مهشید هستم :)
مهشید هستم :)
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

من هم روزی افسرده بودم

یه جمله‌ی خیلی کاربردی هست که میگه، اگه می‌خوای نا امید نشی برای چیزایی وقت بذار، که در کنترل تو هستن...

راستش من یه دوره‌ی افسردگی رو تجربه کردم که واقعا دردناک بود. اینکه کسی نمی‌فهمید چقدر حال بدی دارم منو بیشتر آزرده می‌کرد. اینکه همه فکر می‌کردن مهشید تو که همیشه داری می‌خندی، مگه میشه افسرده باشی، ولی واقعا با اینکه همیشه توی محل کار می‌گفتم و می‌خندیدم، حال خوبی نداشتم...

احساس می‌کردم توی یه روتین مسخره گیر کردم که نمی‌تونم ازش خارج بشم. احساس می‌کردم توی یه کانال کولر گیر کردم و در رو به روم بستن باید جلو می‌رفتم ولی هر چی پیش می‌رفتم فقط یه کانال تاریک بود...احساس خفگی داشت نابودم می‌کرد....

یه جایی تصمیم گرفتم به خودم کمک کنم. اون سه ماه انقدر حال بدی داشتم که بارها به این فکر کردم که بودن من حتی ارزشی هم نداره، پس بهتره که نباشم. اینجا بود که واقعا ترسیدم. به این فکر کردم که باید خودم رو درمان کنم، ولی تنهایی از پسش بر نمی‌اومدم...یه تراپیست پیدا کردم.

اینکه چقدر این مسیر طولانی بود و چقدر تغییر سخت بود، بگذریم...ولی یه کتاب که تراپیستم ازم خواست شروع کنم به خوندن کتاب think straight نوشته‌ی darious forous بود...

این کتاب یه جمله‌ی خیلی عالی داشت و اونم اینکه اگر می‌خوای خوب زندگی کنی از فکر کردن به مسائلی که در کنترل تو نیست دست بردار...

یه لیست نوشتم از چیزایی که حال منو بد کرده بود...
- شرایط سیاسی
-نداشتن اطمینان نسبت به آینده
- فکر کردن به داشتن فرزند و نداشتنش
- فکر کردن به خوندن زبان و نخوندنش
- روتین شدن کارهام
- نکنه جنگ بشه؟
- همه چی داره گرون میشه، چیکار کنیم؟
- من هیچی یاد نمی‌گیرم، همه چیز مربوط به گذشته است
- همه دارن پیشرفت می‌کنن، این منم که موندم
- همه دارن خوب زندگی می‌کنن این منم که موندم
- اگه پیر بشم و به چیزایی که می‌خوام نرسم چی؟
-......

توی این لیست که ادامه‌دارتر از این حرفاست، من فقط می‌تونستم دو یا سه تا موضوع رو کنترل کنم...خیلیاش اصلا در اختیار من نبود و فکر کردن بهش فقط باعث میشد زندگی برام سخت بشه...

من فکر کردن به خیلی از چیزارو سپردم به کسانی که وظیفه‌اشون کنترل اون موضوعات بود و مهمتر اینکه می‌تونستن تاثیرگذار باشن.

نمی‌گم امروز اصلا به این موضوعات فکر نمی‌کنم، نه...ولی به شدت قبل نیست و اینو پذیرفتم که فقط بهشون فکر کنم و اگه می‌تونم راهی پیدا کنم که کمتر ازشون تاثیر بگیرم...اگر نمی‌تونم رهاشون کنم..

پینوشت: فکر کنم نسخه‌ی فارسی این کتاب " هنر شفاف اندیشیدن" باشه.

#خود_کنترلی #thing_straight #darious_forous #هنر_شفاف_اندیشین

افسردگیبی پولیدرمان افسردگیتراپیست
سرپرست محتوای یه تیم شاد هستم. اینجام که بنویسم از همه چیز، تا آروم شم. اینجوری می‌تونم با فکر و قلبی خالی، برم توی آشپزخونه و کتلت سرخ کنم. :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید