ویرگول
ورودثبت نام
مهدی رحیمی
مهدی رحیمی
خواندن ۱۰ دقیقه·۵ سال پیش

چرا پرسپولیسی هستم؟

چند وقت پیش همزمان با بازی پرسپولیس و ماشین‌سازی تبریز، با یکی از دوستانم تلفنی صحبت می‌کردم. موضوع بحث، افسردگی بود و تجربه به شدت جذاب دوستم از تاثیرات افسردگی و نحوه مقابله دوستم با این پدیده. موضوع بحث با حال اون لحظه‌ من در دیدن زیرچشمی فوتبال تناسب داشت. افسردگی از رگ گردن به همه ما نزدیک‌تره. پرسپولیس گل نمی‌زد و کار خودش رو برای قهرمانی لیگ سخت‌تر می‌کرد.
مادرم، برادر بزرگترم و همسرم، خیلی ازم می‌پرسند از فوتبال چی بهت می‌رسه جز اتلاف وقت و اعصاب خراب؟
تو هفته قبل از بازی پرسپولیس با پارس جنوبی جم با خودم گفتم، من، مهدی رحیمی، چرا پرسپولیسی ام؟ این نتیجه‌شه.



زمانی بین سال 1369 تا 1373
یک تصویر محو از برادر وسطی‌ام یادمه که داره می‌گه اگر مثل پکن که قهرمان شدیم، عابدزاده تو دروازه بود، می‌تونستیم بریم جام جهانی. با اطلاعات امروزم احتمالا جام جهانی 90 و عدم صعود به مرحله دوم مقدماتی با باخت مقابل چین رو می‌گه.



1373
نه سالمه. یه داستانی رو زیاد تو خونه‌مون شنیدم. احتمالا از داداش وسطی که فوتبالی‌ترینه. یه تیم قدیمی زمان شاه که محروم می‌شه و بازیکناش می‌رن تو یه تیم دسته‌سومی و میارنش بالا. شبیه افسانه. بعدها می فهمم پول علی عبده و نفوذ تیمسار خاتم و فاطمه پهلوی هم بی تاثیر نبوده. اسم اون تیم قدیمی منحل شده اینقدر جاذبه داره که بعدا تو دوبله فارسی کاپیتان سوباسا، اسم تیم نانکاتسو می‌شه تیم شاهین. تو اخبار ورزشی تلویزیون می‌شنوم بازی نیمه‌نهایی جام آزادگان قراره بین دو تا تیم انجام شه. اسم یکیشون و رنگ پیرهنش بیشتر به دلم می‌شینه، پیروزی، من هم که عاشق بردنم. همون روز، شایدم قبلش، می‌فهمم طرفداراش به این اسم صداش نمی‌کنن. اسم اصلیش جذاب‌تره. شبیه اسمای معمول نیست، پرسپولیس.
تو دنیای ورزش جدول دوگروهی لیگ و نتایج قبلی پرسپولیس رو می‌بینم. یا علی ... همه رو زده... 10 تا به شاهین بوشهر زده.
بازی شروع می‌شه. می‌شنوم عابدزاده از تیم مقابل اومده پرسپولیس. روی بعضی از پلاکاردها، طرفدارها نوشتند قرمزته. نمی‌فهممش. یعنی چی. مگه قرمز ته چیزیه؟ پرسپولیسی‌ها با تبلیغ مبلیران دو تا می‌زنند. یکی اخراج می‌شه. داور هوله. بازی شلوغ می‌شه، دو تا میخورند، یه بازیکن پرسپولیس ، یه لحظه بر می‌گرده وبا مشت می‌زنه تو صورت یک بازیکن استقلال. داداش وسطی می‌گه لابد فحش داده. ملت می‌ریزند وسط زمین ... هنوز شب نشده اخبار می‌گه پرسپولیس سه‌ بر صفر بازنده اعلام شد. هر کی دم دستشون می‌رسه محروم می‌کنن. داداشم می‌گه مثل همیشه. می‌شنوم دوبار زمان شاه، بازی هاش مقابل تاج رو سه هیچ بازنده کردن. داستان سیلی عزیز اصلی به حاج‌ابوالحسن داور رو می‌شنوم. می‌شنوم بهش می‌گفتند تاج ابوالحسن از شدت حب تاج. عاشق بردنم و طرفدار طرف مظلوم ... تیمم رو پیدا کردم.



1374
پرسپولیس 3-1 دربی رو می‌بازه. داوری ساندرو پل افتضاحه. پنالتی مشکوک برای حریف و گل سالم نیمه دوم که صادقی‌جو پرچم گل نمی‌زنه. تو مدرسه لوس‌ترین شاگرد که فوتبالش خوبه و مادرش مربا میاره برای معلممون کری می‌خونه. یه بار به راهنمایی داداشم ایراد معلم تو حل یه مساله رو گرفتم. با من لجه. آخر سال که می‌ریم کارنامه بگیریم معلم تحویلم نمی‌گیره با این که شاگرد اول منم. مدیرمون اتفاقی میاد تو کلاس. یهو معلم کلاس بغلی میاد سفت بغلم می‌کنه، بوسم می‌کنه میگه آفرین پسر شاگرد اول خودم! قرمز می‌شم. از معلم خودمون جوون‌تر، خوشگل‌تر و مهربون‌تره. مادرم جلوی مدیر کیف می‌کنه. به مربای جلوی پنجره کلاس نگاه می‌کنم. معلم کلاس بغلی یکبار وقتی مراقب امتحان بود، فکر کرده بود دارم سر امتحان دینی تقلب می‌کنم. سوال این بود: امامان معصومند یعنی چه؟ تو کتاب در مورد عصمت پیامبران در دریافت و انتقال وحی حرف زده بود. می‌شد همون رو نوشت منتها به امام که وحی نمی‌رسه؟ اینجاش رو چیکار کنم؟ از بغلی می‌پرسم امامان معصومند نداشتیم؟ گیج‌تر از این حرفاست. معلم کلاس بغلی دیدم. بلندم کرد آورد جلوی کلاس. بهش توضیح می‌دم در حالی که گریه‌ام گرفته. می‌خنده می‌گه همون رو بنویس. احتمالا فکر نمی‌کرد سر کلاس چهارم، یکی سر بحث وحی ابهام کلامی وارد کنه.

نیم‌فصل اول پرسپولیس 13 امتیاز (روی عدد مطمئن نیستم) از بهمن عقبه. یک بازی مونده به آخر فصل پرسپولیس قهرمان می‌شه. معجزه ... منم که عاشق معجزه‌ام. بابام - که دوست داشته اسمم محمد باشه نه مهدی - بعد بازنشستگیش تو شش سالگیم، داستانای پیامبرا رو برام تعریف کرده. قسمت معجزاتش هیجان انگیزه.
چرا نذاشتید محمدمهدی؟



1375 - 1377
پرسپولیس بعد هفت سال می‌برتشون. اسم گلزن دقیقه 87 چقدر قشنگه. ادموند بزیک. مثل اسم تیممون معمولی نیست. تو مدرسه دهن همه رو گل می‌گیریم. به خصوص برای من که فوتبالم افتضاحه، برنده‌شدن پرسپولیس یه جور هویت فوتبالی ایجاد می‌کنه. فوتبال قسمت اساسی از گروه همسالان تو مدرسه اون موقع است. n هفته زودتر قهرمان می‌شیم. بازی برگشت سه تا بهشون می‌زنیم. صحنه‌ی خداحافظی فرشاد پیوس که پیرهن خودش رو تن مهدی مهدوی‌کیا می‌کنه حرف نداره. ما قهرمانیم. کمی فهمیدم طرفداری از پرسپولیس فقط به فوتبال مربوط نیست. قشر پایین‌تر، بیشتر پرسپولیسی ان. ما بیشتریم. خیلی بیشتریم. می‌شنوم اوائل دهه شصت یکبار به خاطر مقاومت جلوی تغییر نام به «شهید چمران» نرفتیم تو زمین و هما جام گرفته. می‌شنوم یکبار 5-2 شاهین رو بردیم ولی گفتن دوباره باید بازی کنید. علی پروین قبول نکرده. باز قهرمانی رو از دست دادیم. انگار فوتبال و قهرمانی بهانه است. علی پروین کیه؟ مامانم می‌گه جوونیاش پسر بزرگ عمه‌ام هم‌بازی‌اش بوده تو عارف. نمی‌شناسمش. فقط می‌دونم وقتی تماشاچی‌ها می‌خوان پرسپولیس گل بزنه شعار می‌دن «حمله حمله، تیم پروین، گل بزن گل بزن یالا قهرمان». سال‌ها بعد وقتی خلاصه بازی 5-2 شاهین رو می‌بینم، وقتی پروین لخت می‌شه بیاد تو زمین، یک دفعه انگار قیامت می‌شه تو استادیوم.
سال بعدشم قهرمان بودیم. اینقدر بازیکن داشتیم تو تیم ملی که بازیهامون برگزار نشد. فدراسیون گفت ببخشید دیگه وقت نداریم. اونا اول شدن. پرسپولیس به علاوه یکی دو نفر می‌شن تیم ملی جام جهانی 98. سال 1377، بابام برای اولین بار تو یه بازی فوتبال بعد از گل خوردن آمریکا خوشحالی می‌کنه. بابام همون تابستون فوت شد.




1378-1377
پروین برگشته. با 16 برد متوالی پرسپولیس دوباره n هفته قبل از پایان لیگ، قهرمان می‌شه. تو فینال جام حذفی می‌بریمشون. تلویزیون از لجش اهدای جام رو پخش نمی‌کنه. تو اخبار ورزشی چند دقیقه بعد، جام رو دست علی آقا و ناصر ابراهیمی می‌بینم. یه کاپشن دارم عین اونی که پروین می‌پوشه. داداش بزرگه می‌گه فساد مالی پروین مثل بقیه است، فقط اهل دود، مشروب و خانم نیست. سال بعدشم قهرمانیم. تو دبیرستان چه حالی می‌ده وقتی کری می‌خونیم. شرط می‌بندم اگه پرسپولیس ببازه وسط حیاط مدرسه لخت می‌شم. نمی‌بازیم.

تو دبیرستانی هستیم که مهدی مهدوی کیا، علی انصاریان و بهروز رهبری فرد درس خوندند. مجید جلالی معلم ورزشمونه. یه بار پرسپولیس استقلال می‌اندازیم تو مدرسه. ما 5-2 می‌بریمشون. هر روز روزنامه ورزشی می‌خرم. به لیست نشریاتی که خوندم (آفتابگردان، خانه محمدرضا زائری، سلام بچه‌ها‌ با داستان‌های مظفر سالاری)، خبر ورزشی و پیروزی اضافه می‌شه.



1380
فردا امتحان نهایی هندسه سوم دبیرستان رو دارم. سال پیش اونا هم بردنمون هم قهرمان شدن. امسالم قوی‌ان و با یه مساوی قهرمان می‌شن. هاشمی نسب رفته اون ور. دیروز سر امتحان قبلی به بچه ها گفته بودم قهرمان می‌شیم. امتحانامون تو هنرستان فنی نمونه است تقاطع بزرگراه بسیج و هجرت که می‌خوره به استادیوم تختی. چند بار بازی پرسپولیس رو دیدم اونجا.

سال باحالیه. اولین بار با کامپیوتر کار می‌کنم. می‌رم اینترنت. سی ساعت اینترنت دارم در ماه. بنده خدا داداش وسطی چیزی بهش نمی‌رسه.

معجزه می‌شه. می‌بریم. می‌بازن. قهرمان می‌شیم. متخصص معجزه‌ایم. ... ایم؟ به من چه مگه من بازی کردم؟ یا من مربی بودم؟ داداش بزرگم تعریف می‌کنه که بازیکنای پرسپولیس بعد تمرین محل سگ به طرفداراشون نمی‌ذارن. از همکارش شنیده. مامانم می‌گه پولش رو اونا می‌گیرن تو خودت رو می‌کشی. نمی‌‌دونن حتی یه دونه فوتبالیست برام مهم نیست. طرفدار مفهوم انتزاعی عدالتم. پرسپولیس شده نماد اون. بعدا می‌فهمم نه شاهین نه پرسپولیس قبل انقلاب اون چنان طرف اون مفهوم انتزاعی بودن، نه همه بازیکنای تاج حکومتی بودن. پرویز قلیچ‌خانی کاپیتان تاج بوده. حتی با دیدن صحنه گل دقیقه آخر پروین به هما تو دهه شصت می‌بینم بهلولی داور ظاهرا به اندازه طرفدارای پرسپولیس خوشحاله. بازم ولی دلم صاف نمیشه طرفدار پرسپولیس نباشم.

اونا قشنگ‌تر بازی کردن این دو فصل. ولی مگه من به خاطر زیبایی تاکتیکی پرسپولیسی شدم؟ پرسپولیس هنوز مردونه‌تر بازی می‌کنه. گاهی انگار فقط غیرت طرفداراش توپ رو می‌کنه تو گل. آخرین سال کاریزمای پروین.



1387
پشت کنکور فوق لیسانسم. این روزا می‌فهمم رگه‌هایی از افسردگی داشتم. به شوخی به دوستم می‌گم من دوتا آرزو دارم. اینا برآورده شه می‌تونم بمیرم. یکی این که فوق لیسانس قبول شم، یکی این‌که دوباره قهرمانی پرسپولیس رو ببینم. هفت ساله افتضاحیم. امسال نه. افشین قطبی اومده. شش امتیاز ازمون کم کردن. دقیقه 96. معجزه. پرسپولیس قهرمان شد. تو خونه فریاد می‌زنم. برای همکلاسی‌های اصفهانی یه پیامک می‌فرستم. ماجرای خنده خدا.
خدا در دو جا به بندگانش می‌خندد !!! یکی زمانی که همه دست به دست هم می‌دهند تا یکی را ذلیل کنند و خدا نمی‌خواهد. و زمانی که همه دست به دست هم می‌دهند کسی را عزیز کنند و خدا نمی‌خواهد.

امسال (1398) داداش وسطی و دخترش تو هتل کادوس رشت با قطبی عکس انداختن. قطبی از سارینا پرسیده طرفدار کدوم تیمی؟ گفته خوب معلومه. «پرسپولیس». قطبی گفته قبل این که دنیا بیای من یه بار قهرمانش کردم.
تو دوره فوق لیسانس یه بار دکتر ملک نقل می‌کنه از یک مربی قدیمی انگلیسی که بعضی‌ها فکر می‌کنند، فوتبال بازی مرگ و زندگیه. در حالی که از اون مهم تره. به دکتر ملک می‌گم بیل شنکلی بوده استاد. دکتر ملک استاد راهنمای ارشد و دکترام می‌شه.



1397
دوساله پشت سر هم قهرمان شدیم. سال قبلشم با تفاضل گل دوم شدیم. برانکو معجزه کرده. رسیدیم فینال لیگ قهرمانان آسیا. بازی نیمه نهایی با Thierry و Christophe جلسه داشتیم. قبل شروع جلسه پرسپولیس باخته بود. آخر جلسه معجزه دوباره رخ داده بود. بازی رفت فینال رو باختیم.

شب بازی برگشت فینال تو اتوبوسم. رفتم دنبال خانمم از Paris برگردیم Brest. خانمم بهتر از من خوابش می‌بره. این دفعه هنر کردم صندلی جلوی جلو رو گرفتم. راحت‌تریم و منظره هم می‌بینیم. از بی‌خوابی دارم یوتیوب گردی می‌کنم. یه آهنگ رو n بار گوش می‌دم.

وقتی اسم تو میاد میشکنه بغض امجدیه و آزادی، سرتو بالا بگیر نگاه کن که به مردم چه غروری دادی، پرسپولیس سرخه رنگ خونمه پرسپولیس بغض بی امونمه، پرسپولیس آخر جنونمه پرسپولیس بکشیمم جونمه، ما همیشه قهرمانیم، قهرمان آسیاییم، آسیا باید بدونه، قهرمانی حقمونه، روی قلب من نوشته رنگ قرمز رنگ عشقه واسه تو جونمو میدم پرسپولیس سرور عشقه

مسخره است خودم می‌دونم. با معیارهای من فوتبال حرفه‌ای افیون ذهن‌ها است. می‌دونم. مثل دزدی که می دونه کارش اخلاقاً غلطه ولی انجامش می‌ده. مگه قراره من پرفکت باشم؟ منم تریاک خودم رو دارم. تریاک من غذا خوردن، پرسپولیس، و درس خوندنه. فینال رو می‌بازیم. مردم دست می‌زنن و هیچکس فحش نمی‌ده. شبش فشار نوشتن مقاله‌های دکترا یادم می‌اندازه افیون فوتبال موقتی‌تر از این حرف‌ها است.



1398
این روز‌ها خانمم هم میگه از فوتبال چی بهت می‌رسه جز اتلاف وقت و اعصاب خراب؟ فکر می‌کنم هر آدمی افیون خودش رو داره. پرسپولیس قسمتی از افیون منه. یه فراموشی لحظه‌ای. تلاش برای رسیدن به همه آرزوهای نرسیده در قالب دیدن قهرمانی تیمم. تفسیر اجتماعی و سیاسی از طرفدارای تیمم یا طبقه‌شون یا لزوم توجه به عدالت اجتماعی ... حتی اگه بدونم نه قبلا نه الان لزوما طرفدارای پرسولیس به این چیزا فکر نمی‌کردن و نمی‌کنن. دوست ندارم بشنوم بیشترین بویی که تو استادیوم آزادی میاد بوی حشیشه.
آخر هفته شاید برای سومین سال پیاپی قهرمان بشه شایدم نشه. شاید این دفعه معجزه برای اصفهانی‌ها باشه. نمی‌دونم. فقط می‌دونم ببره یا ببازه من 25 ساله پرسپولیسیم. پرسپولیسی هم می‌مونم.



1398 - بعد‌التحریر
برای سومین سال پشت‌سر هم قهرمان شدیم.فردا ممکنه بعد از بیست سال دوباره دبل کنیم. بیست ساله هیچ تیمی دبل نکرده. لبخند برانکو تو صحنه اخراج بازیکن حریف خنده قدرت n میلیون طرفداریه که یک دهه تحمل کردند تا تیمی داشته باشند که دوباره همه رو ببره. تو عکس خوشحالی بعد از گل معجزه‌وار دقیقه 121 تو جام حذفی، یه بازیکن هست که انگار برای من نماد 25 سال طرفداری از پرسپولیسه.

محسن ربیع‌خواه، بی‌تکنیک، ساده، با قیافه معمولی، و پرتلاش. می‌دونم شدنی نیست و تیم فوتبال نیاز به مجموعه‌ای از ستاره‌ها و کارگر‌ها و ... داره، ولی پرسپولیس خیالی من پر از محسن‌ها است. پر از آدمایی که تصویر محوشون پشت خوشحالی گلزن دیده می‌شه. شاید چون خودم بین میلیون‌ها طرفدار پرسپولیس با هزار قابلیت مختلف، محسن ربیع‌خواه طرفدارام.


پرسپولیسعدالت
دانش‌آموخته و دانشجوی علوم اطلاعات مکانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید