کمتر حرف بزنید و بیشتر گوش کنید. اجازه دهید او درباره احساساتش صحبت کند و در مورد درکی که از احساس او داشتید به توافق برسید و ادامه دهید. همدلی به دیگران این امکان را می دهد تا بدانند شما واقعا دیدگاه آنها را دریافت می کنید، به طوری که احساس میکنند درک شده اند. آنها متوجه احترامی که برایشان قائل هستید می شوند و می کوشند تا آن را جبران کنند. همچنین تمایل به شنیدن سخنان شما نیز در آنها بیشتر می شود و راحت تر نظر قاطعانه شما را می پذیرند.

2. بیان احساس:"من احساس می‌کنم..."

در اینجا شما واکنش احساسی خود را نسبت به تعامل بیان کنید. برای این کار از عبارات “من” و کلمات احساسی استفاده کنید. بهتر است این کار را در قالب بیان احساسات بدنی خود قرار دهید. به عنوان مثال “احساس میکنم قلبم سنگین شده است.” زمانی که بتوانید به روشنی از احساسات خود صحبت کنید مسیر را برای گفت و گوی قاطعانه هموار می کنید.

3. بیان فکر "...چون من فکر می‌کنم..."

این مرحله فرصتی برای بیان تفاسیر شما از صحبت های طرف مقابل و بیان عقایدتان است. عقاید یا تفاسیر شما ممکن است غلط باشند ولی در بیان آن ها باید شفاف و رو راست باشید. اگر رفتار طرف مقابلتان باعث ترس و عصبانیت شما می شود و سبب می شود که فکر کنید او قصد دارد شما را ترک کند، آن را بگویید. افکار شما، بهترین درک ممکن شما، از وضعیت را بیان می کند، حتی اگر یکطرفه باشد.

4. بیان درخواست: «از تو می‌خواهم این کار را انجام دهی...»

در اینجا باید رفتاری که می خواهید طرف مقابلتان داشته باشد را به طور صریح بیان کنید.  و احساساتان را نسبت به رفتار جدید بیان کنید. به عنوان مثال بگویید « اگر این کار را انجام دهی، بسیار عالی می شود و من خیلی خوشحال می شوم». اگر می خواهید طرف مقابلتان رفتاری را متوقف کند و به جای آن کار دیگری انجام دهد نیز لازم است به صورت شفاف در این مرحله پس از همدلی، ابراز احساس و بیان فکر، بیان کنید و در بیان آن لحن قاطعانه داشته باشید.

5. بیان پیامد «اگر خواسته‌ای که از من می‌خواهی را انجام دهم یا اگر این کار را انجام دهی...»

عواقبی که در این مرحله بیان می کنید می تواند طبیعی یا فعال باشند. عواقب طبیعی عواقبی است، که بدون اقدام بعدی از جانب شما رخ خواهد داد. درحالیکه عواقب فعال اقداماتی است که شما عمدا انجام خواهید داد. یک مثال از پیامد های طبیعی این است «اگر قبض برق را زود پرداخت نکنی، هر دو در تاریکی خواهیم نشست».  پیامد فعال نیز می تواند این باشد « اگر قبض برق را به موقع پرداخت نکنی و ما همچنان بدون برق بمانیم، مجبور می شوم که برای انجام پروژه ام از خانه بروم و تا پایان آن به خانه برنگردم».

این مقاله برگرفته شده از مقاله قاطع بودن، خودخواهی نیست!



خودخواهیتوسعهفردی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید