وقتی شروع کردم به نوشتن، یه لحظه به نظرم نوشتن از هوای پاک برای ما ایرانیها بیشتر شبیه به یک جوک بود. یه لحظه با خودم فکر کردم، اصلا خیلی خنده داره که ما یه روز به عنوان روز هوای پاک داشته باشیم.
چرا ما باید برای چیزی که نداریمش، یه روز داشته باشیم؟
وقتی بیشتر بهش فکر کردم، غصهدار شدم. آخه همیشه وقتی با عصبانیت از بی عدالتیهای این دنیا داد میزدم که اصلا شماها بگین، چی رو میشه بدون پرداخت پول توی این دنیا داشت؟ سلامتی، رفاه، خوشبختی...چی؟ یه هو وقتی یکی از بین جمع میگفت، هوا...ما برای داشتن هوا حتما نباید آدم پولداری باشیم..آره دلم آروم میگرفت که واقعا یه چیزی هست که نیاز نباشه بابتش پول بدیم.
ولی این روزا فهمیدم ما حتی برای نفس کشیدن هم باید پول داشته باشیم. پول داشته باشیم تا بتونیم از این مملکت کوفتی بزنیم بیرون و بریم سوئیس و اتریش و استرالیا تا بتونیم هوای پاک تنفس کنیم.
واقعا چی بیشتر از هوای پاک میتونه حق مسلم منو و شما باشه؟ انرژی هستهای؟ من که فکر نمیکنم..
هرم مازلو رو مرور میکنم. به نظرم یه سطح توی این هرم از نگاه مازلو دور مونده. اونم هوا برای نفس کشیدن و زنده ماندنه. البته مازلو حق داشته، شاید هیچ نسلی در هیچ تاریخی در هیچ جغرافیایی مثل ما در اتاق گاز زندگی نکردن. مایی که حتی هوایی نداریم برای نفس کشیدن.
اصلا بیا تصور کنیم مازوت نیست، بیا تصور کنیم دولتمردانی داریم دلسوز، بیا فکرکنیم منافع جمعی توی این کشور بر منافع فردی ارجحیت داره، اصلا بیا فراتر بریم، بیا تصور کنیم پایه و اساس پایدار موندن هر کسب و کاری در ایران، اقدامات اساسی اون برای محیط زیسته.
اون وقت من و تو به عنوان عضوی از این جامعه چه وظایفی بر عهده داریم؟
میدونی تویی که ماشینت توی معاینه فنی به خاطر آلایندگی رد میشه و بعد میای توی باک الکل میریزی و میری و برگه معاینه فنی رو میگیری، حق نداری به خاطر وجود مازوت شکایت کنی.
میدونی که چی میگم...
تو بگو، تو بگو به عنوان عضوی از این جامعه چه قدمی برای بهبودش برداشتی؟ تو هم مثل من فقط گلایه کردی؟؟؟؟