مجنونِ‌لیلا|زهرا یزدانی
مجنونِ‌لیلا|زهرا یزدانی
خواندن ۳ دقیقه·۳ ماه پیش

۱_منِ کور...

بسم الله الرحمن الرحیم

می گویند:«خداوند علمش بی نهایت است و تدبیرش بی حد و حصر ،همه چیز را به اندازه آفریده و در محل مناسب قرار داده،کل نظام هستی و آفرینش او بر اساس تدبیر است و هیچ گونه نقص و کجی در آن راه ندارد همه چیز کاملِ کامل است،چه آفریده هایش اعم از اشیاء بی جان و جاندار و هر آنچه دیده میشود و دیده نمیشود

و چه بلایا و مصیبت ها و اتفاقات پیش آمده و...

همه و همه حساب شده و دقیق اند مثل دانه های انار که همه حساب شده کنار هم چیده شده اند و هیچ نقصی در نحوه قرار گیری و ذات انها وجود ندارد.»

حالا چرا وقتی ما به عالم می‌نگریم این همه نقص و عصیان میبینم؟

یکی کور است و یکی میلنگد

یکی مریض است و دیگری زشت،مصیبت پشت مصیبت ،ناملایمت ها فراوان و زندگی سختِ سخت...

مگر خدا عادل نبود؟

پس کو عدلش؟

چرا فلانی مریض است و دیگری سالم؟مگر فلانی که سندروم داون دارد چه ظلمی به خدا کرده که خدا با او ظالمانه رفتار میکند؟

چرا فلانی باید از زشتی چهرش خجالت زده باشد و دیگری از قد کوتاهش؟اصلا کی گفته که قد بلند قشنگ تر است و پوست سفید؟ کی گفته که دماغ قلمی اش خوب است و چشم درشتش؟

چرا فلان مصیبت باید برای من اتفاق می افتاد؟

چرا من؟چرا فلانی؟

خدا مگر قدرت ندارد؟پس چرا همه چیز را گل و بلبل نیافرید؟

تواناییش را که داشت، آخر چرا؟

منِ کور چرا اینهمه سوال دارم آخر؟

آیا درست دنیا را دیده ام؟

قطعا نه آخر من کورم و دیده حق بین لازم دارم.

من کورم و ظرفی را میشکنم و بعد گلایه که چرا فلان ظرف اینجاست؟اصلا چه نیازی به این ظرف بود؟

و...

شاید اگر عینک حق بینی به چشمم بود در میافتم که بودن این ظرف خیلی هم حیاتی بوده و جایش هم خیلی خوب و دقیق و حساب شده،آخر خدا که او را اشتباهی اینجا نگذاشته

او عالمست و میداند این ظرف باید باشد و اینجا هم باید باشد،حالا که من او را شکستم تقصیر در مدیریت او نیست،مقصر چشمان کور من است اگر کور نبودم میفهمیدم و درک میکردم که او باید باشد همینجا هم باید باشد.

این مصیبت باید باشد همین جا هم باید باشد، وای که چقدر حیاتی و با جاست برای من،

پس غمم را قورت بدهم و شادمان باشم و بدانیم که این بهترین چیزی بود که میتوانست باشد چون خدا میداند و این منم که نمیدانم و کج فهمم.

راستی فلان چیز چرا ناقص بود؟

بگذارید عینکم را بزنم ببینم چرا فلانی فلج است و فلانی زشت،صبر کنید الان میگویم.

امان از قیاس و وای بر ما که قیاس را باب کردیم...

هر چیزی در جای خودش کاملِ کامل است و هیچ گونه نقصی در ان نیست چون خدا مهربان است و ناقص نمی آفریند، این ماییم که قیاس را باب کردیم و میگوییم تخم مرغ در مقابل مرغ ناقص است،در حالی که تخم مرغ در جایگاه تخم مرغیش کاملِ کامل است بدون هیچ نقصانی فلانی که فلج است در مقایسه با منِ سالم ،ناقص است ولی خودش در ذات وجودیش کامل ،

امان از قیاس های ما کاش بشود ریشه این قیاس لامصب را زد و کاش بتوانم خودم را و زندگیم را با کسی مقایسه نکنم...‌

کاش خدا من را از این کوری به در آید تا ببینم این حسن تقدیر و کمال تدبیر خداوند که بر همه جان حاکم است و بتوانم درست در مورد آن تامل و تفکر کنیم.



خدا یا تو را به خاطر این نظم حاکم بر جهان سپاس


خودشناسیخدا شناسی
|باید که مهربان بود باید که عشق ورزید زیرا که زنده ماندن هر لحظه احتمالیست|
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید