از اونجایی که از خرید گوشی تلفن همراه و لپ تابم n سال گذشته بود ، گوشی و لپ تابم درخواست بازنشستگی بِهنگام داشتند ولی از اونجایی که خزانه ی بانک مرکزی جیبم خالی بود و با مشکلات اقتصادی و تورم دست و پنجه نرم می کرد هر شش ماه یکبار قرارداد کاری شون رو تمدید می کردم و با خواهش و التماس ازشون می خواستم که به ارائه خدمات شون ادامه بدن.
تا اینکه در یک روز بهاری ، گوشی تلفن همراهم که دیگه حسابی از این تمدید کردنها خسته شده بود با یک حرکت انقلابی و قطع رابطه ی همیشگی با سیم کارت رسما اعتراض خودش رو اعلام کرد و گفت این تو بمیری دیگه از اون تو بمیری ها نیست! و برای همیشه بازنشستگی "بعد از هِنگامش" رو اجرا کرد!
لپ تاب هم که اوضاع رو مناسب دیده بود در ادامه حرکت انقلابی _ اعتراضی گوشی ، با وای فای خونه قطع ارتباط کرد و به نوعی همزمان هر دو خودشون رو بازنشست کردند!!!
خزانه مرکزی با برگزای یک جلسه ی دو فوریتی ، خرید گوشی تلفن همراه و لپ تاب جدید رو تصویب کردند ... بگذریم که تامین بودجه چند ماهی طول کشید ولی بالاخره تونستم گوشی و لپ تاب جدیدی رو بخرم.
از اونجایی که سالها با گوشی و لپ تاب قدیمی کار کرده بودم کار کردن با گوشی و لپ تاب جدید کمی برام سخت بود و نیاز به زمان داشتم تا با نرم افزار و سخت افزار جدید آشنا بشم.
شارژر گوشی قدیمی این طوری بود ، یه سر سوکت و یه سر USB .
و شارژر گوشی جدید هر دو سرش سوکت تایپ C بود.
از اونجایی که برای حفظ کیفیت تصاویر ، از روش اتصال کابلی گوشی به لپ تاب برای انتقال تصاویر استفاده می کنم ، از شارژر جدید نمی تونستم استفاده کنم. پس به یکی از فروشگاههای لوازم جانبی شهرمون رفتم و گفتم چنین کابلی می خوام . آقای فروشنده کمی مکث کرد و گفت : خانم از کابل شارژرت استفاده کن. توضیح دادم که نمیشه. سری تکان داد و شارژری رو نشونم داد و گفت کیفیتش عالیه ! خودم هم از همین مدل استفاده می کنم و به کابل روی میزش اشاره کرد.
وقتی اومدم خونه و با کابل گوشی و لپ تاب رو بهم وصل کردم دیدم ای دل غافل! کابل کار نمی کنه!!!
داشتم با خودم فکر می کردم که اگر به فروشنده مراجعه کنم آیا کابل رو تعویض میکنه یا حرفم رو در مورد خرابی کابل باور می کنه یا نه ، که به طور کاملا تصادفی متوجه شدم که لپ تابم علاوه بر سوکت USB ، سوکت تایپ C هم داره که چون در لپ تابهای قدیمی چنین سوکتی نبود ، در لپ تاب جدید متوجهش نشده بودم.
شال و کلاه کردم و برگشتم مغازه و در حالی که حسابی قیافه م رو مظلوم کرده بودم کابل رو به آقای فروشنده نشون دادم و گفتم کابل کار نمیکنه! با تعجب گفت : عجیبه! ... همینطور مظلومانه ادامه دادم که سوکت تایپ C لپ تابم رو کشف کردم و به طور غیرمستقیم اشاره کردم که کابل رو پس بگیره!
آقای فروشنده که چندتایی بد و بیراه در چشمانش موج می زد ، خویشتن داری به خرج داده و به چشم غره ای اکتفا کرد و غرغرکنان گفت : خانم! مگه بهتون نگفتم کارتون با کابل شارژر راه می افته؟!
همینطور که داشت غرغر می کرد ، رفت سمت دخل و پولم رو بهم برگردوند. از اونجایی که لطف کرده بود و قیافه مظلومم هم موثر واقع شده بود ، در برابر غرغرهاش سکوت کردم و بعد از گرفتن پولم تشکر کردم .
در مسیر برگشت به خونه به ذهنم رسید که این داستان کمی شبیه داستان زندگیه. وقتی در فصل جدیدی در زندگی مون هستیم ولی همچنان می خوایم با الگوهای قدیمی ادامه بدیم ، از مهارتها و داشته هامون (سوکت تایپ C لپ تاب جدید) بی خبر هستیم ، می ریم سراغ چیزهای دیگه ، هزینه می کنیم غافل از اینکه از اول هر چی که لازم بوده رو داشتیم . گاهی اونقدر به درهای بسته زندگی مون چشم می دوزیم که مسیرهای پیش رو مون رو نمی بینیم.....
پ . ن : از اونجایی که در یکی از زیباترین ماه های زیباترین فصل های سال هستیم و من هم تصمیم گرفتم یکی از فعالیتهای موردعلاقه م از سالها پیش ، رو شروع کنم ، شما رو به دیدن چند عکس اردیبهشتی بهشتی که خودم گرفتم ، دعوت می کنم.🥰