امروز صبح وقتی از خواب بلند شدم، یک فکری بود که خیلی مرا در خودش فروبرده بود! انگار از خواب و قبل اش داشتم به آن فکر می کردم!
داشتم به خسارت فکر می کردم. حس خیلی عمیقی بود. فکر تصنعی و کاریکاتوری ای نبود! واقعا فکر عمیقی بود... . داشتم فکر می کردم نکند بعد از ده سال، به الان هایم که برمی گردم، بگویم:«الکی این همه وقتم رو گذاشتم پای فلان چیز و... "تهشم هیچی"!»
این «تهشم هیچی» واقعا مسئله مهمی بود...