بنا بر صلاح دید سازمان ملل متحد٬ ۲۵ نوامبر (۴ و یا ۵ آذر) روزی است که برای دفاع از زنان نامگذاری شده است. «منع خشونت علیه زنان».
این نامگذاریای است تا به همه یادآوری کند زنان حق برابری برای زندگی دارند و از آزارها دست بردارید! همه ملل!
به نظر من این نامگذاری هم مناسبت خوبی است و هم نه؛ چرا؟ چون در دنیا به اندازه همین یک روز و یا چند روز با عناوین مختلف دیگر در سال٬ برای زنان جا هست.
به همین مناسبت فقط میخواهم در اوضاع زنان در جهان کمی کندوکاو کنم تا بگویک فقط در ایران دچار تبعیض نیستیم.
چرا اینگونه فکر میکنم؟ خب شاهد مثال که بسیار هست، مثلا یک نمونه که احتمالا خیلی از شما با آن برخورد کرده باشید٬ پادکست چنلبی است. بیشتر قربانیان و مقتولین داستانهای پادکست چنل بیِ علی بندری، زنانی هستند که مورد تجاوز قرار گرفته٬ آسیب دیدهو کشته شدهاند.
و یا کتاب جنس ضعیف.
خیلی از شما احتمالا کتاب جنس ضعیف٬ اوریانا فالاچی را خوانده باشید و تصویر زندگی زنان را از منظری که اوریانا به تصویر میکشد٬ دیده باشید (برای کسانیکه اوریانا فالاچی را نمیشناسند اجازه بدهید خیلی کوتاه بگویم که او روزنامهنگار ایتالیایی سیاسی/اجتماعی است که هم با شاه و هم با خمینی مصاحبه کرده است.)
و خیلی مثالهای دیگه٬ که حوصلهاش از این بحث بیرون است!
از آنجایی که طرفداران علی بندری٬ که خودم هم یکی از آنها هستم٬ خیلی در ترویج پادکستهای او فعالند٬ اجازه بدهید برای تشریح موضوع فقط سراغ کتاب جنس ضعیف بروم.
کتاب جنس ضعیف٬ یک گزارش از زندگی زنان در افغانستان٬ پاکستان٬ هند٬ اندونزی٬ چین٬ مالزی٬ ژاپن تا جزایر هاوایی و بعد آمریکا و البته زندگی زنان ایتالیا است. یکی از نکات جالب این کتاب این هست که به زعم نویسنده٬ ایران از شرایط خیلی بهتری نسبت به سایر کشورهای آسیایی برخوردارست. که خب چند نکته را نباید نادیده گرفت. اول اینکه این کتاب پیش از انقلاب نوشته شده و دیگر اینکه نویسنده فقط رو بهتر بودن شرایط تاکید میکنه٬ نه ایده آل بودن و بعلاوه اوریانا چند شهر برجسته و محدود ایران را بیشتر ندیده است.
خلاصه که در سفر نویسنده٬ چه در گستره مناطق مسلمان و بودیسم و هندو٬ چه در قبایل مادرسالار مالزی و چه کشورهای پیشرفتهای مثل ژاپن و چه به مناطق آزادی مثل هاوایی و آمریکا و چه واکاوی درونی نویسنده از ایتالیا٬ متوجه میشویم که زنان در همه جا در وضع اسفناکی به سر میبرند؛ اما هر یک به شکل خود! زیرا تمام این زنان به دنبال تعریف خود از طریق مردان هستند و بعلاوه مهمترین کسانیکه تابوهای این نگاه و محدودیت را حفظ کردند خود زنان هستند.(این تعبیر شخصی من هست٬ چه بسا اشتباه کنم.)
مثلا در قبایل مادرسالار مالزی میبینیم با اینکه قدرت کاملا در دست زنان هست و زنان صاحبان مردان به حساب میآیند٬ مادران نقش مادرانه خود را حفظ کردهاند و هنوز هم برای فرزندان پسر خود دغدغهمند هستند. در این حد که چون نمیتوانند زمینی به پسر بدهند٬ دندانهای خود را به دندان طلا تبدیل میکنند تا به پسرانشان ارث برسد.
و یا وقتی به ژاپن کشوری تا این حد پیشرفته پا میگذارد٬ می بینیم پیشرفتهای تکنولوژی هیچ اثری در نگاه مردسالارانه این مردم نداشته و هنوز زنان در مقابل مردان سکوت میکنند و فرمان بردارند. من این را بوضوح در فیلمهای کوراساوا و یا کتابهای ایشی گورو دیده و خواندهام!
در این کتاب میفهمید تفاوت اندکی بین خواستههای دختر ایتالیایی که خواهان ازدواج بادوست پسرش هست با ترس خانوادههای مسلمان وجود ندارد. هر دو به دنبال این هستند که با اضافه شدن اسم یک مرد به زندگی خود٬ ارزش خود را به جامعه اثبات کنند.
یکی از نکات جالب کتاب٬ سفر نویسنده به هاواییه. در هاوایی زنان به صورت سنتی یاد گرفتهاند که قدر زنانگی خود را بدانند و برای تعریف خود به وصل شدن به یک مرد نیاز نداشته باشند. اما همه این آزادی و رهایی زنانه با پیشرفت جامعه سرمایهداری پس زده شده و اصلا این سرمایه داری هست که دارد اوضاع زنان این منطقه را خراب میکند.
همه اینها را گفتم تا توضیح دهم معضلات ما با پیشرفت کمتر نشده است و همه ما دچار تبعیض هستیم و کمی بیشتر روزهای تقویم نیاز به دیده شدن داریم.
برای زن بودن نباید نیاز به دیکته رفتار از طرف سازمان جهانی داشته باشیم٬ اما کمک چرا! هنوز هم باید با قدرت مردان به سمت تبعیضها یورش ببریم.
این ما زنانیم که باید حق زندگی و آزادی را به خودمان بدهیم. باید از زن بودن خودمان لذت ببریم.
این را نمیشود انکار کرد که زن و مرد یکسان نیستند٬ اما این هرگز به این معنا نیست که یکی بر دیگری برتری دارد و ما جنس ضعیف هستیم.