من ترس از دندانپزشکی دارم اینو تقریبا همهی افرادی که اطراف من هستن خوب میدونن...این ترس از بچگی شروع شد. اولین تجربهی دندانپزشکی من اصلا خوب پیش نرفت. متاسفانه به خاطر عفونت شدید دندون، اصلا بی حس نشد و شما فک کن عصبکشی بدون بی حسی برای یه بچهی 7 ساله....?
خلاصه که هر بار خواستم به اون اتاق وحشت برم هزار بار خودمو منشی و پزشک رو لعنت کردم که چرا آخه این همه درد؟
یکی از دلایلی که خیلی خیلی مراقب دندونام بودم این بود که دوست نداشتم سر و کارم به این فضای ترسناک بیفته. سالی دوبار میرم عکس میگیرم که مطمئن باشم هیچ دندون پوسیدهای ندارم و هر بار با لبهایی خندون میام بیرون...
فکر کنم آخرین باری که رفتم دندونپزشکی 10 سال پیش بود. یادم نیست. تا اینکه این چند وقت شدیدا تمام دندونام شروع کرد به درد گرفتن. انقدر این درد شدید بود که سر و فکم هم درگیر کرده بود. گاهی جوری درد وحشتناک بود که فکر میکردم الان برم جلوی آینه قطعا صورتم 10 برابر شده از درد و ورم...ولی نه، فقط درد بود.
امروز بعد از معاینه فهمیدم دندون عقل بیتربیت حسابی طغیانگری کرده و خواسته نشون بده رئیس کیه...اومده و همهی دندونام رو علیه من شورانده. من میدونم همه چیز زیر سر این دندان عصیانگره...آخه من به بقیه حسابی رسیده بودم، دندونام میدونستن صاحبی بهتر از من پیدا نمیکنن، میفهمیدن چقدر برای من مهم هستن...ولی این دندون تازهوارد اومد و همه چیز رو خراب کرد.
سه تا دندون رو خراب کرده و دکتر میگه اگه همین الان بهشون نرسی بقیه رو هم آلوده میکنن...عذاب الهی شروع شد. نوبت گرفتم و قرار شد 15ام برم برای ترمیم....قرار شد اول شر این دندون عصیانگر کنده بشه...میکشم میندازمش جلو سگ.
#دندان_عقل #دندان_پزشکی #ترس_از_دندان_پزشکی