درختان سیب زیادی در سرتاسر زمین وجود دارد. سیبهای زیادی هم هر روز به زمین میافتند. اما در این میان درخت سیب خانه وولستورپ مینر[1] در نزدیکی گرانتام انگلیس از همه مشهورتر است. همان درختی که فروافتادن یک سیب از آن را منشاء کشف قانون جاذبه عمومی دانستهاند. همانطور که همه شنیدهایم؛ نیوتن جوان پس از مشاهده افتادن سیبی از این درخت از خود پرسید که چرا سیب باید عمودی روی زمین بیافتد؟ و این پرسش عامل کشف و فرمولبندی قانون جاذبه عمومی شد.[2]
اما مگر بشر از بدو خلقت تا قرن هفدهم میلادی افتادن سیب و دیگر میوهها را از درختان ندیده بود؟ پس چرا قانون جاذبه عمومی پس از قرنها حیات انسان کشف شد؟ در حقیقت چه چیزی باعث شد تا نیوتن رابطه جاذبه بین اجسام را فرمولبندی کند حال آنکه تا قبل از او کسی به جاذبه بین اشیاء به این شکل نگاه نکرده بود؟ و سوال اساسیتر آن که اصلا چرا در میان علوم قدیم اساسا چنین فرمولبندیهایی نمیبینیم حال آنکه علوم جدید همه سراسر فرمول و عدد و رقم هستند؟ و اصلا چه چیزی باعث شد که علوم این چنین متحول بشوند؟
هر تحولی که برای انسان و جوامع انسانی رخ میدهد، نتیجه تحولی در نگاه انسان به جهان است. یعنی اگر با کپرنیک و کپلر و نیوتن، علوم طبیعی متحول شد و فیزیک جدیدی پدید آمد که سر منشاء همه تکنولوژیها شد، به این خاطر بود که انسان جهان را متفاوت دید و به بیان دیگر، خود را در عالَم دیگری یافت. عالمی به کلی متفاوت از عالم قدیم. عالمی که فیزیک جدید و تکنولوژیهای جدید را ممکن میکرد. پس پاسخ این پرسش که چرا دانشمندان بزرگ قرون گذشته هرگز مثل نیوتن نیاندیشیدهاند این است که چون جهان را هیچ گاه مانند نیوتن و هم عصران او ندیده بودند و به بیان دقیقتر اصلا خود را در عالَم دیگری مییافتند که آن عالم اقتضائات علم و تکنولوژی جدید را نداشت. از همین جاست که چینیها هزار سال با باروت مشغول آتش بازی بودند اما اروپاییان به محض اختراع باروت از آن به عنوان منبع انرژی برای پرتاپ گلوله و توپ جنگی استفاده کردند.
شاید این سخن که گذشتگان جهان را به گونهای کاملا متفاوت درک میکردند، عجیب به نظر برسد. اما با دقت به روند آموزش علم -روندی که همه ما در مدرسه و دانشگاه طی کردهایم- این مساله ملموستر خواهد بود. گواه اینکه نگاه علم جدید به جهان نگاهی بدیهی نیست، این است که سالهای سال باید تلاش کرد و آموزش دید تا بتوان جهان را از دریچه علم جدید دید. به عبارت دیگر همه ما در طی سالها تلاش، این توانایی را پیدا کردهایم که بتوانیم جهان را از دید فیزیک جدید ببینیم. ما در درس فیزیک دائما باید سعی میکردیم تا آنطوری که فیزیک، طبیعت را میبیند، ببینیم. زیرا طبیعت بداهتا اینطور که فیزیک میبیند نیست. در فیزیک جدید ما سعی میکنیم تا طبیعت را به صورتی خاص یعنی به صورت مجموعهای نظام یافته از نیروهای قابل محاسبه ببینیم. بسیاری از مشکلات آموزشی دوران دبستان و راهنمایی دانشآموزان نیز ناشی از همین بدیهی و ساده نبودن این نوع نگاه است. چراکه بدیهتا و بدون تلاش کافی نمیتوان جهان را به این شکل خاص دید.
همچنین تفاوت نگاه شخصی که هیچ آشنایی با فیزیک ندارد نیز با یک فرد تحصیل کرده در همین نحوه نگاه به طبیعت است. کسی که با فیزیک جدید آشنا نیست، کارکرد تکنولوژیهای مختلف را نیز چیزی از جنس رخدادهای طبیعی و متعارفی که در علم فیزیک توضیح داده شده است، تلقی نمیکند. بلکه عموما با یکجور شگفتی و اعجاب به تکنولوژی مینگرد. چون طبیعت در نگاه او اقتضای چنین رفتارهایی را ندارد. همانطور که در دنیای داستانها و فیلمها وقتی شخصی از گذشته به اکنون میآید، همه تکنولوژیها را نوعی از سحر و جادو میپندارد. یا در دنیای داستانهای طنز، شخصی که از پشت کوه آمده در مواجهه با تکنولوژی، عملکرد آن را با اعتقادات خرافی خود توضیح میدهد.
پس درس فیزیک و دیگر دروس علوم جدید بیش از هر چیز مختصات عالَم جدید انسانی و ادب حضور در آن را به ما میآموزند. به ما میآموزند که چگونه باید به جهان نگاه کنیم تا بتوانیم نیروهای آن را به درستی محاسبه و پیشبینی کنیم تا بتوانیم در راستای اهدافمان از آن استفاده کنیم و در عمل تکنولوژی را راه ببریم. اما مگر نگاه انسان مدرن و علم جدید به جهان چگونه است؟ و وقتی میگوییم نگاه علم جدید به جهان نگاهی خاص است منظورمان چیست؟
یکی از اساسیترین ویژگیهای نگاه علم جدید به جهان که در علوم قدیم وجود ندارد، این است که جهان را به شکل مجموعه منسجمی از نیروها که قابل محاسبه و بهرهبرداری و ذخیرهسازی است، میبیند. یعنی هر چیزی که در این جهان وجود دارد برای انسان قابل کمی سازی و محاسبه و نتیجتا پیشبینی پذیر و قابل استفاده است. از همینجاست که اتمسفری برای حیات فیزیک جدید پدید میآید و تحقق تکنولوژیهای مدرن امروزی ممکن میشود.
به عبارت دیگر، علم جدید با این فرض پدید آمده است که جهان مجموعهای نظام یافته و منسجم از نیروهایی قابل محاسبه و قابل پیشبینی و نتیجتا همیشه در دسترس و قابل بهرهبرداری است. چنین فرضی همچون هوا نادیدنی و در عین حال شرطی اساسی و ضروری برای تحقق علم جدید است. واضح است که بدون چنین فرضی پدید آمدن تکنولوژیهای مدرن محال است. چراکه لازمه تحقق تکنولوژی همین همواره قابل محاسبه و پیشبینی پذیر بودن طبیعت است و چنین فرضی است که امکان بهرهبرداری از طبیعت به وسیله تکنولوژی را به ما میدهد. به بیان دیگر، اساسا ذات و ماهیت نگاه تکنولوژیک یعنی مشاهده جهان به شکل همین مجموعه قابل بهرهبرداری.
اما چنین چیزی مگر در گذشته وجود نداشت؟ مگر در گذشته انسانها از قواعد طبیعت برای بهرهبرداری از آن استفاده نمیکردند؟ اصلا تفاوت فناوریهای قدیمی انسان با تکنولوژیهای جدید چیست؟
یکی از تفاوتهای اساسی تکنولوژی قدیم و جدید، این است که مبنای تکنولوژیهای جدید، ذخیرهسازی انرژی و ایجاد امکان دسترسی دائمی به مطلوب برای انسان است. به عنوان مثال در گذشته آسیاب بادی وجود داشت و انسان هم مجبور بود که منتظر بماند تا هرگاه باد وزید به آسیاب کردن گندم و دیگر غلات خود بپردازد. اما امروز انسان با ذخیرهسازی انرژی باد در قالب انرژی الکتریکی امکان آسیاب کردن در هر لحظهای از زمان را برای خود ایجاد میکند. یعنی در نگاه انسان قدیم، طبیعت به شکل منبعی همیشگی و همواره در دسترس برای بشر نمود نداشت، بلکه انسان به عنوان جزئی از طبیعت باید نیازهای خود را با طبیعت هماهنگ میکرد. بدیهی است که با داشتن چنین نگاهی به جهان، علم و تکنولوژی صورت دیگری پیدا میکنند.
نکته دیگری که از این مساله میتوان نتیجه گرفت، این است که هرچند ظهور تکنولوژیهای مختلف اغلب بعد از کشف قوانین علمی مربوطه رخ میدهد، اما دیدن جهان به شکل مجموعهای قابل محاسبه و قابل بهرهبرداری، پیش شرط اساسی رخداد علم است. یعنی هرچند به لحاظ زمانی رخداد تکنولوژیهای مدرن بعد از رخداد علم جدید است اما نگرش تکنیکی به جهان مقدم است بر علم و شرط اساسی و ضروری پدید آمدن علم، نگاه تکنیکی به عالم و آدم است.
اما این نگرش تکنیکی به جهان فقط علم جدید و تکنولوژیهای گوناگون را به ارمغان نیاورده است. از اقتضائات دیگر این نگاه تکنیکی به عالم این است که بشر به هر چیز از دریچه بهرهمندی و تصاحب و تسخیر نگاه میکند. یعنی معنای هر چیز برای بشر امروز، کاربرد و فایده و میزان بهرهمندی انسان از آن است. و البته این نگرش که به تسخیر و مصرف بیشتر و بیشتر هر چیز منجر میشود، بحرانهای بیمانندی ایجاد کرده است. بحرانهایی مثل بحران محیط زیست که اکنون از بزرگترین مخاطرات پیش روی انسان شمرده میشود و این روزها تلاش بسیاری برای حل آن صورت میگیرد. و البته عمده این تلاشها حول این است که با ساختن تکنولوژیهای متفاوت و کمضررتر این بحران کنترل و سپس حل شود. اما مگر این دست بحرانها حاصل تکنولوژیها هستند که با تکنولوژیهای دیگر حل شوند؟
بحرانهای کنونی با تکنولوژیهای متفاوت حل نمیشوند، چراکه اصلا زاییده تکنولوژیها نیستند. آنچه عامل بحرانهای کنونی است نه تکنولوژیهای مختلف، که نگاه تکنیکی به عالم است. همانطور که یک دستگاه ساده مثل آسیاب برقی نمیتواند باعث بحران محیط زیست شود، اما نگاهی که میخواهد با ذخیره انرژی و ایجاد شبکه توزیع سراسری و تولید انبوه دستگاههای آسیاب، امکان آسیاب کردم دائما در دسترس و برای همه ممکن باشد، بحران محیط زیست ایجاد میکند.
نتیجتا راه حل بحرانهای حاصل از تکنولوژی فقط تلاش برای ساخت تکنولوژیهای کمضرر مثل تکنولوژیهای دوستدارِ محیط زیست نیست. بلکه راه حل اساسی، تلاش برای نگریستن به جهان از منظری دیگر است. چراکه اگر آن چیزی که مشکل ایجاد کرده نحوه نگرش انسان به جهان بوده، پس تنها نگرشی دیگر است که میتواند ما را از این وضعیت نجات بدهد...
حدود چهار قرن از افتادن آن سیب و کشف بزرگ نیوتن میگذرد. سیبهای زیادی هر روز روی زمین افتادهاند و میافتند، اما هیچ کدام به اندازه افتادن آن سیب سبز رنگ در دهکده دورافتاده انگلیسی، بیانگر تفاوت نگاه انسان به جهان نبوده است. سیبی که آدم قرن هفدهمی از درخت دانش چید و به سبب آن از عالَم قدیمی خود هبوط یافت. عالم قدیمی انسان اگرچه بهشت نبود اما حداقل مأمن و مأوایی برای سکونت انسان بود. انسانی که نگاه تکنیکی به عالم نداشت و میتوانست فارغ از سودای بهرهمندی بیشتر از این جهان در آن سکونت پیدا کند.
با نگرش تکنیکی بشر به هستی، سودای بهرهمندی بیشتر و بیشتر انسان را تسخیر کرد. این نگرش هرچند در ابتدا تکنولوژیهای رنگانگ برای انسان به ارمغان آورد اما نهایتا انسان را به ورطه بحرانهایی هولناک انداخت. بحرانهایی که جز با نگرش و یافت دیگری به هستی حل نمیشوند. نگرشی که در آن طبیعت نه صرفا منبع بهرهمندی انسان، که همانطور که گذشتگان میاندیشدند؛ محل سکونت انسان و از این جهت برای او محترم باشد...[3]
[1] Woolsthorpe Manor
[2] https://www.york.ac.uk/physics/about/newtonsappletree/
[3] برای نوشتن این مطلب از این منابع استفاده شده است:
پرسش از تکنولوژی، مارتین هایدگر، ترجمه شاپور اعتماد
حوالت تاریخی عقل تکنیکی و جایگاه انقلاب اسلامی، اصغر طاهرزاده
پ.ن. این مطلب در مرداد 1400 نوشته شده و در شماره چهارم نشریه نقطه منتشر شده است. مطالب دیگری از نشریه نقطه را اینجا میتوانید بخوانید: