ویرگول
ورودثبت نام
محبوبه خاوری
محبوبه خاوری
خواندن ۱۲ دقیقه·۱ سال پیش

درباره انیمه یا دستیابی به کمال در بیست و چهار دقیقه

آخرین مطلب منتشر شده من تو ویرگول به چهار سال پیش و به دوران کرونا برمی‌گرده، در اون دو سال ابتدایی که عرصه تاخت و تاز بی‌امان این بیماری بود چه دوستان و چه آشنایانی و چه عزیزانی که از دست نرفتند و بعد از گذشت چند سال و دیدن تصویر کلی چیزهایی که از دست رفتند تازه عمق درد و فقدان ناشی از اون دوران سخت رو میشه درک کرد. من هم از این چرخش روزگار بی‌نصیب نبودم. کسانی رو از دست دادم و به دنبال اون ذوق من برای نوشتن هم مُرد و این اتفاق به سادگی شروع یک روز ساده بود. یک روز از خواب بلند شدم و احساس کردم که دیگه حوصله نوشتن رو ندارم. نوشتن کسب و کار من بود و تولید محتوا شغل من بود اما بعد از او روز دیگه حالی برای نوشتن و ذوقی هم برای حضور در ویرگول نبود. خیلی از چیزهای دیگه هم تغییر کردند. اون اشتیاق آتشین برای دیدن فیلم و سریال به مرور به صورت غم‌انگیزی فروکش کرد و من با یک گام به عقب دوباره به آغوش کاغذی کتاب‌ها برگشتم.
معنا در کتاب‌ها بودند، زندگی در بیرون بود و اشتیاق در فیلم‌ها و سریال‌ها و من باید چیزی رو دوباره پیدا می‌کردم، معنایی که دنبالش بودم و نمی‌دونستم چی هست و کجا و در چه کتابی و در چه صفحه‌ای و در کدوم پاراگراف باید پیداش کنم. اما دست من دنبال چیزی بود. نمی‌دونم چی اما بعد‌ها فهمیدم من دنبال نوعی نگاه تازه، قوی و مستحکم برای توضیح خیلی چیزها بودم. یک نگاه که به سبب انسجام خودش من رو هم از پریشانی به اطمینان می‌رسوند. چیزی که نوعی التیام بود و بهت و سرگشتگی رو درمان می‌کرد.

کتاب هنر خوب زندگی  از رولف دوبلی
کتاب هنر خوب زندگی از رولف دوبلی


به توصیه رولف دوبلی در کتاب "هنر خوب زنگی کردن" به "همه چیز خوانی" رو آوردم. پرسه زدن‌های اینجا و آن جا، بین این ژانر و اون سبک روایت و این و اون موضوع در کتاب‌های مختلف رو شروع کردم. اجاز دادم معنا خودش، خودش رو برام آشکار کنه:

تا کجا می‌برد این نقش به دیوار مرا
تا بدانجا که فرو می‌ماند چشم از دیدن و لب نیز ز گفتار مرا
"شفیعی کدکنی"

نتیجه فوق‌العاده نبود گرچه رضایت‌بخش بود. دید جدیدی به دست آوردم و با این دید جدید به زندگی ادامه دادم. به تدریج باز همه چیز عوض شد. کار تازه، آدم‌های تازه‌تر، مهارت‌ها و فرصت‌های جدید و سبک زندگی جدید که علایق تازه‌ای رو هم نوید میداد.


نمی‌شد کتاب‌ها رو از زندگیم کنار بذارم اما دیگه فرصت دیدن سریال‌ها و فیلم‌های طولانی رو نداشتم. روزها به قدری خسته بودم که حوصله توجه به رفتار والتر وایت و سرسی لنیستر، ریچل گرین و تُوم فوکینگ شلبی رو نداشتم؛ حوصله نداشتم منتظر بشینم تا بلوغ این آدم‌های جذاب رو تا اپیزود 48اُم ذره ذره تماشا کنم و سیر رشد این آدم‌ها رو پیگیری کنم و به بزرگ شدن اون‌ها ببالم. من این بچه‌ها رو رها کردم.

در کنار ذوق رو به افول من به دنیای رئال و تصاویر واقعی آدم‌های قصه‌های این فیلم‌ها و سریال‌ها، آروم آروم بزرگترین اشتیاق یک نسل دیگه که چندین سال می‌شد متولد شده بود در حال رشد و قوی‎‌تر شدن بود. در حالی که ما دهه هفتادی‌ها غرق واقعیت‌ها و دنیای ناقص واقعیت‌ها بودیم و به فلسفه ناکامل بودن هستی ایمان می‌آوردیم، دهه هشتادی‌ها کم کم علاقمندی‌های خاص خودشون رو پیگیری می‌کردند و بی‌توجه به فضای حاکم بر جریان دیدن فیلم و سریال و به طور کلی سرگرمی‌های دیداری که توسط نسل‌های قبلی یعنی دهه شصتی‌ها و دهه هفتادی‌ها تعیین شده بود نوع جدیدی از اشتیاق به سرگرمی دیداری رو دنبال می‌کردند که حداقل در ایران پیش از این بی‌سابقه بود: چیزی در ظاهر کودکانه و ساده، در باطن چند بعدی و پیچیده، در بعضی جهات حاوی لطیف‌ترین احساسات انسانی و در بعضی جهات دیگر حاوی خشونت‌آمیزترین و تکان‌دهنده‌ترین اعمال بشری. انیمه‌ها و طرفداران انیمه و اوتاکو‌ها به میدان وارد می‌شدند تا معیار‌ها و استاندارد‎‌های زمانه رو تغییر بدن.

اوتاکو (به ژاپنی: otaku یا おたく یا オタク یا ヲタク) یک اصطلاح ژاپنی است که به افرادی گفته می‌شود که علاقه به انیمه، مانگا دارند (ویکی‌پدیا)
اوتاکو (به ژاپنی: otaku یا おたく یا オタク یا ヲタク) یک اصطلاح ژاپنی است که به افرادی گفته می‌شود که علاقه به انیمه، مانگا دارند (ویکی‌پدیا)


روزها رو غالبا با فعالیت‌های کاری می‌گذرونم، بعد از کار اما اغلب تنهایی و خستگی لحظاتم رو پر میکنه و برای زدودن این خستگی و این انزوا باید کاری کرد اما مشکل از جایی شروع میشه که "من حوصله ندارم 58 دقیقه درام رو ببینم" و بیشتر خسته و کلافه نشم!

  • اگر والتر با اسکایلر مشکل داره چرا زودتر نمیره باهاش حرف بزنه و مشکلشون رو حل کنه؟
  • اگه راس و ریچل همدیگر رو دوست دارند چرا تو همون سیزن‌های ابتدایی‌تر ازدواج نمی‌کنند و چرا باید چندین سیزن دیگه صبر کرد تا بالاخره این دو عاقبت بخیر بشن؟
  • چرا تد موزبی تاکسیک تو همون اپیزودهای اولیه به بچه‌های کلافه‌اش - که اگر خوب فکرش رو بکنید می‌بینید کاملا حق دارند که عصبی و کلافه باشند- راست و پوست کنده و بدون حواشی و حشو و زوائد بسیار نمیگه که بالاخره چطور: How I met your mother!
  • چرا کندال باید این همه لوگان رو تحمل کنه!

خب... خطر دیگه‎‌ای هم جز صبر برای تکامل تدریجی شخصیت‌ها و روند داستان وجود داره و اونم خطر "ماست بودن کاراکتر‌ها"ست! ماست بودن خسته کننده است و ماست نبودن خیلی بهتره و ماست نبودن در این جا یعنی "پاشو برو یک کاری کن! واکنشی نشون بده! خفن باش!" خطر ماست بودن همیشه روی سر کاراکترهای سریال‌های با اپیزودهای 58 دقیقه‌ای سایه انداخته و بیننده‌ برای دیدن جنم از این آدم‌ها باید حرص بخوره و ناخن بجوه و مو سفید کنه تا در نهایت تو اپیزود 123 کِلِی از احساسش نسبت به هانای مُرده مطمئن بشه و بره یک چک کوچیک بزنه در گوش برایس.

برای نسلی که اهل اقدام و عمل هست، نسلی که زود می‌طلبه و صبر کردن براش دشواره این مولفه‌ها غیرقابل تحمل هستند. اون‌ها صبر نمی‌کنند، اونها نتیجه رو همین الان به صورت تمام وکمال طلب می‌کنند و هر گونه سوسه آمدن و عشوه رفتن و حاشیه دیدن و فرصت دادن برای تکامل تدریجی و بلوغ شخصیتی بیجا رو خیلی راحت نفی می‌کنند و نمی‌پذیرند.

نمایی از فصل  -باشکوه- چهار اتک آن تایتان Attack on titan
نمایی از فصل -باشکوه- چهار اتک آن تایتان Attack on titan

از بین همه انیمه‌هایی که بیشترین طرفدار و بیننده رو دارند می‌خوام رو اتک آن تایتان دست بذارم. انیمه‌ای که پیش همه اعتبار داره و همه هم اصطلاحا قبولش دارند - نمی‌خوام درباره آثار میازاکی حرف بزنم. جدا از این که میازاکی هم انیمه‌ساز هست و استودیو جیبلی هم چندین تا از بزرگترین انیمه‌های دنیا رو ساختند از نظر مولفه‌های داستانی و شخصیتی و همچنین غیر اپیزودیک بودن، آثار میازاکی و جیبلی در سطح متفاوتی با بقیه انیمه‎‌های پرطرفدار دنیا قرار می‌گیرند که کاملا سبب تمایز اونها با سایرین میشه- اتک آن تایتان و انیمه‌های نظیر اون تمامی مولفه‌های دلخواه این نسل - دهه هشتادی‌‌ها- رو تامین می‌کنه.

شاعرانگی مدرن در ترکیب با حماسه خفن بودن: بفرمایید انیمه

همه انیمه دوست‌ها از همه انیمه ستیزها یک عذرخواهی طلبکارند. این که چطور ایدوئولوژی "انیمه فقط واسه بچه‌هاس" شکل گرفت و شوخی‌های عجیب و حتی جنسی راجع به اوتاکوها و عاشقان انیمه در جوهای مجازی در جریانه رو نمیشه به صورت دقیقی ردیابی کرد اما شاید بشه کمی درباره‌ش نظریه‌پردازی کرد و گفت شاید چون ما این سبک از سرگرمی دیداری رو زمانی می‌دیدیم که کودک بودیم و اسم ساده و صمیمی "کارتون" رو براش به کار می‌بردیم. کارتون برای بچه‌ها بود؛ چون ما بچه بودیم و کارتون می‌دیدیم و کارتون برای بزرگترها نیست چون آدم بزرگ‌ها در اون زمان کارتون نمی‌دیدند.

بدون توضیح
بدون توضیح


یک قیاس اشتباه و جا افتاده در ذهن‌ها شکل گرفت که با مضامین کارتون‌های بچگی پیوند عمیقی خورده بود. مضامین ساده و ابتدایی برای آموزش کودکان که شامل مهربان بودن، عشق به خانواده، عدم اعتماد به غریبه‌ها، صبر در راه یادگیری و آموختن، استقامت در پستی بلندی‌های زندگی پیش رو و ... بود. ما که تصور می‌کردیم این درس‌ها رو آموخته‌ایم و فارغ التحصیل دروس ابتدایی شده‌ایم فکر می‌کردیم دیگه باید از این مفاهیم عبور کرد و هر کس که درگیر دیدن پیکره‌بندی این مفاهیم در قالب کارتون یا چرا نه؟... در قالب انیمه بشه هنوز درسش رو نیاموخته و هنوز بچه است.

  بدون توضیح 2
بدون توضیح 2

وقتش رسیده که سوال اصلی رو مطرح کنم:

اگر انیمه‌ها برای بچه‌ها نیستند و مفاهیم کودکانه ندارند پس چی دارند؟

به این سوال میشه صدها پاسخ مختلف داد چون انیمه‌ها می‌تونند به صدها مضمون و مفهوم مختلف بپردازند و بیشمار موضوع برای پرداختن داشته باشند. اما اگر دنبال جواب مستقیم‌تری باشیم خوشبختانه جواب‌های مستقیم‌تری براش وجود داره که برای دست یافتن بهش باید دنبال نقاط مشترک بود تا دسته‌بندی‌های آشنا رو ایجاد کرد و به یک دید کلی رسید و این دید کلی در سطح بالاتر باز واقعیت دیگه‌ای رو در دل خودش داره که پاسخ به سوال مهمی هست و اون سوال اینه که: چرا بیشتر از همه دهه هشتادی مجذوب انیمه‌ها شدند؟

بوممممب: شما وسط معرکه‌اید!

شاید اولین و مهمترین مولفه جذابیت انیمه‌ها زود درگیر کردن مخاطب باشه. معمولا در انیمه‌ها درست تو اپیزود یک و تو دقیقه 15 یا 16 شاید هم زودتر شما خودتون رو وسط مهلکه در کنار کاراکتر اصلی می‌بینید. مصیبت و ماجرا خیلی زودتر از اونچه که انتطارش رو داشته باشید به سراغتون میاد.
تو ایپزود یک و کمی بعد ربع اول اپیزود، تایتان‌های غول‌آسا به شهر اِرن و دوستاش حمله می‌کنند و خونواده‌های اونا رو می‌کشند و همه چیز به طرز دیوانه‌وار و شوکه کننده‌ای تغییر میکنه.
تو دقایق 6 تا 10 اپیزود یک، لایت یاگامی نوجوون یک دفترچه پیدا میکنه که میتونه با نوشتن اسم افراد داخلش باعث مرگ اونها باشه و حالا اون با قدرت عظیم و خطرناکی رو به رو هست که نمی‌دونیم قراره چطور ازش استفاده بکنه.

انیمه Death note
انیمه Death note

ولی 24 دقیقه در روز که وقت داری

برای آدم‌های پر مشغله که شب و روزشون یکی شده و جای یک خستگی خوب نشده، خستگی تازه‌ای بهشون وارد میشه دیگه وقت و حوصله‌ای برای دیدن درگیرهای روبی بنت -مجموعه Euphoria- با مواد و روابطش با بقیه نمی‌مونه. آدم پر مشغله حوصله مقدمه چینی‌های ضروری استاندارد سریال‌های رئال رو نداره و نمی‌خواد تازه بعد از 30 دقیقه اون چیزی که می‌خواد رو بهش بدن. اگر این آدم همون اول دسر می‌خواد خب چطوره همون اول بهش دسر بدن! برای پر مشغله‌ها یک وعده سریع و فوری و مفید لازمه نه یک شام تشریفاتی که باید براش صبر کرد تا آروم آروم و سر فرصت بپزه و جا بیافته. انیمه‌ها همون وعده‌های سریع و فوری هستند که هر اپیزودش تو 24 دقیقه اون چیزی رو که می‌خواهید بهتون میدن و اگر بخواهید روزانه تماشاشون کنید وقت زیادی رو ازتون نمی‌گیرند.

زیبایی و برازندگی حتی برای عجیب پسندها

وقتی از زیبایی در انیمه‌ها صحبت می‌کنم منظورم نوعی زیبایی بی‌نقصه که به کمال مطلق پهلو میزنه! نوعی از زیبایی که به مدد پرداختن به ریزترین جزئیات به دست اومده.
برای مثال در انیمه کابوی بیبپاب Cowboy Bebpob می‌تونید شاهد زیباترین پرداخت‌های تصویری که همگی به دست انسان و با نهایت مهارت ترسیم شدند باشید و از جزء به جزء هر لحظه‌اش چیزی تماشایی گیر بیارید که دیدنش واقعا لذت بخشه.

انیمه کابوی بیپاب Cowboy Bebpob
انیمه کابوی بیپاب Cowboy Bebpob

اما جدا از فضای انیمه چیزی که بیشتر از همه شاید در جذب مخاطب دهه هشتادی موثر بوده کاراکترهای زیبای انیمه‌ها باشند. از لحاظ بصری میشه بعضی از این کاراکترها رو به رب‌النوع‌های مدرنی تشبیه کرد که تمام معیارهای زیبایی‌شناسانه روز در اون‌ها رعایت شده: بدن‌های کشیده و بلند، چشم‌های بسیار گیرا و بزرگ و لباس‌ها و تجهیزات زیبا و جالب توجه و حرکات گاهاً اغواگرانه و ...

انیمه کابوی بیپاب Cowboy Bebpob
انیمه کابوی بیپاب Cowboy Bebpob

حماسی‌های فوق تصور، عشق به بد اَس‌های بزن بهادر و کیوت‌های گوگولی

انیمه‌هایی با تم‌های آروم بیشمارند اما اگر دنبال صحنه‌های زد و خورددار و اکشن بالا هستید، در این زمینه انیمه‌ها به شکل قابل توجهی دست برتر را به نسبت دیگران دارند. خیلی راحت به دم دست ترین انیمه قابل اشاره یعنی اتک آن تایتان اشاره می‌کنم. اغلب صحنه‌های این انیمه به معنای واقعی کلمه مو رو به تن راست می‌کنند. درگیری‌ سربازها با دشمنان غول‌آسا و پرواز اونها به کمک دستگاه‌های کمکی‌شون تو آسمون مثل تیر از چله رها شده، عظمت و قدرت اون غول‌ها یا تایتان‌ها و قدرت تخریب هولناکشون و شجاعت افراد در مبارزه با اون‌ها و حرکات برق‌آسای شمشیرها و مرگ‌های دردناک دوستان و یاران و همه و همه و همه چیزی بیش از یک اپیک ساده هست و نوعی شاعرانگی تمیز اما خشن در خودش داره که با تماشای اونها کاری به جز تحسین کردن نمیشه کرد.

انیمه اتک آن تایتان Attack on titan
انیمه اتک آن تایتان Attack on titan

اما مگه حماسه‌ها بدون بزن بهادرهای قدر قدرت می‌تونند وجود داشته باشند؟
خب صحنه‌های بزرگ آدم‌های بزرگ می‌خوان! خونسردهای اصطلاحاً دارکی که مهارت‌های بالایی در رزمیدن دارند و از عهده کشتن شیاطین بر میان.
اما چشم و دل از دیدن خون و خشونت و بولی بودن هر چه چقدر هم که دارک و خفن باشه بالاخره خسته میشه. دل به سمت لطافت‌ها گرایش طبیعی داره. خب در این صورت انیمه‌ها از درون فرهنگ کاوایی آمیخته به جذابیت‌های نبرد‌های خونین شخصیت‌های کیوت و بامزه خودشون رو رو می‌کنند که قند تو دل آدم آب می‎‌کنند و موجب تلطیف روحیه میشن!

بالا: شخصیت رم در انیمه ری-زیرو - پایین: شخصیت لیوای آکرمن در انیمه اتک آن تایتان
بالا: شخصیت رم در انیمه ری-زیرو - پایین: شخصیت لیوای آکرمن در انیمه اتک آن تایتان


آیا ظاهر شیک، باطن پوچی داره؟

تفکر: "انیمه‌ها کارتون هستند و کارتون‌ها برای بچه‌ها ساخته شده و مفاهیم ابتدایی و ساده رو آموزش میده" تصور پیش پا افتاده و اشتباهی هست. گاهی خشونت انیمه‌ها به قدری بالاست که باید لیبل: " 14+ " به بعضی از انیمه‌ها زده بشه اما موضوع سطح خشونت انیمه‎‌ها نیست. بعضی از این انیمه‌ها به دلیل قدرت بالا در تعریف مفاهیم پیچیده و انتزاعی به قدری استادانه عمل می‌کنند که زبان سایر سبک‌ها در بیان اونها الکن هست و این ویژگی ذاتی انیمه‌هاست که تونسته در کنار جذابیت‌های بصری تو جذب مخاطب دست پیش رو بگیره و در بعضی جاها چشم‌ها رو به خودش خیره کنه.

به نظر دسترسی به کمال ساده نیست و زمان زیادی رو می‌طلبه اما انیمه‌ها در راه رسیدن به اوج کامل راه میانبری زدند: اون‌ها ساده‌ و در عین حال پیچیده‌اند، مفاهیم دشوار و تصویر ناشدنی رو به تصویر می‌کشند و به احساسات عمیق بها میدن و سعی می‌کنند در زیباترین و جذاب‌ترین فرم اونها رو ارائه کنند و تازه سعی می‌کنند خیلی هم وقتت رو نگیرند. اونها راه میانبری به کمال در بیست و چهار دقیقه هستند و برای نسلی که بزرگ مطالبه می‌کنند و سریع می‌خواهند همون گمشده بازیافته هستند که اشتیاق و خواسته خودشون رو در اون می‌بینند.


به م.س: باعث شدی بعد مدت‌ها بیام ویرگول و از بی در و پیکر بودن مطالبم و خاک گرفته بودن اونها از خودم خجالت بکشم و تصمیم بگیرم چیزکی رو بعد سال‌ها بنویسم. این هم از این.

انیمهجذب مخاطبفیلم سریالاتک آن تایتانفکت های اتک آن تایتان
باید زندگی را لغت به لغت فرا گیرم؛ درست همان گونه که لغت به لغت از یادش می برند!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید