امشب، شب رغبتهاست.. شب گرایش ها و جهت هاست.
چرا شب؟ نمی دانم. شاید چون شب فرصتی ست برای نگریستن! وقتی چراغِ دنیا خاموش می شود، تازه وقت فکر کردن است. تازه وقت دیدن و چشم باز کردن است. نوبتِ «چشم دل» باز کردن است...
چرا رغبت ها؟! چرا اصلا رجب؟ چرا اصلا رغبت «ها»؟
رغبت، یعنی قله. یعنی نازیدن. یعنی هدف. یعنی مقصد!
رغبت یعنی قله؛ آدم ها بر اساس رغبت هایشان راه ها را «پیمودنی» یا «ناپیمودنی» می انگارند و طی طریق می کنند! آدم ها بر اساس همین رغبت ها صخره نوردی یا تپه نوردی می کنند. رغبت ها مشخص می کند اهل صعودی یا سقوط. اهل قله ای؟ یا به همین «هم سطح ها» اکتفا می کنی.. رغبت یعنی قله.
رغبت یعنی نازیدن. یعنی چه چیزی تو را «تو» کرده؟ عیارت به چی ست؟! چقدر می ارزی؟ به چه می نازی و مفتخری؟ ... جواب همۀ این سوال ها را «رغبت های تو» مشخص می کند. رغبت یعنی نازیدن.
و تویی و چنین مسئلۀ حساسی! که باید چشم باز کنی و رغبت هایت را بشمری... سبک سنگین کنی و بررسی. باید در شب طرح بریزی و صبح، قدم برداری...
رغبت هایم را می شمارم... خدا خودش خوب می داند تهِ تهِ قلبم چیست...