+چنگیز مامان جیش نداری…؟؟؟
امشب برام سوال شد که مامان چنگیز خان مغول چه شکلی با بچهاش حرف میزد؟ یعنی میگفته: چنگیز مامان بیا صبحونه بخور! یا میگفته: بیا غذاتو کوفت کُن هزارتا کار دارم.
چنگیز خان هم از مامانش شیر خورده یا از گاوی، خرسی چیزی؟ چنگیز خان رو هم مامانش میبُرد دستشویی یا خودش میفته؟ اصلا چنگیز خان هم تو بچگی بازی میکرده یا نه؟ مثلا چنگیز خان هم اسباب بازی داشته یا نه؟ باباش چی؟ باباش چنگیز خان رو بغل میکرده؟ باهاش بازی میکرده؟ مثلا لُپِ چنگیز خان رو میگرفته یا نه؟ اصلا چرا اسمش رو گذاشته چنگیز…؟ این همه اسم! حالا اَد چَنْگیز…!!!؟؟؟
نکنه چون این کارای معمولی رو برا چنگیز خان نکردند، چنگیز خان عقدهای شده، تند تند به همه جا حمله میکرده؟ شاید بخاطر کمبود محبت به این همه جا حمله کرده اصلا…! آدم دلش برا این بچه میسوزه! هِی بهش گفتن چنگیز! چنگیز! چنگیز! محبت هم که نداشتن! از این بچه چه انتظاری میشه داشت؟؟ منم بودم دوست داشتم به همه جا حمله کنم، همه رو بُکُشَمَ! اینطور که معلومه به این بچه پول تو جیبی هم نمیدادن!! بعد هم بزرگتر شده به زور بُردَنِش سرکار! حتما بعد هم که به سن و سالِ جنگ دیدن رسیده، دو، سه باری رفته جنگ به دهنش مزه کرده!
اما الان یه سوال خیلی مهمتر برام پیش اومد که اذیتم میکنه!
چنگیز خان مغول عاشق نشده بود…؟
اگه عاشق نشده بود، پس براچی زنده بود…؟
اگه عاشق شده بود، چرا معشوقه های بقیهی آدم ها رو میکُشت…؟