فراتر از نوشته .....
بعد از خوندن این پست به فکر فرو رفتم .... چه چیزی می تونست "فراتر از نوشته" باشه؟
چه چیزی؟
چه چیزی؟
چه چیزی؟
این سوال مرتب در ذهنم تکرار میشد .... اونقدر تکرار شد که پرت شدم به چند سال قبل .....
در کلاسی شرکت می کردم به اسم : خودشناسی از نگاه دینی و مذهبی.
مربی عادت داشت کلاس رو با جملاتی از سخنان "حاج آقا دولابی" شروع کنه ...
و در پایان کلاس به من می گفت : "دختر مهتاب" نمی خوای کتاب "مصباح الهدی" رو بخری؟
هر بار می گفتم : گرونه و پول ندارم!
خوب ، در واقع نمی خواستم اون کتاب رو بخرم.
رفته رفته به سخنانی که مربی در ابتدای جلسات می خوند عادت کردم. وقتی بقیه یادداشت می کردند من فقط گوش می دادم.
مربی گفت : چرا یادداشت برنمی داری؟ گفتم : این جملات ، چیزی هستند که نه باید نوشت و نه باید گوش داد .... فقط باید سر کشید....
من مجذوب و شیفته سخنان حاج آقا دولابی شدم و بالاخره کتاب رو خریدم.
دوست داشتم چند تا از جملات ایشان را اینجا برای شما بیاورم :
در دنيا اگر خودت را مهمان حساب كني و حق تعالي را ميزبان ، همه غصّه ها مي رود . چون هزار غصّه به دل ميزبان است كه دل ميهمان از يكي از آنها خبر ندارد .
هزار غم به دل صاحبخانه است كه يكي به دل مهمان راه ندارد . در زندگي خودت را ميهمان خدا بدان تا راحت شوي .
اگر در ميهماني يك شب بلايي به تو رسيد شلوغ نكن و آبـــروي صاحبخـــانه را حفظ كن.
خلاصه و لب اخلاق دو کلمه است : مرنج و مرنجان
نعناء را هرچه بچینی جایش سبز می شود کم که نمی شود هیچ زیاد هم می شود. بخشش و کرم هم مثل نعنا چینی است؛ نترس جایش جایگزین می شود. پر می شود. واین وعده خداست: آنچه بچینی او جایگزینش می کند.